کلمه جو
صفحه اصلی

شعبان

فارسی به انگلیسی

shaban, masculine proper name, [eighth arabic lunar month]

[eighth Arabic lunar month]


فرهنگ اسم ها

اسم: شعبان (پسر) (عربی) (تلفظ: shaban) (فارسی: شعبان) (انگلیسی: shaban)
معنی: نام ماه هشتم از سال قمری

فرهنگ فارسی

ناصرالدین اشرف ابن حسین بن ناصربن قلاون یکی از پادشاهان ممالک بحری (جل. ۷۶۴ ه.ق./ ۱۳۶۳ م.- ۷۷۸ ه.ق./ ۱۳۷۶ م. ) وی در مقابل حملات عماره پادشاه قبرس به سفاین طرابلس شام و اسکندریه دفاع کرد .
ماه هشتم ازماههای قمری بین رجب ورمضان، شعابین
( اسم ) ماه هشتم از سال قمری عرب و اسلام ماه بین رجب و رمضان .

فرهنگ معین

(شَ ) [ ع . ] (اِ. ) ماه هشتم از سال قمری .

لغت نامه دهخدا

شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن اسحاق اسراییلی ، معروف به ابن حافی متطبب . او راست : رساله ای در دخان (تنباکو) و آن را از اسپانیایی (تألیف موروس ) به عربی ترجمه کرده است . (یادداشت مؤلف ).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن محمدبن داود الاَّثاری قرشی عثمانی موصلی یا مصری ، مکنی به ابوسعیدو ملقب به زین الدین متوفای سال 828 هَ . ق . او راست : 1- کفایةالغلام فی اعراب الکلام . 2- مسک الختام فی شعار الصلاة و السلام . 3- مفتاج باب الفرج . 4- شفاءالسقام فی نوادر الصلاة و السلام . 5- بدیعیه . 6- منظومه ٔ نزهةالکرام فی مدح طیبة و البیت الحرام . 7- آثارالعشرة. 8- المنهل العذب لورود اهل الحزب . (یادداشت مؤلف ).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد.سکنه ٔ آن 287 تن . آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات وبن شن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ناصرالدین اشرف بن حسین بن ناصربن فلاون . یکی از پادشاهان ممالیک بحری (جلوس 778 - 764 هَ . ق .) وی در مقابل حملات عماره پادشاه قبرس به سفاین طرابلس شام و اسکندریه دفاع کرد. (فرهنگ فارسی معین ).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام آبی مر بنی ابی بکربن کلاب را. (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ) (از ناظم الاطباء).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام قبیله ای از حمیر در یمن . (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) نام موضعی در شام . (از ناظم الاطباء).


شعبان. [ ش َ ] ( ع اِ ) نام ماه هشتم از ماههای تازیان. ج ، شَعبانات ، شَعابین. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). نام ماهی که دردوره جاهلی عاذل می گفتند. ( از السامی فی الاسامی ) ( منتهی الارب ). نام ماه شعبان بدان جهت که شتاب می گذرد. ( از منتهی الارب ). وَعِل ، نام شعبان در نزد قدما. ( از اقرب الموارد ). وعل. ( منتهی الارب ). نام ماهی است چون در این ماه خیر کثیر منشعب می گردد و ارزاق عباد منشعب می شوند و تمامی امور مقدره عالم علیحده علیحده می شوند لهذا به این اسم مسمی گشت. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). ماه هشتم از ماههای قمری عرب پس از رجب و پیش از رمضان ، و هلال آن را به گل بینند و روز سوم آن عید مولود حسین بن علی ( ع ) و روز پانزدهم آن عید تولد امام دوازدهم و پانزدهم آن ایام البیض است که اعمال مستحبه ای دارد. ( یادداشت مؤلف ) :
زیشان جز از محال و خرافات کی شنود
آدینه ها و عید نه شعبان و نه رجب.
ناصرخسرو.
کس دگر باره به این دم نرسد
می بخور گرچه مه شعبان است
بخدا ار بحقیقت نگری
مه شعبان و صفر یکسان است.
انوری.
... در آخر شعبان بخورم چندان می
کاندررمضان مست بیفتم تا عید.
( منسوب به خیام ).
- غزال شعبان ؛ نام حیوان کوچکی است. ( از ناظم الاطباء ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای از حمیر در یمن. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام موضعی در شام. ( از ناظم الاطباء ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) نام آبی مر بنی ابی بکربن کلاب را. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ) ( از ناظم الاطباء ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد.سکنه آن 287 تن. آب آن از چشمه و محصول آنجا غلات وبن شن و میوه است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خدابنده بخش قیدار شهرستان زنجان. سکنه آن 307 تن و آب آن از چشمه سار و محصول آنجا غلات و بن شن است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).

شعبان. [ ش َ ] ( اِخ ) ابن اسحاق اسراییلی ، معروف به ابن حافی متطبب. او راست : رساله ای در دخان ( تنباکو ) و آن را از اسپانیایی ( تألیف موروس ) به عربی ترجمه کرده است. ( یادداشت مؤلف ).


شعبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن حسین قسطمونی . او راست : رساله ای فی معدل النهار و العمل بآلته . (یادداشت مؤلف ).



شعبان . [ ش َ ] (ع اِ) نام ماه هشتم از ماههای تازیان . ج ، شَعبانات ، شَعابین . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نام ماهی که دردوره ٔ جاهلی عاذل می گفتند. (از السامی فی الاسامی ) (منتهی الارب ). نام ماه شعبان بدان جهت که شتاب می گذرد. (از منتهی الارب ). وَعِل ، نام شعبان در نزد قدما. (از اقرب الموارد). وعل . (منتهی الارب ). نام ماهی است چون در این ماه خیر کثیر منشعب می گردد و ارزاق عباد منشعب می شوند و تمامی امور مقدره ٔ عالم علیحده علیحده می شوند لهذا به این اسم مسمی گشت . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). ماه هشتم از ماههای قمری عرب پس از رجب و پیش از رمضان ، و هلال آن را به گل بینند و روز سوم آن عید مولود حسین بن علی (ع ) و روز پانزدهم آن عید تولد امام دوازدهم و پانزدهم آن ایام البیض است که اعمال مستحبه ای دارد. (یادداشت مؤلف ) :
زیشان جز از محال و خرافات کی شنود
آدینه ها و عید نه شعبان و نه رجب .

ناصرخسرو.


کس دگر باره به این دم نرسد
می بخور گرچه مه شعبان است
بخدا ار بحقیقت نگری
مه شعبان و صفر یکسان است .

انوری .


... در آخر شعبان بخورم چندان می
کاندررمضان مست بیفتم تا عید.

(منسوب به خیام ).


- غزال شعبان ؛ نام حیوان کوچکی است . (از ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

ماه هشتم از ماه های سال هجری قمری، بین رجب و رمضان.

دانشنامه عمومی

شعبان یا شَعبان المُعَظّم (به عربی: شعبان) هشتمین ماه در گاه شماری هجری قمری است.
۳ - ولادت حسین بن علی، سومین امام شیعه (۴ قمری)
روز پاسدار (در ایران)
ماه شعبان، از عزیزترین ماه های اسلامی است و به ماه پیامبر اسلام مشهور است. در این ماه اعمال عبادی زیادی به مسلمانان توصیه شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

شَعبان
(یا: شعبان المعظم) نام ماه هشتم در گاه شماری (تقویم) هجری قمری اعراب، پس از رجب و پیش از رمضان. در دورۀ جاهلی عاذل نامیده می شد. گفته اند چون در این ماه خیر فراوان و روزی بندگان تقسیم (منشعب) می شود آن را «شعبان» نامیده اند. ولادت امام حسین (ع) در سوم، ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) در چهارم، ولادت حضرت امام زین العابدین (ع) در پنجم، و ولادت حضرت قائم (عج) در پانزدهم این ماه واقع شده است. شب پانزدهم ماه شعبان را شب برات (لیلة البرات) می خوانند؛ روایت است که در این شب به ارادۀ خداوند «براتی» برای رهایی مؤمنان از آتش دوزخ نوشته می شود. همچنین گفته اند که در این شب فهرست کسانی که درطی سال بعد می باید از دنیا بروند، از سوی حضرت حق تسلیم ملک الموت (عزرائیل) می شود. ایام البیض نیز که اعمال مستحبی برای آن قائل شده اند، مقارن با پانزدهم شعبان است.

پیشنهاد کاربران

لر های جنوبی ( بختیاری ) ::

طایفه لر شعبانی ساکن هندیجان
. بهبهان و ساحل خلیج فارس

معنی هندیجان:: جای پر آب*رود*

طوایف لر منطقه
خدری لیراوی. بهمئی. حیات داوودی. گشتیل ( گشتلی. کشتلی )



در بعضی نام است واسم ماه قمری قبل رمصان تست ونیز اسم دوستم بنام شعبان روستایی است وخداوند بابام محمود روستایی را رخمت کند


کلمات دیگر: