کلمه جو
صفحه اصلی

جوزف برودسکی

دانشنامه عمومی

ایوسیف آلکساندروویچ برودسکی (به روسی: Ио́сиф Алекса́ндрович Бро́дский) ‏ (در آمریکا ژورف برودسکی (به انگلیسی: Joseph Brodsky)) شاعر روس آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۸۷ است.
۱۹۶۵ - اشعار و روایت های منظوم.
۱۹۷۰ - درنگی در برهوت.
۱۹۷۷ - پایان عصری زیبا.
۱۹۷۷ - بخشی از یک خطابه.
۱۹۸۷ - کمتر از یک.
ژورف برودسکی در خانواده ای یهودی در لنینگراد به دنیا آمد. وی از کودکی به اشعار روسی علاقه مند بود. به دلیل ناهماهنگی هایی که از لحاظ سطح معلومات بین وی و معلمانش بود، در سال ۱۹۵۵ مدرسه را ترک و شروع به کارکردن کرد. از همان زمان نیز سرودن شعر را آغاز کرد و به دلیل اشعارش از جانب مقامات روسی انگل جامعه نامیده شد و در سال ۱۹۶۴ به اردوگاه کار اجباری در سیبری تبعید شد. در سال ۱۹۶۵ اولین دسته از اشعار وی به زبان انگلیسی و در آمریکا انتشار یافت. اولین اشعار وی تحت تأثیر شاعر روسی، آنا آخماتووا بود.
وی پس از آزادی از زندان به ترجمه اشعار جان دان و چسواو میوُش، شاعران انگلیسی و لهستانی زبان پرداخت. وی پس از اخراج از روسیه در سال ۱۹۷۲ دو سال در اروپا سرگردان بود و در نهایت در سال ۱۹۷۴ به آمریکا نقل مکان کرد. سپس وی در دانشگاه میشیگان به تدریس ادبیات پرداخت. در سال ۱۹۷۷ به تابعیت آمریکا درآمد. در همان سال از دانشگاه ییل موفق به اخذ مدرک دکترای ادبیات و زبان شناسی شد. وی اشعارش را به زبان روسی می سرود و سپس خود آن ها را ترجمه می کرد. وی در سال ۱۹۸۷ و در ۴۴ سالگی موفق به دریافت جایزه نوبل شد.
وی در سال ۱۹۶۲ رابطهٔ دوستانه ای با مارینا باسمانوا برقرار نمود که این ارتباط منجر به تولد پسری به نام آندری شد. با جدایی آن ها از یکدیگر آندری تحت تکلف مارینا قرار گرفت. چند سال بعد ژوزف در پی ازدواج رسمی با ماریا سوزنی صاحب دختری به نام آنا شد. آنا در سن ۵ سالگی در اثر یک عارضه قلبی در شهر نیویورک درگذشت.

نقل قول ها

ایوسیف آلکساندروویچ برودسکی (به روسی: Ио́сиф Алекса́ндрович Бро́дский) ‏ (در آمریکا ژورف برودسکی (به انگلیسی: Joseph Brodsky)) شاعر روس ­آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات سال ۱۹۸۷ است.
• «به تدریج واقعیت به پوچی بدل می شود. /تو این حرف به جامانده از قلم را می خوانی /و باز سرزنش می کنی، مثل پوست که مورچه را/ به خاطر کندی اش. /به یاد بیاور که مردم از خانه های شان بیرون نمی آیند مگر به دلیلی: /کرایه خانه پریده است، تحت فشار قرار گرفته اند؛ / فقط آینده فضای بی نیاز/به آنهاست. / از طرفی گرفتن صور فلکی که سرعت برای آنها- مصیبتی است، /ماهیت حضورشان، عدم است. یعنی هستی شان معلول نیستی ست. /و این چنین، پس از سال ها به شاهدان جنایات بزرگ تبدیل می شوند. /روزها -جالب تر از زندگی؛ و صدا به صورت علایم /و نشانه های متن درمی آید. اگرچه نه تلسکوپی در انتظار توست، /نه خاطره ای.» -> گزیده شعرها و سخنرانی نوبل ایوسیف برودسکی
• «سیستم و نظام اخلاقی آن، چه رسد به زیبایی شناسی آن، همیشه دیروز هستند، زبان و ادبیات، همیشه امروز و اغلب فردا است… یکی دیگر از خدمات ادبیات این است که به انسان ها کمک می کند تا تفاوت زندگی خود را از انبوه گذشتگان و همچنین افراد شبیه به خودشان تشخیص دهد، یعنی اینکه تحت لوای نام شرافتمندانه قربانی تاریخ قرار نگیرد… دینامیک و منطق مادی هنر مدام از شیوه های قدیمی تر برای دستیابی- یا اشاره- به راه حل جدید زیبایی شناسی بهره می گیرد. از نظر برخورداری از نسبت شخصی، دینامیک، منطق و آینده، هنر هیچ مترادفی ندارد، اما در بهترین شرایط، موازی تاریخ است و خصیصه وجودی آن ایجاد مداوم واقعیت زیبایی شناسی است.» -> گزیده شعرها و سخنرانی نوبل ایوسیف برودسکی
• «اثر هنری به ویژه ادبیات و شعر انسان را چشم درچشم مورد خطاب قرار می دهد و با او وارد رابطه ای مستقیم و بی واسطه می شود. به همین دلیل قهرمانان رفاه عمومی توده های حاکم و منادیان ضرورت های تاریخی به طورکلی به هنر به ویژه به ادبیات و شعر روی خوش نشان نمی دهند. زیرا آنجا که شعر پا می گذارد آنها به جای موافقت موردانتظار و اتحاد، متوجه بی علاقگی و اختلاف نظر می شوند.» -> گزیده شعرها و سخنرانی نوبل ایوسیف برودسکی
• «تاریخ، همیشه دیروز است و ادبیات همیشه فردا است.» -> گزیده شعرها و سخنرانی نوبل ایوسیف برودسکی


کلمات دیگر: