کلمه جو
صفحه اصلی

مولتان

فرهنگ فارسی

شهری در جنوب پنجاب در پاکستان غربی که قریب ۳۵۸/۲٠٠ تن سکنه دارد . مرکز صنایع فلزی و نساجی است .
نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت ٠

لغت نامه دهخدا

مولتان. ( اِخ ) دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 45هزارگزی جنوب سوران با 100 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

مولتان. ( اِخ ) شهری است میان قندهار و لاهور و آن را مُلتان نیز گویند و از ولایات سند است و آن ولایت از اقلیم سوم است و در این سنوات بیست هزار باب خانه و عمارت در آن آباد است. در یک فرسنگی آن شهر، رودی عظیم جاری است و اصل این مول تهان بوده و مول به هندی اصل باشد و تهان مکان است. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). شهری است از شهرهای هند در سمت غزنه و فرج بیت الذهبش نامند. بتی دارد که مورد احترام هند است به نام مولتان.( از معجم البلدان ). شهری مذهبی به هند با بتخانه و بتی بزرگ و معروف و لقب آن دارالامان است. ( از یادداشت مؤلف ) : بتکده ای بدانجا هست و گویند این بتکده یکی از بیوت سبعه است ، در آن بتی از آهن به بلندی هفت ذراع در وسط قبه در میان هوا ایستانده و ایستادن آن در هوا اثر سنگ مغناطیس است که در جهات ششگانه این خانه به کار برده اند. این بتخانه را در بن کوهی کرده اند و مردم هند از اقاصی بلاد از خشکی و دریا به زیارت آن شوند و از بلخ بدانجا راهی مستقیم است ، چه سواد مولتان و سواد بلخ به یکدیگر نزدیک است. ( از الفهرست ابن الندیم ). مولتان یا ملتان شهری بزرگ است از هند و اندر او یک بت است سخت بزرگ و از همه هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت. و نام آن بت مولتان است. و جایی استوار است با قندز و سلطان وی قرشی است از فرزندان سام است و به لشکرگاهی نشیند بر نیم فرسنگی و خطبه بر مغربی کند. ( از حدود العالم ص 68 ).
به مولتان شد و در ره هزار قلعه گرفت
که هریکی را صد باره بود چون خیبر.
فرخی.
مارا از مولتان بازخواند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 82 ). پسر علی را و سرهنگ محسن را به مولتان فرستادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 88 ). بدان روزگار که به مولتان می رفت که پدرش از وی بیازرده بود... ( تاریخ بیهقی ).
فتح تو به سومنات یابم
غزو تو به مولتان ببینم.
خاقانی.
قلعه بیه را که از حصنهای محکم بود مستخلص گردانید و کشش بسیار کرد و متوجه مولتان شد. ( تاریخ جهانگشای جوینی ).
- مولتان شاه ؛ پادشاه و فرمانروای سرزمین مولتان :
دگر شاه کشمیر با دستگاه

مولتان . (اِخ ) شهری است میان قندهار و لاهور و آن را مُلتان نیز گویند و از ولایات سند است و آن ولایت از اقلیم سوم است و در این سنوات بیست هزار باب خانه و عمارت در آن آباد است . در یک فرسنگی آن شهر، رودی عظیم جاری است و اصل این مول تهان بوده و مول به هندی اصل باشد و تهان مکان است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). شهری است از شهرهای هند در سمت غزنه و فرج بیت الذهبش نامند. بتی دارد که مورد احترام هند است به نام مولتان .(از معجم البلدان ). شهری مذهبی به هند با بتخانه و بتی بزرگ و معروف و لقب آن دارالامان است . (از یادداشت مؤلف ) : بتکده ای بدانجا هست و گویند این بتکده یکی از بیوت سبعه است ، در آن بتی از آهن به بلندی هفت ذراع در وسط قبه در میان هوا ایستانده و ایستادن آن در هوا اثر سنگ مغناطیس است که در جهات ششگانه ٔ این خانه به کار برده اند. این بتخانه را در بن کوهی کرده اند و مردم هند از اقاصی بلاد از خشکی و دریا به زیارت آن شوند و از بلخ بدانجا راهی مستقیم است ، چه سواد مولتان و سواد بلخ به یکدیگر نزدیک است . (از الفهرست ابن الندیم ). مولتان یا ملتان شهری بزرگ است از هند و اندر او یک بت است سخت بزرگ و از همه هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . و نام آن بت مولتان است . و جایی استوار است با قندز و سلطان وی قرشی است از فرزندان سام است و به لشکرگاهی نشیند بر نیم فرسنگی و خطبه بر مغربی کند. (از حدود العالم ص 68).
به مولتان شد و در ره هزار قلعه گرفت
که هریکی را صد باره بود چون خیبر.

فرخی .


مارا از مولتان بازخواند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 82). پسر علی را و سرهنگ محسن را به مولتان فرستادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 88). بدان روزگار که به مولتان می رفت که پدرش از وی بیازرده بود... (تاریخ بیهقی ).
فتح تو به سومنات یابم
غزو تو به مولتان ببینم .

خاقانی .


قلعه ٔ بیه را که از حصنهای محکم بود مستخلص گردانید و کشش بسیار کرد و متوجه مولتان شد. (تاریخ جهانگشای جوینی ).
- مولتان شاه ؛ پادشاه و فرمانروای سرزمین مولتان :
دگر شاه کشمیر با دستگاه
دگر مولتان شاه با فر و جاه .

فردوسی .



مولتان . (اِخ ) نام بتی بزرگ بوده است به ملتان و از همه جای هندوستان به حج آیند به زیارت آن بت . (از حدود العالم ). نام بتی بوده است سابقاً در شهر مولتان هند و از اقصی نقاط به زیارت آن بت می شتافته اند و در هر حال ثروت هنگفتی در راه نذر و نیاز و متولیان او خرج می شده است . دسته ای از مردم دراین بتخانه معتکف بوده اند و آن کاخی بوده است که درجای آبادتری ساخته اند در سوق ملتان و بت را در قبه قرار داده اند و در اطراف آن ، خانه های متولیان و عُبّاد و پارسایان قرار داشته است . (از معجم البلدان ).


مولتان . (اِخ ) دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 45هزارگزی جنوب سوران با 100 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


دانشنامه عمومی

مولتان (در اردو: ملتان) یکی از شهرهای استان پنجاب در کشور پاکستان و مرکز ناحیه مولتان است. این شهر در بخش جنوبی استان جای دارد.
این شهر با جمعیت ۱٬۴۲۳٬۹۱۹ نفر (برآورد سال ۲۰۰۷) ششمین شهر بزرگ پاکستان به شمار می آید. جمعیت ناحیه مولتان در سال ۱۹۹۸ بالغ بر ۳٫۸ میلیون نفر بوده است.
مولتان به عنوان شهر صوفیان بزرگ و زیارتگاه ها شناخته می شود.
Wikipedia contributors, "Multan," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Multan&oldid=205395429

دانشنامه آزاد فارسی

مولْتان (Multan)
مقبره شاه رکن علم، شهری در استان پنجاب، در مرکز پاکستان، به فاصلۀ ۲۰۵کیلومتری جنوب غربی لاهور؛ با ۱,۱۸۲,۴۴۱ نفر جمعیت (۱۹۹۸). صنایع این شهر عبارت اند از پارچه بافی، تولید ابزار دقیق، مواد شیمیایی، سفالگری، و جواهرسازی. امپراتور های دهلی بین ۱۵۲۶ـ۱۷۷۹ بر مولتان حکومت کردند و جای خود را به ترتیب به فرمانروایان افغان و سیک دادند و سرانجام بریتانیایی ها در ۱۸۴۹ جای آن ها را گرفتند. مولتان از زمان اسکندر مقدونی مسکونی بوده است و دارای یک قلعۀ قدیمی و مقابر بزرگان مسلمان، متعلق به قرن ۱۴م، است. دومین جنگ از جنگ های سیک از این شهر آغاز شد.

پیشنهاد کاربران

مولتان mul'tʌn به زبان بوروشاسکی ( که زبانی تک خانواده در هندوستان و پاکستان ) به معنی خون است


کلمات دیگر: