کلمه جو
صفحه اصلی

گیلگمش

دانشنامه عمومی

گیل گَمِش، بر پایهٔ فهرست شاهان سومر، پنجمین شاه اوروک و پسر لوگالاندا بود که در حدود ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در یک دورهٔ ۱۲۵ ساله بر سومریان حکمرانی می کرد.
گیل گمش، آن که از هر سختی شادتر می شود…
آفرینش انکیدو، و رفتن وی به اوروک، شهری که حصار دارد.
بازیافتن انکیدو گیل گمش را و رای زدن ایشان از برای جنگیدن با هومبابا، نگهبان جنگل سدر خدایان.
ترک گفتن انکیدو شهر را و بازگشت وی.
افسانه ها مادر او را ایزدبانویی به نام نینسون دانسته اند.
اوروک یکی از شهرهای باستانی میان رودان در جنوب عراق کنونی بوده است. اثر حماسی ادبیات دوران تمدن باستان حماسه گیل گمش دربارهٔ او است.
حماسهٔ گیل گمش در ۱۲ لوح ذکر می شودکه حوادث این ۱۲ لوح چنین است:

دانشنامه آزاد فارسی

گیلگَمِش (Gilgamesh)
نامی ترین پهلوان بین النهرین در روزگار باستان. در زبان اَکّدی داستان های بسیار دربارۀ او گفته اند و در کل شرح یک سفر پرماجراست، سفر پرماجرای شاهی که نمی خواست بمیرد. کامل ترین متن موجود حماسۀ گیلگمش در دوازده لوح ناقص اکدی از کتابخانۀ آشور بانی پال در نینوا به دست آمده است. بخش های مفقود این الواح را تا حدودی با قطعاتی که در نقاط دیگر بین النهرین و آسیای صغیر یافت شده، پر کرده اند. افزون بر این قسمت هایی از حماسه در قالب پنج سرودۀ کوتاه به زبان سومری در الواحی از نیمۀ نخست هزارۀ دوم پیش از میلاد به دست آمده است. گیلگمش در این اشعار و حماسه احتمالاً شخصی است که در نیمۀ نخست هزارۀ سوم پیش از میلاد در اوروک در جنوب بین النهرین حکومت می کرده و از این قرار، معاصر اَگّا، حاکم کیش، بوده است. این گیلگمش اوروکی نامش در فهرست سومری شاه های پس از طوفان نوح نیز آمده است. با این همه هیچ شاهد تاریخی در مورد دلاوری های نقل شده در شعرها و حماسه وجود ندارد. روایت نینوایی حماسه با مقدمه ای در ستایش گیلگمش آغاز می شود، که قهرمانی است نیمه خدا، سازنده و جنگاوری بزرگ، و دانای همۀ امور زمین و دریا. آنو، خدای خدایان، برای مهار ستمگری گیلگمش، اِنکیدورا به منزلۀ هماورد وی می آفریند. انسانی ابتدایی و جانورخوی که در میان حیوانات می زیسته است. انکیدو در اندک زمانی با رسوم زندگی شهری آشنا می شود و به اوروک می رود که گیلگمش آن جا انتظارش را می کشد. لوح دوم شرح زورآزمایی دو مرد است که گیلگمش در آن به پیروزی می رسد. از این پس انکیدو یار و همراه (در متون سومری، خدمتگزار) گیلگمش می شود. در الواح سه تا پنج دو مرد به جنگ هوواوا (هومبابا)، نگهبان خداگماردۀ جنگل سدری، در دوردست ها می روند. بقیۀ شرح مبارزۀ آن ها در قطعات موجود نیامده است. در لوحۀ ششم گیلگمش، که به اوروک برگشته است، پیشنهاد ازدواج ایشتر، الهۀ عشق، را رد می کند و سپس، به کمک انکیدو ورزایی را می کشد که الهه به قصد جانش روانه کرده است. لوح هفتم با رؤیای انکیدو آغاز می شود که در آن خدایانْ آنو و اِئا و شَمَش، او را به سبب کشتن گاو، محکوم به مرگ کرده اند. آن گاه بیمار می شود و در رؤیایی «خانۀ خاکی» را منتظر خویش می بیند. سوگواری گیلگمش برای او و آیین رسمی خاکسپاریش در لوح هشتم روایت می شود. سپس گیلگمش (در لوح های نُه و دَه) سفر پرمخاطره ای را در جست وجوی اوتناپیشتیم، بازمانده ای از طوفان نوح، آغاز می کند تا راه گریز از مرگ را از او بیاموزد. سرانجام وی را درمی یابد و حکایت طوفان نوح را از زبانش می شنود و اوتناپیشتیم نشانی گیاهی را که جوانی می بخشد به او می دهد (لوح یازده). گیلگمش گیاه را به دست می آورد، اما ماری آن را می رباید، و گیلگمش تلخ کام به اوروک برمی گردد. در پیوست به حماسه (لوح دوازده)، قصۀ گم شدن اشیایی به نام پوکّو و میکّو (شاید طبل و چوب طبل) نقل می شود که ایشتر به گیلگمش داده است. پایان بخش حماسه بازگشت روح انکیدو است که قول می دهد آن اشیا را برایش پیدا کند و سپس از جهان غم انگیز مردگان برایش می گوید.

پیشنهاد کاربران

گیل به معنای سرزمین گیلان
و گمش بمعنای گاومیش است
چون گیل گمش هیکلی و نیرومند وبازوانی با ماهیچه های پیچ در پیچ داشت و در زمان های قدیم در هند و مصر و سومر گاو را نماد قدرت وقابل احترام میدانستند، و جوانان تالش را بخاطر نیرومند بودنشان به گاو تشبیه میکردند

همه دانشمندان معتبری که روی زبان سومری تاکنون پژوهش کرده اند این زبان را تک خانواده نامیده اند. هرچند به دلیل نزدیکی جغرافیایی به فلات ایران واژگان ایرانی بی شمار در ان زبان یافت می شود.

فک کنم معنیش میشه گیل ( مو ) گمیش هم ( نی ) تو زبان ترکی معمولا به افراد قد بلند و لاغر میگن گیل گمیش و کاملا واژه ترکیست الانم این واژه بع همین افراد اطلاق میشه

گیل گمیش همان گیل گمیش رایج در گیلان است که بسیار قدرتمند می باشد ، که همان گاو میش گیلان یا گیل است . . . در گویش گالش های گیلان به گاو گه میگن، گیل گمیش هم موجودی قدرت مند و مقدس هست در باورداشت های مردم دیلمان ( گیلان ) ، ارتباط میان مردم سومر و دیلمان گیلان کاملا ثابت شده هست، در لوحه های سومری از دیلمون که در گویش گالش های گیلان نیز به دیلمان ، دیلمون گفته میشود ، به عنوان دیلمون بهشت نیاکان آنهاست یاد شده، و نام منطقه در مجاورت دیلمان به نام اروشکی که هنوز به همین نام اروشکی در گیلان خوانده میشود ، وجود دارد، وجود سومر محله تالش گیلان نیز سندی بر این ادعاست و ارتباط تمدن سومر و گیلان یا همان وارنا غیر قابل انکار است. . .

نه داداش گیل ترکی میشه مو یا موی بافیده قمیش هم میشه نی اگه میتونی بپرسی

پنجمین شاه اوروک و پسرلوگالاندا بود که در حدود ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد در یک دورهٔ ۱۲۵ ساله بر سومریان حکمرانی می کرد.
( گیل گَمِش )

گیل گَمِش به گیلگمش رجوع شود.

گیل گمیش کهنترین افسانه است که 95درصدواژگان آن ترکی است این نشون میده یا سومریان ترک بودن یا بزبان ترکی صحبت میکردن خب حالا تحلیل شماچیه گیل گمیش هم نی باریک

گیلگمش اسطوره سومریان باستان بوده و فرمانروای اوروک، اون همه رو شکست میداده درمیدان نبرد روزی دوست نزدیکش انِکیدو میمیره و گیلگمش روزها کنار پیکرش میشینه تا اینکه یه کرم ازبینی دوستش میاد بیرون واون وحشت میکنهوعزم جزم میکنه که نمیره وبه انتهای جهان سفر میکنه وبا غول ها وشیرها واز این قبیل موانع جنگ میکنه وبهشون چیره میشه ولی در انتها چیزی دستگیرش نمیشه وهمچنان موجودی فانی به خونه برمیگرده وتنها یاد گرفت که زندگی کنار مرگ رو بیاموزه

گیل گمیش یه لغت کاملا تورکی هستش و سومریان اجداد باستانی تورکان بودند و گیل گمیش به افرادی که دارای قدبلند و موهای بافته شده باشد میگن.

گمش همون جواهر میشه یا نیزار به ترکی . . . گیل هم ترکی هست به فارسی میشه دانه . گیلاس یه جمله ترکی هست . . . گیل یعنی دانه :اس هم میشه اویزان. . . . قارا گیله به فارسی میشه دانه سیاه: لطفا داستان سرایی نکنن . . .

درکتابی قدیمی ترکی خوندم نوشتاری این کلمه گیلگمیش ویا بیلگمیش بوده که گیل به معنای پهلوان گمیش داناوتنومند وبیل به معنای بدان است گمیش هم تنومنداست یاشاسین ترک میلتی

یکی از پادشاهان سرزمین اوروک عراق بوده و از نژاد قوم عرب

مرد شجاع دانا و خردمند قوی

دوستان عزیز آذری زبانم که تاج سر من هستن لطفا توجه کنید زبان آذری یا به قول برخی عزیزان ترکی با واژه ها و واکه های زبان شناختی حال حاضر قدمتی هزار ساله دارد در حالیکه داستان و اسطوره گیلگمش مربوط به پنج الی هفت هزار سال قبله و از دو کلمه گیل به معنای رایج آن یعنی گل که هنوز هم در میانرودان استفاده میشود و گمش با ریشه کمش یا کمه یا کومه به معنای خانه شکل گرفته و به معنای خانه گلی است و علت نامگذاری آن بر پهلوان اسطوره ایی میانرودان این بوده که این فرمانروای نیمه خدا و نیمه انسان اساسا معماری چیره دست بوده و در ساخت خانه ها و شهرهای خشتی و گلی جزو اولین ها و مطرح ترین های تاریخ بشر محسوب میشده است .

گیل همون گیله به معنی شجاع ، لقب پادشاهان گیلان هم گیل بوده گیل گیلانشاه، گامیش هم همون گاومیشه که تو داستان هم بهش اشاره شده ، ضمنا شواهد تاریخی دیگری هم وجود داره که سومری ها رو به گیل و دیلم ارتباط میده از قبیل اشاره به بهشت دیلمون ، پانترچ ها شما دنبال تاریخ خودتون تو سینگ کیانگ چینیا اویغورستان بگیرید اینجا چیزی عایدتون نمیشه

گیل گومش، حماسه گیل گومش ( گیل مردی، بازور دو گاومیش ) . که در دستان خود دم دو شیر را گرفته آویزان می کند وپا هایش را بر گردن دوشیر می گذارد. حماسه گیل گو مش د ر12 لوح موجود واز آثار سومریان می باشد. که در آن به صراحت از گیل وگیل گومش صحبت شده. وخواست گاه سومریان از گیلان و از گالش های کاسی تبار می باشند. وگالش ( رام کننده گاو ) با رام گاو واسب تحرک بالای داشته وبا ساخت ابزار الات مفرغی وجنگ امپراطوری کاسی ها را بر کل دنیا حاکم کردند. و از گالاسی بنیان گذار تمدن گالاسی سومردر11هزارسال قبل نیز به صراحت عنوان شده واصلیت کاسی نژادی آنان محرز و اقوام کاسی نژاد گیل، گالش، تالش، دیلم، هنوز در گیلان ساکن ونام استان نیز برگرفته از قوم غیرت مند، متمدن، کهن، شجاع، گیل است. الواح سومریان. و حکومت گالش های کاسی تبار تا پرتغال ( کشور گالش ها ) ویا گالاسیا اسپانیا که از نسل کاسی های گیلان می باشند، گسترش یافت. ( در جریان کشور گشایی دوم ) ، ویل دورانت، ساموئل کریمر، و. . . . امروزه کشورهای آمریکای لاتین نیز همگی کاسی تبار ند. حماسه گیل گومش در 6هزارسال قبل بوده واز آثار وافتخار گیلان ومحرز وکسی نمی تواند آنرا به نفع خود ویا دیگراقوام مصادره کند.

