کلمه جو
صفحه اصلی

واحد بالنوع

فرهنگ فارسی

عبارت است از : دو یا چند موجود که در ذاتیات مشترک باشند و در احوال و اعراض و خصوصیات خارجی با هم اختلاف داشته باشند مانند افراد انسان که از لحاظ انسانیت که معنی حیوان ناطق است با یکدیگر مشترکند و ازین لحاظ وحدت دارند .

لغت نامه دهخدا

واحد بالنوع. [ ح ِ دِ بِن ْ ن َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت است از دو یا چند موجود که درذاتیات مشترک باشند و در احوال و اعراض و خصوصیات خارجی با هم اختلاف داشته باشند مانند افراد انسان که از لحاظ انسانیت که معنی حیوان ناطق است با یکدیگر مشترکند و از این لحاظ وحدت دارند. ( از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی سجادی ). و رجوع به وحدت و واحد شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دو یا چند فرد از نوع واحد را واحد بالنوع گویند.
واحد بالنوع، واحدی است که افرادی دارد و آن ها در یک نوع خاص با هم متحدند، ولی وجودهای خارجی گوناگونی دارند، مانند: زید، عمرو و زینب که در انسان بودن با هم اشتراک و در وجود خارجی تغایر دارند.
اجتماع امر و نهی در واحد بالنوع
بیشتر اصولی ها معتقدند واحد بالنوع از نزاع در اجتماع امر و نهی خارج است.


کلمات دیگر: