کلنگ
فارسی به انگلیسی
pick, [zool.] crane
mattock, pick, pickax, pickaxe
فارسی به عربی
اختیار , ماجور
مترادف و متضاد
کلنگ، خلال، مضراب، زخمه، هر نوع الت نوک تیز
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه
فرهنگ فارسی
آلت آهنی نوک تیزبادسته چوبی برای کندن زمین، کلندهم گفته شده
۱ - ( اسم ) پرنده ایست عظیم الجثه از راست. دارز پایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است . این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر میباشد . در حدود ۱۲ گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشر ند . کلنگ در نقاط مردابی و معتدل میزید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل میسازد و معمولا در موقع سرما بطرف جنوب مهاجرت میکند . پر های برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی خاکستری مخلوط با قهوه یی در ناحی. گردن میباشند . بعضی در قسمت بالها دارای پر های سیاه رنگ هستند در حالیکه منقارو پر های گون. آنهاکاملا سفید است . بلندی این پرنده به یک متر و گاهی ۱/۵ متر میرسد غرنوق غرنیق غرانق کرکی قلنگ : قرنگ : قلنگه غارقلنگ : ( بیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راست رو همچون پلنگ ) . ( منوچهری ) توضیح در برخی ماخذ غم خورک ( حواصیل ) را که به ترکی درنا گفته میشود کلنگ ذکر کردهاند و بهمین علت در ماخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک ( درنا ) و کلنگ تفاوت وجود دارد . ۲ - خروس بزرگ .
۱ - ( اسم ) پرنده ایست عظیم الجثه از راست. دارز پایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است . این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر میباشد . در حدود ۱۲ گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشر ند . کلنگ در نقاط مردابی و معتدل میزید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل میسازد و معمولا در موقع سرما بطرف جنوب مهاجرت میکند . پر های برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی خاکستری مخلوط با قهوه یی در ناحی. گردن میباشند . بعضی در قسمت بالها دارای پر های سیاه رنگ هستند در حالیکه منقارو پر های گون. آنهاکاملا سفید است . بلندی این پرنده به یک متر و گاهی ۱/۵ متر میرسد غرنوق غرنیق غرانق کرکی قلنگ : قرنگ : قلنگه غارقلنگ : ( بیش بین چون کرکس و جولان کننده چون عقاب راهوار ایدون چو کبک و راست رو همچون پلنگ ) . ( منوچهری ) توضیح در برخی ماخذ غم خورک ( حواصیل ) را که به ترکی درنا گفته میشود کلنگ ذکر کردهاند و بهمین علت در ماخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک ( درنا ) و کلنگ تفاوت وجود دارد . ۲ - خروس بزرگ .
فرهنگ معین
(کُ لَ ) (اِ. ) ۱ - آلت آهنی نوک تیز که از آن برای کندن جاهای سفت زمین استفاده می کنند. ۲ - دُرنا.
لغت نامه دهخدا
کلنگ. [ ک ُ ل َ / ل ُ ] ( اِ ) دست افزاری باشد که چاه جویان و گل کاران بدان زمین و دیوار کنند. ( برهان ). بمعنی افزاری است برای کندن زمین که از آهن می سازند و دسته از چوب می دارد و به این معنی کلند نیزآمده. ( آنندراج ). کلند و دست افزاری که بدان زمین و دیوار کنند. ( ناظم الاطباء ). مِعوَل. آهنی نوک تیز بادسته چوبین که بدان زمین و دیوار کنند. کلند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : پس الیاس گفت اگر روزی که شما باز نشینید، این آبهای شما خشک شده باشد شما چه خواهید کردن ؟ گفتند کلنگ و تیشه را کار فرماییم. آن شب همه بخفتند بامداد که بازنشستند همه راآب به چشم فرود آمده بود و چشمه ها خشک شده... آن پیمبر ایشان را گفت کلنگ و تیشه را کار فرمایید. ( اسکندرنامه نسخه نفیسی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی
کلنگ. [ ک ُ ل َ ] ( اِ ) پرنده ای است کبودرنگ و درازگردن بزرگتر از لک لک که او را شکار کنند و خورند و پرهای زیر دم او را بر سر زنند. ( برهان ). مرغی است بلندپرواز مانند غاز و غالباً بر لب آبها نشینند و بر هوا یک دسته آن به ترتیب و قطار و نظام پرواز کند. ( آنندراج ). کلنگ پرنده کبودرنگ و بزرگتر از لک لک و مأکول. ( از ناظم الاطباء ). در پهلوی ، کلنگ و در کردی ، کولینک . ( از حاشیه برهان چ معین ). پرنده ای است عظیم الجثه از راسته درازپایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است. این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر می باشد. در حدود 12 گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشرند. کلنگ در نقاط مردابی و معتدل می زید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل V می سازد و معمولاً در موقع سرما به طرف جنوب مهاجرت می کنند. پرهای برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی در ناحیه گردن خاکستری مخلوط با قهوه ای است. بعضی در قسمت بالها دارای پرهای سیاه رنگ هستند در حالی که منقار و پرهای گونه ای از آنها کاملاً سفید است. بلندی این پرنده به یک متر و گاهی به یک متر و نیم می رسد. غرنوق. غرنیق. غرانق. کرکی. قلنگ. قرنگ. قلنگه. غار قلنگ. توضیح اینکه دربرخی مآخذ غم خورک ( حواصیل ) را که نام علمیش هرون می باشد و به ترکی «درنا» گفته می شود کلنگ ذکر کرده اند و بهمین علت در مآخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک ( درنا ) و کلنگ تفاوت وجود دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ). رَهو. خبرجل. غرنوق. غرنیق. غرنوق. ( منتهی الارب ). کرکی. ( نصاب الصبیان ) :
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی
نظامی ( خسرو و شیرین چ وحید ص 254 ).
- خانه کلنگی ؛ در تداول عامه ، خانه ای که ساختمان آن بحساب نیاید و به بهای زمین خرید و فروش شود.کلنگ. [ ک ُ ل َ ] ( اِ ) پرنده ای است کبودرنگ و درازگردن بزرگتر از لک لک که او را شکار کنند و خورند و پرهای زیر دم او را بر سر زنند. ( برهان ). مرغی است بلندپرواز مانند غاز و غالباً بر لب آبها نشینند و بر هوا یک دسته آن به ترتیب و قطار و نظام پرواز کند. ( آنندراج ). کلنگ پرنده کبودرنگ و بزرگتر از لک لک و مأکول. ( از ناظم الاطباء ). در پهلوی ، کلنگ و در کردی ، کولینک . ( از حاشیه برهان چ معین ). پرنده ای است عظیم الجثه از راسته درازپایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است. این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر می باشد. در حدود 12 گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشرند. کلنگ در نقاط مردابی و معتدل می زید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل V می سازد و معمولاً در موقع سرما به طرف جنوب مهاجرت می کنند. پرهای برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی در ناحیه گردن خاکستری مخلوط با قهوه ای است. بعضی در قسمت بالها دارای پرهای سیاه رنگ هستند در حالی که منقار و پرهای گونه ای از آنها کاملاً سفید است. بلندی این پرنده به یک متر و گاهی به یک متر و نیم می رسد. غرنوق. غرنیق. غرانق. کرکی. قلنگ. قرنگ. قلنگه. غار قلنگ. توضیح اینکه دربرخی مآخذ غم خورک ( حواصیل ) را که نام علمیش هرون می باشد و به ترکی «درنا» گفته می شود کلنگ ذکر کرده اند و بهمین علت در مآخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک ( درنا ) و کلنگ تفاوت وجود دارد. ( از فرهنگ فارسی معین ). رَهو. خبرجل. غرنوق. غرنیق. غرنوق. ( منتهی الارب ). کرکی. ( نصاب الصبیان ) :
کلنگ . [ ک ُ ل َ ] (اِ) پرنده ای است کبودرنگ و درازگردن بزرگتر از لک لک که او را شکار کنند و خورند و پرهای زیر دم او را بر سر زنند. (برهان ). مرغی است بلندپرواز مانند غاز و غالباً بر لب آبها نشینند و بر هوا یک دسته ٔ آن به ترتیب و قطار و نظام پرواز کند. (آنندراج ). کلنگ پرنده ٔ کبودرنگ و بزرگتر از لک لک و مأکول . (از ناظم الاطباء). در پهلوی ، کلنگ و در کردی ، کولینک . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پرنده ای است عظیم الجثه از راسته ٔ درازپایان که جزو پرندگان مهاجر محسوب است . این پرنده دارای منقاری قوی و نوک تیز و بالهای وسیع است و بالای سرش برهنه و بدون پر می باشد. در حدود 12 گونه از این پرنده شناخته شده که در سراسر گیتی منتشرند. کلنگ در نقاط مردابی و معتدل می زید و در موقع مهاجرت دسته هایی بشکل V می سازد و معمولاً در موقع سرما به طرف جنوب مهاجرت می کنند. پرهای برخی از کلنگ ها خاکستری و بعضی تیره تر و برخی در ناحیه ٔ گردن خاکستری مخلوط با قهوه ای است . بعضی در قسمت بالها دارای پرهای سیاه رنگ هستند در حالی که منقار و پرهای گونه ای از آنها کاملاً سفید است . بلندی این پرنده به یک متر و گاهی به یک متر و نیم می رسد. غرنوق . غرنیق . غرانق . کرکی . قلنگ . قرنگ . قلنگه . غار قلنگ . توضیح اینکه دربرخی مآخذ غم خورک (حواصیل ) را که نام علمیش هرون می باشد و به ترکی «درنا» گفته می شود کلنگ ذکر کرده اند و بهمین علت در مآخذ مختلف در تعریف های مربوط به غم خورک (درنا) و کلنگ تفاوت وجود دارد. (از فرهنگ فارسی معین ). رَهو. خبرجل . غرنوق . غرنیق . غرنوق . (منتهی الارب ). کرکی . (نصاب الصبیان ) :
کلنگ اند شاهان و من چون عقاب
و یا خاک و من همچو دریای آب .
چو بگذشت از تیره شب یک زمان
خروش کلنگ آمد از آسمان .
کنون ز آسمان خاست بانگ کلنگ
دل ما چرا کردی از آب تنگ .
دشمن تو ز تو چنان ترسد
که ز باز شکاردوست کلنگ .
به باد حمله بهم برزنی مصاف عدو
چنانکه باز بهم برزند صفوف کلنگ .
تا گریزنده بود سال و مه از شیر گوزن
تاجدائی طلبد روز و شب از باز، کلنگ ...
بط و کلنگ و مردارخوار و بوتیمار و هر مرغی سطبر و او راست ماکیان وگنجشک و دراج . (التفهیم ص 378).
شکار باز خرچال و کلنگ است
شکار باشه ونج است و کبوتر.
وقت سحرگه کلنگ تعبیه ای ساخته ست
وز لب دریای هند تا خزران تاخته ست .
شبگیر کلنگ را خروشان بینی
در دست عبیر و نافه ٔ مشک به چنگ .
چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان در جبال
چون کلنگان در هوا و همچو طاوسان به کوی .
جغد که با باز و با کلنگ بکوشد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .
دگر دید مرغی به تن خوب رنگ
بزرگیش هم بر نهاد کلنگ .
اندر هوا قطار خروشان کلنگ بین
چون بر طریق تنگ یکی گشن کاروان .
چون بیاشفت بر کلنگ در ابر
گم شود راه بر پرنده کلنگ .
از بی گنهان بدل مکش کینه
همچون ز کلنگ بی گنه طغرل .
چرا به بانگ و خروش و فغان بی معنی
کلنگ نیست سبکسار و ما سبکساریم .
عامیان صف کشند همچو کلنگ
لیک ز ایشان چو باز ناید جنگ .
شبگیر زند نعره کلنگ از دل مشتاق
وز نعره زدن طعنه زند نعره زنان را.
چون کبوتر نشوم بهره ٔ کس بهر شکم
گردن افراشته زانم ز همالان چو کلنگ .
بدخواه تست مردم و چون مردم از قیاس
از پیل تا به پشه و از صعوه تاکلنگ .
از تربیت نمودن تو مهتر کریم
روباه شیر گردد و صعوه شود کلنگ .
نمرود برگذشت به پرواز کرکسان
ز آنجا که پیش از آن نپرد کرکس و کلنگ .
- کلنگ دل ؛ ترسنده . اشتردل . بزدل . مرغ دل . گاودل . گاوزهره . آهو دل . کبک زهره . (امثال و حکم چ 2 ص 1231) :
شهان کلنگ دلانند و شاه بازدل است
به جنگ باز نیاید به هیچگونه کلنگ .
- امثال :
خولی به کفم به که کلنگی به هوا ، نظیر: سرکه ٔ نقد به از حلوای نسیه . (امثال و حکم چ 2 ص 1201). و رجوع به مثل قبل شود.
|| خروس بزرگ را نیز گفته اند. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلنگی شود.
کلنگ اند شاهان و من چون عقاب
و یا خاک و من همچو دریای آب .
فردوسی .
چو بگذشت از تیره شب یک زمان
خروش کلنگ آمد از آسمان .
فردوسی .
کنون ز آسمان خاست بانگ کلنگ
دل ما چرا کردی از آب تنگ .
فردوسی .
دشمن تو ز تو چنان ترسد
که ز باز شکاردوست کلنگ .
فرخی .
به باد حمله بهم برزنی مصاف عدو
چنانکه باز بهم برزند صفوف کلنگ .
فرخی .
تا گریزنده بود سال و مه از شیر گوزن
تاجدائی طلبد روز و شب از باز، کلنگ ...
فرخی .
بط و کلنگ و مردارخوار و بوتیمار و هر مرغی سطبر و او راست ماکیان وگنجشک و دراج . (التفهیم ص 378).
شکار باز خرچال و کلنگ است
شکار باشه ونج است و کبوتر.
عنصری .
وقت سحرگه کلنگ تعبیه ای ساخته ست
وز لب دریای هند تا خزران تاخته ست .
منوچهری .
شبگیر کلنگ را خروشان بینی
در دست عبیر و نافه ٔ مشک به چنگ .
منوچهری .
چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان در جبال
چون کلنگان در هوا و همچو طاوسان به کوی .
منوچهری .
جغد که با باز و با کلنگ بکوشد
بشکندش پر و مرز گردد لت لت .
عسجدی .
دگر دید مرغی به تن خوب رنگ
بزرگیش هم بر نهاد کلنگ .
اسدی .
اندر هوا قطار خروشان کلنگ بین
چون بر طریق تنگ یکی گشن کاروان .
قطران .
چون بیاشفت بر کلنگ در ابر
گم شود راه بر پرنده کلنگ .
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 238).
از بی گنهان بدل مکش کینه
همچون ز کلنگ بی گنه طغرل .
ناصرخسرو.
چرا به بانگ و خروش و فغان بی معنی
کلنگ نیست سبکسار و ما سبکساریم .
ناصرخسرو.
عامیان صف کشند همچو کلنگ
لیک ز ایشان چو باز ناید جنگ .
سنایی .
شبگیر زند نعره کلنگ از دل مشتاق
وز نعره زدن طعنه زند نعره زنان را.
سنایی (دیوان چ مدرس رضوی ص 189).
چون کبوتر نشوم بهره ٔ کس بهر شکم
گردن افراشته زانم ز همالان چو کلنگ .
سنائی .
بدخواه تست مردم و چون مردم از قیاس
از پیل تا به پشه و از صعوه تاکلنگ .
سوزنی .
از تربیت نمودن تو مهتر کریم
روباه شیر گردد و صعوه شود کلنگ .
سوزنی .
نمرود برگذشت به پرواز کرکسان
ز آنجا که پیش از آن نپرد کرکس و کلنگ .
سوزنی .
- کلنگ دل ؛ ترسنده . اشتردل . بزدل . مرغ دل . گاودل . گاوزهره . آهو دل . کبک زهره . (امثال و حکم چ 2 ص 1231) :
شهان کلنگ دلانند و شاه بازدل است
به جنگ باز نیاید به هیچگونه کلنگ .
فرخی .
- امثال :
خولی به کفم به که کلنگی به هوا ، نظیر: سرکه ٔ نقد به از حلوای نسیه . (امثال و حکم چ 2 ص 1201). و رجوع به مثل قبل شود.
|| خروس بزرگ را نیز گفته اند. (برهان ) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلنگی شود.
کلنگ . [ ک ُ ل َ / ل ُ ] (اِ) دست افزاری باشد که چاه جویان و گل کاران بدان زمین و دیوار کنند. (برهان ). بمعنی افزاری است برای کندن زمین که از آهن می سازند و دسته از چوب می دارد و به این معنی کلند نیزآمده . (آنندراج ). کلند و دست افزاری که بدان زمین و دیوار کنند. (ناظم الاطباء). مِعوَل . آهنی نوک تیز بادسته ٔ چوبین که بدان زمین و دیوار کنند. کلند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پس الیاس گفت اگر روزی که شما باز نشینید، این آبهای شما خشک شده باشد شما چه خواهید کردن ؟ گفتند کلنگ و تیشه را کار فرماییم . آن شب همه بخفتند بامداد که بازنشستند همه راآب به چشم فرود آمده بود و چشمه ها خشک شده ... آن پیمبر ایشان را گفت کلنگ و تیشه را کار فرمایید. (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ نفیسی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی
- خانه ٔ کلنگی ؛ در تداول عامه ، خانه ای که ساختمان آن بحساب نیاید و به بهای زمین خرید و فروش شود.
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی
نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 254).
- خانه ٔ کلنگی ؛ در تداول عامه ، خانه ای که ساختمان آن بحساب نیاید و به بهای زمین خرید و فروش شود.
فرهنگ عمید
وسیلۀ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی برای کندن زمین.
= درنا
= درنا
وسیلۀ آهنی نوکتیز با دستۀ چوبی برای کندن زمین.
درنا#NAME?
دانشنامه عمومی
کلنگ یک ابزار دستی است که شامل یک سر محکم و یک دسته می باشد. کلنگ دوسر دارای دو سر یکی نوک تیز و یکی صاف و پهن است که مردم نسبت به موردی که می خواهند استفاده کنند یکی از دو سر را بکار می برند. همچنین کلنگ یک سر نیز وجود دارد.
سر کلنگ معمولاً از فلز است و دسته اش از چوب، فلز یا فایبرگلاس ساخته می شود. سر کلنگ یک مقدار کمی انحنا دارد و اغلب برای راحتی در استفاده سنگینی در مرکز است. سر نوک تیز بیشتر برای کندن سطوح سخت و خرد کردن سنگها ٬بتون و دیگر مواد سخت و خشک شده بر روی زمین مورد استفاده قرار می گیرد؛ و سطح صاف برای درآوردن سنگ ها از درون زمین و به صورت اهرم بکار می رود.
کلنگ موارد استفاده زیادی از مصارف کشاورزی تا مصارفی در معدن و جنگ و تخریب منازل فرسوده را در برمی گیرد. همچنین طرح کلنگ در ابزار دیگری مثل خیش کشاورزی ادامه می یابد. در زمان های ماقبل تاریخ از شاخ یک گوزن بزرگ برای مصارفی که اکنون کلنگ در آن مورد استفاده قرار می گیرد٬استفاده می کردند.
سر کلنگ معمولاً از فلز است و دسته اش از چوب، فلز یا فایبرگلاس ساخته می شود. سر کلنگ یک مقدار کمی انحنا دارد و اغلب برای راحتی در استفاده سنگینی در مرکز است. سر نوک تیز بیشتر برای کندن سطوح سخت و خرد کردن سنگها ٬بتون و دیگر مواد سخت و خشک شده بر روی زمین مورد استفاده قرار می گیرد؛ و سطح صاف برای درآوردن سنگ ها از درون زمین و به صورت اهرم بکار می رود.
کلنگ موارد استفاده زیادی از مصارف کشاورزی تا مصارفی در معدن و جنگ و تخریب منازل فرسوده را در برمی گیرد. همچنین طرح کلنگ در ابزار دیگری مثل خیش کشاورزی ادامه می یابد. در زمان های ماقبل تاریخ از شاخ یک گوزن بزرگ برای مصارفی که اکنون کلنگ در آن مورد استفاده قرار می گیرد٬استفاده می کردند.
wiki: مترجم روبه جلو برای زبان های برنامه نویسی C و ++C و Objective-C و ++Objective-C می باشد که از LLVM به عنوان زیر ساخت روبه عقب استفاده می کند. آرمان کلنگ این است که جایگزین کامپایلر جی سی سی شود. کلنگ به صورت کاملاً متن باز توسعه میابد و توسط کمپانی های بزرگی مانند گوگل و اپل پشتیبانی می شود. کلنگ تحت پروانه متن باز دانشگاه ایلینوی ارائه می گردد. در توسعه کلنگ سعی شده تا حد امکان با جی سی سی سازگار باشد. بیشتر گزینه ها و پارامترهای خط فرمانی مشابه جی سی سی هستند. توسعه دهندگان پروژه فری بی اس دی به دلیل مشکلات حقوقی با پروانه جی پی ال، قصد دارند کلنگ را با جی سی سی جایگزین کنند.
زبان برنامه نویسی سی
جی سی سی
کد زیر دارای یک خطای منطقی است. چرا که پارامتر اول تابع fgets باید اشاره گری به یک رشته باشد ولی در عوض آرگومانی از نوع اشاره گری به اشاره گر به رشته به آن ارسال شده. این مسئله باعث می شود تا کامپایلر یک هشدار چاپ کند.
#include <stdio.h> int main(void) { char *msg; fgets(&msg, BUFSIZ, stdin); return 0; }هشدار چاپ شده توسط کلنگ:
clang -o test.o test.c test.c:7:8: warning: incompatible pointer types passing 'char **' to parameter of type 'char *'; remove & fgets(&msg, BUFSIZ, stdin); ^~~~ /usr/include/stdio.h:241:30: note: passing argument to parameter here char *fgets(char * __restrict, int, FILE * __restrict); ^ 1 warning generated.همانطور که می بینید کلنگ دقیقاً محل وقوع خطا را تشخیص داده و اعلام می کند که چگونه باید برطرف شود.
زبان برنامه نویسی سی
جی سی سی
کد زیر دارای یک خطای منطقی است. چرا که پارامتر اول تابع fgets باید اشاره گری به یک رشته باشد ولی در عوض آرگومانی از نوع اشاره گری به اشاره گر به رشته به آن ارسال شده. این مسئله باعث می شود تا کامپایلر یک هشدار چاپ کند.
#include <stdio.h> int main(void) { char *msg; fgets(&msg, BUFSIZ, stdin); return 0; }هشدار چاپ شده توسط کلنگ:
clang -o test.o test.c test.c:7:8: warning: incompatible pointer types passing 'char **' to parameter of type 'char *'; remove & fgets(&msg, BUFSIZ, stdin); ^~~~ /usr/include/stdio.h:241:30: note: passing argument to parameter here char *fgets(char * __restrict, int, FILE * __restrict); ^ 1 warning generated.همانطور که می بینید کلنگ دقیقاً محل وقوع خطا را تشخیص داده و اعلام می کند که چگونه باید برطرف شود.
wiki: کلنگ (کامپایلر)
گویش اصفهانی
تکیه ای: kolang
طاری: keleng
طامه ای: koleng
طرقی: keleng
کشه ای: keleng
نطنزی: keleng
واژه نامه بختیاریکا
( کُلُنگ ) اوج؛ قله
( کِلنگ ) سنگ ایستاده
( کُلُنگ ) صخره
کَلَند
( کِلنگ ) سنگ ایستاده
( کُلُنگ ) صخره
کَلَند
پیشنهاد کاربران
Pike
کلنگ دو سر
come down the pike
روی دادن، ظاهر شدن
کلنگ دو سر
come down the pike
روی دادن، ظاهر شدن
کلنگ : وسیلۀ آهنی نوک تیز با دستۀ چوبی برای کندن زمین. اسم این ابزار و وسیله ی آهنی از نام درنا که به آن کلنگ نیز گفته می شود گرفته شده . از آنجا که نوک آن شبیه به کلنگ بوده و تاج سرش هم در جهت مخالف آن قرار دارد به جهت تشابه این ابزار به سر درنا به این نام خوانده شده است .
طویله در زبان مُلکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
نام پرنده ای است کبودرنگ. با واژه کالانگَ در زبان سَنسکریت به چِم ( دارندۀ بدن کبودرنگ ) همسنگ است. بر این پایه، پرنده کُلنگ به چِم ( پرنده کبودرنگ ) می تواند بود.
کلمات دیگر: