معنی: شیر
دریاس
فرهنگ اسم ها
معنی: شیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دریاس . [ دِرْ ] (ع اِ) شیر. (منتهی الارب ). || سگ «عقور» و گزنده ، و گویند آن مصحف درباس است . (از اقرب الموارد).
دریاس . [ دِرْ ] (معرب ، اِ) نباتی است . (از اقرب الموارد). معرب از دوروس فارسی و نوعی از ورد منتن است . گیاه او بقدر شبری و زیاده از آن و از ساق او شاخه ها رسته و برگش شبیه به برگ کنار و سبز مایل بسیاهی و عدد برگ هر شاخه ازسه تا هفت و گلش زرد و مستدیر و پهن و کوچک و بدبو و تخمش شبیه به فلفل کوچکی است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ادریس . بونافع. ثافسیا. و رجوع به ثافسیا شود.
دریاس . [دِرْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع درهزارگزی شمال مهاباد و یکهزار گزی باختر راه شوسه ٔ مهاباد به ارومیه با 345 تن سکنه (سرشماری سال 1335 هَ . ش .). آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
دریاس. [ دِرْ ] ( معرب ، اِ ) نباتی است. ( از اقرب الموارد ). معرب از دوروس فارسی و نوعی از ورد منتن است. گیاه او بقدر شبری و زیاده از آن و از ساق او شاخه ها رسته و برگش شبیه به برگ کنار و سبز مایل بسیاهی و عدد برگ هر شاخه ازسه تا هفت و گلش زرد و مستدیر و پهن و کوچک و بدبو و تخمش شبیه به فلفل کوچکی است. ( از تحفه حکیم مؤمن ). ادریس. بونافع. ثافسیا. و رجوع به ثافسیا شود.
دریاس. [دِرْ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع درهزارگزی شمال مهاباد و یکهزار گزی باختر راه شوسه مهاباد به ارومیه با 345 تن سکنه ( سرشماری سال 1335 هَ. ش. ). آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
دانشنامه عمومی
دریاس، روستایی از توابع بخش دهدز شهرستان ایذه در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان دهدز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۰۱ نفر (۳۰ خانوار) بوده است.