خثعم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خثعم . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) ابن انمار اراش .وی از قبیله کهلان ، از قوم قحطان و از جدهای جاهلی بوده و فرزندانش در سروات یمن و حجاز منزل داشته و بت ایشان نیز بروزگار جاهلی «ذوالخلصه » نام داشت و آنان جای او را کعبه یمانیه می نامیدند. در پرستش این بت بنوبجیله نیز شرکت داشتند. بروزگار «فتح » فرزندان خثعم در عالم پراکنده شدند و جز قلیلی از ایشان کس دیگر در زادگاه خود باقی نماند. ابن حزم «عثمان بن ابی نسعه » را از قوم خثعم می آورد که ولایت اندلس کرد و فرزندش در شدونه که بنام «دارخثعم » معروف است نیز ولایت نمود. عرام میگوید: جبال سرات از منزل های خثعم میباشد و نیز قریه ٔ «راسب » که بین مکه و طائف قرار دارد.اشرف رسولی چهار قبیله برای خثعم نام میبرد بدین قرار: شهران ، ناهس ، کود، اکلب . محمدبن سلمه یشکری کتاب «اخبار خثعم و انساب و اشعار آنان » را نگاشته است . (از اعلام زرکلی چ 2 جز2 ص 344). و رجوع به «سبائک الذهب » ص 78 و «نهایة الارب » ص 204 و «یعقوبی » ج 1 ص 212و «جمهرةالانساب » ص 367 و «طرفة الاصحاب » ص 7 و 36 و «الذریعه » ج 1 ص 328 و «عرام » ص 41 و 46 و «معجم قبائل العرب » ج 1 ص 331 و حلل السندسیه ٔ ص 297 و «مجمل التواریخ و القصص » ص 15 و «امتاع الاسماع » ص 440 و 505 شود.
خثعم . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای از معد است . (از متن اللغة).
خثعم . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) فرزندان خثعم در تاریخ ، بنی خثعم نام گرفته اند. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ 1 ص 126) آنانرا از تخم ربیعه می آورد که بعضی از آنان بولایت و حکمرانی رسیدند و از بعض دیگر نیز داستانهایی در تواریخ عرب مندرج است .رجوع شود به «موشح » ص 19، «عیون الاخبار» ص 147 و 268 و «امتاع الاسماع » ص 344 و 379 و «عقدالفرید» ج 1 ص 106 و 107 و 279 و ج 4 ص 234 و ج 6 ص 77 و خثعم بن انمار.
خثعم . [ خ َ ع َ ] (ع اِ) شیر بیشه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة) (تاج العروس ). || نام شتر نری بوده که او را کشته اند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مردی که گوشت صورت وی بهم آمده نه از جهت ترشرویی . || از نامهای عربان . (از متن اللغة) .
خثعم . [ خ ُ ع َ ] (اِخ ) نام کوهی است . و اهل آنرا خَثعَمیّون می گویند.
خثعم. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای از معد است. ( از متن اللغة ).
خثعم. [ خ ُ ع َ ] ( اِخ ) نام کوهی است. و اهل آنرا خَثعَمیّون می گویند.
خثعم. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) ابن انمار اراش.وی از قبیله کهلان ، از قوم قحطان و از جدهای جاهلی بوده و فرزندانش در سروات یمن و حجاز منزل داشته و بت ایشان نیز بروزگار جاهلی «ذوالخلصه » نام داشت و آنان جای او را کعبه یمانیه می نامیدند. در پرستش این بت بنوبجیله نیز شرکت داشتند. بروزگار «فتح » فرزندان خثعم در عالم پراکنده شدند و جز قلیلی از ایشان کس دیگر در زادگاه خود باقی نماند. ابن حزم «عثمان بن ابی نسعه » را از قوم خثعم می آورد که ولایت اندلس کرد و فرزندش در شدونه که بنام «دارخثعم » معروف است نیز ولایت نمود. عرام میگوید: جبال سرات از منزل های خثعم میباشد و نیز قریه «راسب » که بین مکه و طائف قرار دارد.اشرف رسولی چهار قبیله برای خثعم نام میبرد بدین قرار: شهران ، ناهس ، کود، اکلب. محمدبن سلمه یشکری کتاب «اخبار خثعم و انساب و اشعار آنان » را نگاشته است. ( از اعلام زرکلی چ 2 جز2 ص 344 ). و رجوع به «سبائک الذهب » ص 78 و «نهایة الارب » ص 204 و «یعقوبی » ج 1 ص 212و «جمهرةالانساب » ص 367 و «طرفة الاصحاب » ص 7 و 36 و «الذریعه » ج 1 ص 328 و «عرام » ص 41 و 46 و «معجم قبائل العرب » ج 1 ص 331 و حلل السندسیه ص 297 و «مجمل التواریخ و القصص » ص 15 و «امتاع الاسماع » ص 440 و 505 شود.
خثعم. [ خ َ ع َ ] ( اِخ ) فرزندان خثعم در تاریخ ، بنی خثعم نام گرفته اند. حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده ( چ 1 ص 126 ) آنانرا از تخم ربیعه می آورد که بعضی از آنان بولایت و حکمرانی رسیدند و از بعض دیگر نیز داستانهایی در تواریخ عرب مندرج است.رجوع شود به «موشح » ص 19، «عیون الاخبار» ص 147 و 268 و «امتاع الاسماع » ص 344 و 379 و «عقدالفرید» ج 1 ص 106 و 107 و 279 و ج 4 ص 234 و ج 6 ص 77 و خثعم بن انمار.
دانشنامه اسلامی
در سبب نامگذاری این قبیله وجوه مختلفی گفته شده است. از جمله این که خثعم نامِ شتری از آنِ این قبیله بود و خود قبیله نیز به این نام خوانده شد. همچنین گفته شده است که خثعمه به معنای به خون آغشتن است و چون این قبیله شتر ی کشتند و دستانشان را به خونش آغشتند و بدینوسیله هم پیمان شدند، خثعم نام گرفتند. پاره ای نیز خثعم را نام کوهی در سَرات (در غرب عربستان ) دانسته اند به هر روی، نیای این قبیله خثعم خوانده می شد که نام اصلی او اقیل/ افتل بود.
نسب انمار
درباره نسب انمار اختلاف است. برخی آن را از قبایل قحطانی و یمنی الاصل شمرده و نسب او را به کهلان بن سَبأ رسانده اند و برای تأیید این نظر حدیثی منسوب به پیامبر اکرم روایت کرده اند. پاره ای دیگر انمار را به نِزار بن مَعَدّ بن عَدنان منتسب ساخته و از شاخه های قبایل عدنانی دانسته اند که به یمن رفته و در آن جا سکنا گزیده بودند. مادر خثعم هِند دختر مالک بن غافِق بود.
نیای طوایف خثعم
خثعم درنتیجه ازدواج با عاتِکه، دختر ربیعة بن نِزار ، صاحب فرزندی به نام حُلْف/ حَلِف شد و نسل او از طریق عِفْرِس بن حلف استمرار یافت. فرزندان عفرس که طوایف خثعم را تشکیل دادند، عبارت بودند از: ناهِس و شَهران (که بیش تر جمعیت و اشراف خثعم از آنان بودند)، کرْز، خُبَینی، ربیعه، نُوَیهِش و خُسَیف.
محل زندگانی
...
درباره علت نامگذاری این قبیله دلایل مختلفی گفته شده است.
خثعمیان در نواحی مرتفع و کوهستانی حجاز و یمن تا تَباله (در جنوب غربی جزیرة العرب) زندگی می کردند. آنان نخست در جبال السَّراة/ السَرَوات و نواحی مجاور و نزدیک آن، ساکن شدند. قبیله اَزْد پس از جنگ با خثعم، آنان را از اقامتگاه هایشان در این نواحی کوهستانی بیرون کردند. چون اسلام ظهور کرد، خثعمیان به یمن رفتند.