گیل گامش در زبان تورکی به معنی گاو نر پر مو است که کنایه از قدرتمند بودن این شخص بوده و یک تشبیه است و اگر بیل گمش باشد ، یعنی نر گاو دانا و مدبر که تلفظ ان کمی احتمالا بد ترجمه و یا بیان شده است اینکدو هم یعنی نیزه دار ، که در زبان تورکی به گاو ماده گفته میشود که دارای دو شاخ تیز در سرش میباشد که به معنی یاور و جفت و همراه گیل گمش روانه داستان میشود . تمام مجسمه های اشوری و بین النهرین که تمثال گاو را دارند به نوعی قدرت و دانایی گیلگمش را به تصویر میکشند و این حماسه در واقع یک پند نامه و موصوع مذهبی و آیینی بوده که مردم منطقه در باستان به ان معتقد بودند .

یجایی خوندم گیل ( گِل ) گمیش ( گلمیش ) ینی از خاک اومده از خاک افریده شده اوت ( اتش ) نه پیشتیم ( پخته شدم ) که با دست خدا روی پیشونیش پخته شده و جاودان شده اینا کلمات ترکی هستن که هنوزم استفاده شدن و چندتا کلمه ترکی دیگه که نشون میده حماسه گیل گمیش ب ترکی باستانی نوشته شده

به زبان گیلکی به معنای گیله مردی با زور گاو میش است. برابری های زیادی بین دو زبان وجود دارد که غیر قابل انکار است. مانند دیلمون . تی تی و واژگان بیشماری. جا یابی افسانه هم بسیار شبیه دیلمان یا گیلان کنونی هست.

سلام . بعضی دوستان گیلانی که میگن گیل گمیش به گیلان بر می گرده اگه اصلا گیل گمیشو در نظر نگیریم باز لغات تورکی زیادی هستش که الانم تو گویش های تورکی استفاده میشه . در ضمن اون عزیز پان فارس که میگه تورکی آذربایجانی با تورکی ترکیه فرق داره اشتباه میکنه چون نود ونه درصد لغات ما مشترک هستش پس الکی جوگیر نشو اگه زبان شما پهلویه چرا پس مثل فارسی دری صحبت می کنین وزبانتون همریشه هستش

اگر شما عزیزان شعر ترکی اشودوم اشودوم را در
اینترنت جستجو کنید مطلب را شاید در یابید
مثال:قارقو دگیل گمیشدی یا گوموشدی
قارقو:نوعی نی نازک برای خوشنویسی بکار میره
دگیل:نیست
گمیش:نی کلفت
گوموش:نقره



گیلگمش چه آذری چه گیلکی چه پارسی مهم آن هست که ایرانی بوده در فلات ایران بوده و بس. اون عزیز آذری زبان ( م. ح ) که از ریشه و خون ما پارسها هست و همه شهرهای ایران ریشه پارسی دارند حداقل یک رگ پارس در همه ایرانیان هست لطفا درست درک کند و مانند پان ترکها رفتار نکند که خودشان را مجزا از نژاد ایرانیان میدانند! در صورتیکه طبق تحقیقات بانک ژنتیک ایران کنونی ادغام نژادی برابر در همه شهرها هست بخاطر همین طیف قیافه شهرها در رده هم هست و هر ایرانی از چهره نمیتوان تشخیص نوع شهرش را داد! در خون همه ایرانیان ژنهای پارس و سایر اقوام هست و چون اقوام ماد و پارت و پارس کهنترین اقوام فلات ایران هستند حداقل 5000 سال و حداکثر 9000 سال تخمین زده شده مخصوصا با بدست آوردن آثار باستانی سیلک کاشان 9000 ساله که هنوز سبک صنایع دستی قلم زنی و سفالگری و ذوب فلزات و ساخت پولاد در شهرهای پارسی زبان رایج هست مانند آثار به جا مانده در سیلک که باستان شناسها داخلی و خارجی از جمله دیاکونف صحت بر این گذاشتند پس بدانند کهن ترین ژنهای موجود در بدن هر ایرانی در هر شهری پارسی هست پس هر ایرانی خودش را مجزا از پارس نداند و البته همه ایرانیان بعلت تجاوزات اقوام مختلف ژنهای دیگر هم دارند. در ضمن زبان پارسی مثل ترکی و سایر زبانها دستخوش تغییرات بر حسب زمان شده پهلوی و دری نداره هر زبانی در طول زمان تغییرات زیادی میکندمخصوصا در گویش تا نسبت به نوشتار! همانطور که کتب کهن انگلیسی و لاتین و آلمانی نیاز به خبره دارد برای فهمیدن و درک آن هر کسی نمیفهمد! پس کوته بین و پان ترک و پان عرب نباشیم. یک ایرانی واقعی خودش را مجزا از کهنترین ژنش که پارس هست نمیداند البته پارس و ماد و پارت همنژاد و از زیرمجموعه آریا هستند.

گیل گومش:گیل مردی با زور دو گاومیش. گیلکی، کاسی تبار. هیچ سنخیتی با ترکی، عربی، پارسی، آریایی، و. . . ندارد، نام این کشور ایران است. اما نژاد ترک با 4 استان. 14 استان کاسی تبار که خواستگاه همه گیلان است. وعرب نیز در ایران زندگی می کنند، نمی توان فارسی سازی واریایی سازی کرد وهمه ایران را به پارسی واریایی نسبت داد. گیل گومش از آثار سومریان کاسی تبار است.
که خواستگاه آنان از گیلان است، کاکو، استر، لیل، کسما، کاسی سرا، کاسکی، اروشکی، رشی، سومر محله، دلیمون، ، کلیشم، ، لیلم، اشکور. . . نام مناطقی واقع در گیلان، که با گذشت هزاران سال اصالت خود را حفظ کرده که با نام خدایان، الهه گان، وزرا، پادشاهان سومر یکی است. مثلا انلیل، خدای سومری بوده. که با لیل، املش، یکی است. ویا دلیمون، سومر، با دلیمون ( دیلمان، گیلان ) ، ویا، ارشی کی گال الهه سومر با رشی و اروشکی، اشکور، دیلمان ورودسریکی است. سومر با سومر محله، کسما، کاسی سرا و. . . گیل گومش از آثار گیلان وتمدن کهن و77 هزار ساله گیلان وکاسی تبار است. وکسی نمی تواند آنرا به نفع خودویا سایر اقوام مصادره نماید ویا شریک و رقیب بسازد. اگر دنبال افتخارید در جای دیگر بجویید.
گیل گومش:گیل مردی با زور دوره گاو میش. از افتخار وآثار کهن گیلان. ولا غیر.




گیلگماخ در زبان ترکی به در هم رفتن مو و پشم گفته می شود. میش علامت صفت مفعولی است مانند آبالقامیش و ساتیشمیش او و . . . . که در اسناد وجود دارند. او نزد اوتنا پیشتیم ( به آتش او پختم ) می رودو او در اوزاقدا ( دور دستها ) است. دوستش انگیددو ( ان جیددوبه معنی آزار ) است و . . . .
لغات این افسانه در اسامی خاص کلا جملاتی ترکی است. ترکی آذربایجانی درست است ایرانی است ولی سالها قبل اینکه شواهد فارسی دیده شود در اسناد وجود دارد شاید هزاران سال.

چند نکته مهم در این اثر حماسی - اسطوره ای :
باور به پیام آوری روئیا و آینده نگری از طریق تعبیر خواب. مادر گِل آموز ( یکی از متفکرین یونان باستان هم عصر هومر حماسه سرا، نام گیل گامیش را به گل آموز ترجمه کرده است که اشاره به آموزش صنعت تولید نوشت افزار در عصر سومریان دارد که یادگیری آن ساده نبوده است )
ninsun ( این نام شاید به صورت نی ناسون تلفظ می شده است و واژه ناسون به احتمال زیاد جمع ناس به معنای مردم می باشد و روی هم به معنای نَی انسانی ) تبحر خاصی در تعبیر خواب داشته است و معمولا روئیا های شاد و یا هولناک فرزند خودرا تعبیر و حوادث آینده را برایش شرح می داده است. طوریکه اطلاع داریم رمز و راز و معمای روئیا هنوز بطور روشن و کامل حل نگردیده است. باور ادیان ابراهیمی به ریشه آسمانی و پیام آوری خواب از همین حماسه و اسطوره سومریان تغذیه نموده است. باور به خدایان و برگزاری جلسات و مشورت کردن و گفت و شنود آنها با انسان و تصمیم گیری آنها در مورد سرنوشت افراد بشری، سرچشمه دیگری است که بعدا پدیده وحی از آن سیراب شده است. humbaba هوم بابا ، پدر و مالک گیاه مدهوش کننده هوم بوده است که بعدا به اوستا هم سرایت نموده است. غیر از این این کلمه بسته به تلفظ، دو معنای دیگر هم می تواند داشته باشد؛ یکی اینکه " من پدرِ هو می باشم " و دیگری " هو پدر من است" . واژه هو بعدا در زبان عبری به jhwh یَهوَه تبدیل می شود و به تدریج در زبان فارسی هم گاهی اوقات یاهو و گاهی دیگر هو نامیده می شود. یکی از آیه های قرآن احتمالا اشاره به همین موضوع است که می فرماید : به آنها بگو که هو و الله هردو یکی می باشند. در این آیه منظور از آنها، قوم یهود و عرب می باشد. huawa با تلفظ هو آوا ( آوای هو ) زن هوم بابا امروز نام یکی از شرکت های بزرگ چینی تولید موبایل است. نکته مهم دیگر این حماسه سفر به دنیای دیگر است در پی دست یابی به راز حیات یا زندگی پس از مرگ. ساقی مَی فروش در میکده کنار ساحل در یا در آن دنیا siduri است که احتمالا تلفظ آن به صورت " زی دوری " باشد که اشاره به زندگی در دور دست ها دارد یعنی حیات در دنیای دیگر پس از این دنیا. اگر روی کلمات دقت بیشتری به خرج دهیم به سهولت ریشه فارسی بودن آنها را کشف می کنیم. همین کلمه را اگر به " سی دوری " تلفظ کنیم، آنگاه ردپای واژگان به سادگی گم میشود. Anu با تلفظ آنو مخفف " آن او " می باشد که هردو در زبان فارسی امروز ضمیر سوم شخص مفرد دور دست و نامعین می باشند. منظور از تخفیف این واژه اشاره به اصل هم ارزی این دو واژه می باشد که حقیقتا برای فارسی زبان عصر جدید یک نوع گُل آموزی محسوب میشود. نکته مهم دیگر اینکه پس از پشت سر گذاشتن سختی های و مصیبت های فراوان در پی یافتن آب جوانی که از عصاره گیاه مدهوش کننده هوم حاصل میگردیده است ( که با نوشیدن آن برای همیشه جوان بماند ) و بدست آوردن آن و سپس به خواب غفلت فرو رفتن و دزدیده شدن آن گیاه توسط یک مار و دست خالی برگشتن به این دنیا، متوجه این حقیقت تلخ میگردد که مرگ یک پدیده طبیعی و گریز ناپذیر است و نمی توان از دست آن فرار کرد . از آن به بعد به فکر جمع کردن توشه آخرت از طریق اعمال نیکو و از آن راه، جاودانه نمودن نام و شهرت خویش می افتد و میدان داری نام آوری و شهرت طلبی وی بعدا به دست پیامبران ادیان ابراهیمی سپرده می شود. خواننده گرامی اگر به زبان آلمانی آشنا باشد، میتواند در سایت ویکیپدیا محتوای دوازده لوح را بطور مجزا و مستقل از هم مطالعه نماید. اگر فرصتی دست داد، این حقیر شاید بتواند ترجمه آن دوازده متن را به زبان فارسی در همین سایت خدمت خوانندگان گرامی فارسی زبان ارائه دهد.
مدیریت کتابت یا نویسندگی این اسطوره به عهده مردی بوده است به نام sin leqe unnini سین لکه اونّی نی که از دیدگاه امروز نقش سردبیر موسسه انتشارات دربار را بازی میکرده است. اونّی نی به احتمال زیاد به معنای تک قلم و لکه شاید به معنی اثر باشد. یا بطور کلی اثر قلم نَی او.
از حماسه و اسطوره گیل گامیش یا گِل و گُل آموز تا سرآغاز پیدایش " افسانه نوین آفرینش " شاید بیش از 5000 سال می گذرد.

گِل گام اش : به معنای قدم های گلی اش. منظور تولید کننده لوح های گلی است. اوتنا پیشتیم: او تنها پیشتی من به معنای: او تنها پیشدادی یا تنها پیشینیان من. اِنکیدو: این که می دود. اِن مخفف این است که اشاره به ضمیر سوم شخص نزدیک دارد. اگر اشاره به ضمیر سوم شخص دور بود، آنگاه بصورت اَنکیدو نوشته می شد و معنای آن بصورت " آن که می دود " می شد. shamas همان شمس خدای آفتاب خودمان می باشد. معبد یا تمپل enlil اِن لیل هم در اصل " این لیل " به معنای این شب می باشد. shurupak با تلفظ شوروپاک اشاره به سرزمینی یا منطقه ای دارد که شوری آب نمک ریشه گیاهان را خشک و پاک کرده باشد. شاید اشاره به کویر لوت و نمک خودمان داشته باشد. بهر حال این احتمال می رود که سو مریان فارسی زبان بوده باشند.

اول همه چرا آذری ها و گیلکی های عزیزمان که اصالت ایرانی دارند بحث بیهوده میکنند! گیلگمش یک افسانه سومری هست قوم سومر هم بین ایران و بابل میزیستند پس در عثمانی یا ترکیه امروزی نبودند چون نژاد سومر متفاوت از نژاد عثمانی هست. اینکه واژه های سازنده کلمه گیلگمش هم در گیلگی هم در آذری باشه طبیعیه چون هزاران ساله زبان اقوام خاورمیانه با هم ترکیب شده یکسری کلمات مشابه و مترادف و حتی برابر دارند ولی دلیل نمیشه آن کلمه متلعق به اجدادشان یا کشورشان باشد! سومریان مثل دیگر اقوام ایرانی در خاک ایران بودند و افسانه ها و خدایان خودشان داشتند وجود گیلگمش نیمه خدا! در تاریخ مثل وجود خدایان یونانی مثل زئوس و آفرودیت و غیره و رومی و هندی مثل کریشنا و غیره و وجود تک شاخ و ققنوس و سیمرغ و وجود اسفندیار رویین تن که هیچ روشی کشته نمیشد مگر تیری به چشمش رود! همگی افسانه های باستانی هستند که وجود یادگارهایی از آنها جلوه حقیقت به آنها داده اما واقعی نبودند! و بس. پس اینقدر دعوا نکنید این افسانه متعلق به گیلان و آذربایجان و یا هر شهر دیگر باشه مهم نیست مهم این هست ایرانی هست زیرا همه ما ایرانیان حاضر یک نژادیم ترکیبی از مجموعه ژنومهای مختلف از اقوام باستانی مختلف ایرانی حتی غیر ایرانی که این ترکیب صدها نژاد در خونمان یک طیف ساختار مشابه از چهره هایمان ساخته بخاطر همین مردم هر شهر ایران تنها از گویش و لهجه میتوان شناخت نه از چهره چون خون برابر داریم و تنها یک نژاد خالص از یک قوم باستانی نیستیم چون طیف پراکندگی ژنومهای اقوام مختلف در همه شهرهای ایران برابر هست که بر حسب شرایط آب و هوا و نوع خوراک و سلامت والدها بصورت غالب و مغلوب در ساخت چهره ها و هوشمان میشود. ان شاءالله دیگر با هم دعوا نکنید اگر اهل خرد هستید.

دوستان آذری و گیلگی کمی مطالعات تاریخی از منابع معتبر داشته باشید خواهید دید سومریان نه آذری ایرانی بودند نه نژاد تورک زرد مغولی و نه گیلکی و نه عرب بلکه آثار تمدنشان در بابل باستان یا عراق کنونی بوده حتی تمثیلهایشان ببینید شکل نژاد عربی یا نژاد تورک زرد مغولی یا نژاد سفید پارس نبودند تقریبا بر حسب جمجمه و فرم لب و بینی و رنگ سبزه که داشتند میتوان گفت مشابه مصریان بودند.

گیل گمش به معنای مردی با زور گاومیش هست . تمدن سومر از جانب مردمانی از کوه درفک گیلان نزدیک دیلمان کنونی بنا نهاده شد و آنها چون درفک را مقدس می دانستند به یاد آن زیگورات ها را ساختند شبیه کوه درفک . نمی دانم این تحریف از جانب اقای ذکریا سچین هست یا خیر

کلی خندیدم کلی مفرح بود دعوای تصاحب داستان سومری ها توسط دوستان. آذری و گیل و تات و. . . سومریان مرموزترین و اسرارآمیز ترین ها ی تاریخی که معلوم نیست از کجا آمده و به کجا رفتند.

دوستان اریایی - ایرانی وآذریم ، رخدادهای باستانشناسی وتاریخی چون باورمذهبی وسیاسی نیستند که هرکسی هرگونه که می پسندد باشند.
بلکه ان رخدادها برپایه پژوهش وتحلیل ومستندات
است که به اثبات می رسند.

کوتاه سخن انکه ، برپایه مستندات تاریخی منشا نژادی وفرهنگی ودیگر ویژگی های انسانی مردمان فلات ایران
وعراق که نزدیکی سرزمینی با مادارد ، بیگمان بیشتر
منشا شمالی یا قفقازی ویا سیبری دارد.
وپیشینه فرهنگی انها ازهمه بیشترومستندتراست.
وزبان ترکی منشا چینی وبااین سوی نزدیکی ندارد.

بهترمی بینم بعنوان یک هم میهن لرتبارشما
جزیی ترسخن نگویم .
زیرا مجادله یا اصرار برگذشته های دور کاری بیهوده است ، ولی درحد اگاهی کلی چیزی دیگر .
پاینده ایران

دیگه رسید به من آنم که رستم بود پهلوان گیل آذری است و گمش عرب سومرینیمه گمشده که هر کدانیمه گوسده دیگریت وای اگر نیمه خود را بیابند حاکمیت بدست گیل گمش می افتد وای چی می شهکی میتونه با شتذری ها کنار بیاد که زیر یهخم گیلگمیش رو می گیرند وای نگو نگو


چقد کمبود هست که به ایران یا ترکی ربط داده میشه . گیلگمش یا گیلگمس یه کلمه اکدی بمعنای اله شمس یا خدای شمس

راز گیلگامیش در این است کە هیچ ملتی تا بە حال نتوانستە آن را تساحب کند. انکیدو کە از بیابان می آید و بە کوهستان ( کور ) می رود نشان از برابری یا درهم امیختگی دوو تمدن است کە نە کاملا از آن عرب است نە از آن فارس کە فاصلەی زیادی با جغرافیای فارس دارد. اگر بدون تعصب نگا کرد، روشن است کە چە ملتی امرز در آن سرزمین زنگی میکند کە سەرزمین سومر بودە. شاه کلید گیگامیش را در کلمە کور باید جستجوو کرد نە در جستن معنای گیلگامیش. لطفا تعصب را کنار بگزارید و کشتی نوح در کوه
آگری، و دریاچە وان ( گؤل بە معنای دریاچە ) را ببینیند وانگە در مورد گیلگامیش اظهار نظر کنید. سومری کهنترین تمدن است کە از بین رفە ولی باستانشناسانی مثل علی اف و دیاکۆنۆف رابطە تنگاتنگ بین گوتی ( نوادگان کورد ) و تمدن سومری می بینند. ولی با همە واقعیات مکانی و زمانی سخت است در این بارە بە مطلقگرایی کنیم. زندە باد کوردستان سزرمین کوە ها ( کورسان ) یا همان سنندج کنوونی

به جای اینکه از پیش خودمون تفسیر کنیم و تمدن های باستانی میان رودان عراق رو به این و اون بچسبونیم کمی مطالعه کنیم. از اولین همزیستی های سومری های غیر سامی ( غیر عرب و یهودی و. . . ) با اکدی های سامی زبان بوده و خوده تمدن سومر مربوط به هزاره ۴ پیش از میلاد هست یعنی حدود شش هزارسال قبل یا حتی بیشتر . خود واژه سومر هم از زبان اکدی سامی هست.


کلمات دیگر: