کلمه جو
صفحه اصلی

شیرازی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به شیراز ۱ - از مردم شیراز . ۲ - لهجه مردم شیراز .

لغت نامه دهخدا

شیرازی . (اِخ ) دهی است از بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از چشمه . صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جاجیم بافی . ساکنان از طایفه ٔ چرام . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).


شیرازی . (ص نسبی ) منسوب به شهر شیراز. (ناظم الاطباء). || از مردم شیراز. || لهجه ٔ مردم شیراز. (فرهنگ فارسی معین ).
- مثل شیرازیها؛ با گفتاری تهی بالان و نازان . (یادداشت مؤلف ).
|| قسمی انگور. (یادداشت مؤلف ).


شیرازی. ( ص نسبی ) منسوب به شهر شیراز. ( ناظم الاطباء ). || از مردم شیراز. || لهجه مردم شیراز. ( فرهنگ فارسی معین ).
- مثل شیرازیها؛ با گفتاری تهی بالان و نازان. ( یادداشت مؤلف ).
|| قسمی انگور. ( یادداشت مؤلف ).

شیرازی. ( اِخ ) دهی است از بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. سکنه آن 180 تن. آب آن از چشمه. صنایع دستی آنجا قالیچه و گلیم و جاجیم بافی. ساکنان از طایفه چرام. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

شیرازی. ( اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه. سکنه آن 270 تن. آب آن ازرودخانه قره سو. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

شیرازی. ( اِخ ) ابوالفتح محمدبن عبداﷲ شیرازی هروی ، گویند چون غذای شیراز را دوست داشت بدان نام شهرت یافت. وی مردی نیکوکار و واعظ وراوی بود و از ابواسماعیل عبداﷲبن محمدبن علی انصاری و جز وی خبر شنید و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد. شیرازی در حدود سال 450 هَ. ق. به دنیا آمد و به سال 548 یا 549 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ).

شیرازی. ( اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خفیف شیرازی صوفی. از بزرگترین پیشوایان تصوف در فارس بود. وی علم اشارت نیک می دانست و کراماتی به او نسبت می دهند. شیرازی از راویان بود و از حمادبن مدرک و عبدالملک بن خلیدبن رواحه روایت دارد و احوال و داستانهای او سخت مشهور است. مرگ وی بسال 371 هَ. ق. بود. ( از لباب الانساب ).

شیرازی. ( اِخ ) ابومحمد سعدبن صلت... کوفی شیرازی. به فارس رفت و در شیراز به قضا پرداخت. وی از راویان است و از اعمش و مطرف بن طریف روایت دارد و محمدبن عبداﷲ انصاری و ابوبکربن ابی شیبة و جز آن دو از وی روایت دارند.مرگ او به سال 242 هَ. ق. بود. ( از لباب الانساب ).

شیرازی . (اِخ ) ابومحمد سعدبن صلت ... کوفی شیرازی . به فارس رفت و در شیراز به قضا پرداخت . وی از راویان است و از اعمش و مطرف بن طریف روایت دارد و محمدبن عبداﷲ انصاری و ابوبکربن ابی شیبة و جز آن دو از وی روایت دارند.مرگ او به سال 242 هَ . ق . بود. (از لباب الانساب ).


شیرازی . (اِخ ) ابوالفتح محمدبن عبداﷲ شیرازی هروی ، گویند چون غذای شیراز را دوست داشت بدان نام شهرت یافت . وی مردی نیکوکار و واعظ وراوی بود و از ابواسماعیل عبداﷲبن محمدبن علی انصاری و جز وی خبر شنید و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد. شیرازی در حدود سال 450 هَ . ق . به دنیا آمد و به سال 548 یا 549 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ).


شیرازی . (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن خفیف شیرازی صوفی . از بزرگترین پیشوایان تصوف در فارس بود. وی علم اشارت نیک می دانست و کراماتی به او نسبت می دهند. شیرازی از راویان بود و از حمادبن مدرک و عبدالملک بن خلیدبن رواحه روایت دارد و احوال و داستانهای او سخت مشهور است . مرگ وی بسال 371 هَ . ق . بود. (از لباب الانساب ).


شیرازی . (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . سکنه ٔ آن 270 تن . آب آن ازرودخانه ٔ قره سو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


دانشنامه عمومی

شیرازی (منسوب به شیراز) یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:
شیراز (ابهام زدایی)

دانشنامه آزاد فارسی

از لهجه های فارس رایج در شیراز. در لهجة شیرازی تکیه اهمیت دارد و با قرار گرفتن روی هجاهای مختلف، گاهی معنا را تغییر می دهد. صامت ها همان صامت های فارسی است. a پایانی به o تبدیل می شود، مانند xormo «خرما». نشانة معرفه مصوت است، مانند ketabu «آن کتاب مشخص». وقتی مصوت پایانی iـ باشد، معرفه -yu می گیرد، مانند orsiyu «اُرسی/کفش» و اگر eـ باشد، نشانة معرفه ow است، رشتة آوایی -ab تبدیل به ow می شود، مانند low «لب»، sowzi «سبزی». خوشة -st- به -ss- تغییر می کند، مثل xasse «خسته»، tonossan «توانستن»، pessun «پستان»، bassan «بستن». مهم ترین پیشوند فعلی va- است: برخی از واژه های شیرازی: Kahe «آرواره»، moz «مزد»، doz «دزد»، hime «هیزم»، yeydari «مستراح» و sed «نردبان».
50010800

نقل قول ها

شیرازی منسوب به شیرازی ؛ ممکن است به افراد زیر اشاره داشته باشد:

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] شیرازی، صفتِ نسبت به شهر شیراز است و ممکن است به یکی از این افراد اشاره کند:

[ویکی فقه] شیرازی (ابهام زدایی). شیرازی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • بزغش شیرازی، خاندانی از عالمان و عارفان سلسلة سهروردیه • حافظ شیرازی، حافظ، شمس الدین محمد، بزرگ ترین غزل سرای زبان فارسی و یکی از بزرگ ترین شاعران جهان• ابن باکویه شیرازی، اِبْن ِ باکویه شیرازی ، ابومحمد بن عبدالله بن عبیدالله ، از مشایخ بزرگ صوفیه در سده ۴ و اوایل سده ۵ق /۱۰ و ۱۱م • ابواسحاق شیرازی، اَبو اِسْحاقِ شیرازی، جمال الدین ابراهیم بن علی بن یوسف فیروزآبادی (۳۹۳-۴۷۶ق/۱۰۰۳-۱۰۸۳م)، فقیه بزرگ شافعی• حکیم پرتوی شیرازی، پرتوی شیرازی، حکیم و شاعر سده های نهم و دهم هجری• بابا رکن الدین شیرازی، بابا رکن الدین شیرازی، مسعود بن عبداللّه، از عرفای قرن هشتم هجری• بابافغانی شیرازی، بابافغانی، شاعر غزلسرای اواخر قرن نهم و اوایل سده دهم• بندار بن حسین شیرازی، بُندار بن حسین شیرازی، از بزرگان صوفیه قرن چهارم• علی رضا بن حسین تجلی شیرازی، تجلّی شیرازی، علیرضا، متخلص به تجلّی، عالم و شاعر قرن دهم و یازدهم• محمدتقی میرزای شیرازی، معروف به میرزای دوم با میرزای کوچک، از مراجع تقلید ایران و رهبر سیاسی نهضت استقلال طلبی عراق در قرن سیزدهم و چهاردهم• حاجی علی اکبر بسمل شیرازی، شاعر و مؤلف قرن سیزدهم، ملقب به نوّاب و متخلص به بسمل• جنید شیرازی ، صوفی، نویسنده و شاعر، متخلص به جنید و مشهور به شیخ الاسلام• صیاد شیرازی، از سرداران جنگ و ارتش جمهوری اسلامی ایران و شهید به دست منافقین• محمدصادق حائری شیرازی، محمدصادق، ابوالمحاسن، محی الدین حائری شیرازی دومین پسر آیت الله آقا شیخ عبدالحسین حائری• منصور بن محمدشیرازی، نواده مولانا جلال الدین احمد بن یوسف بن الیاس و یکی از نتیجه های برادر نجم الدین محمود الیاس، طبیب و فقیه معروف شیراز• سید رضی شیرازی، آیت الله سید رضی شیرازی از خاندان میرزای شیرازی ومتولد ۱۳۰۷ش• سید محمدرضا شیرازی، فرزند آیت الله سید محمد حسینی شیرازی (۱۴۲۲ ق)، معروف به مجدد ثانی و صاحب موسوعه صد و ده جلدی «الفقه»• شیخ محمدرضا شیرازی، از علمای سیاستمدار و مجاهد ایران در قرن چهاردهم هجری• میرزافضل الله خاوری شیرازی، خاوری شیرازی، میرزا فضل اللّه، مورخ و شاعر دورۀ قاجار و مؤلف تاریخ ذوالقرنین• محمد کاظم شیرازی، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری• محمدامین خاکی شیرازی، عارف سلسله چشتیه در سده سیزدهم• برهان الدین هروی شیرازی رومی، مشهور به صدرِ هروی، متکلّم، مفسّر، ادیب و فقیه حنفی قرن هشتم و نهم
...

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) ( ط ) موگویی
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه تِردی؛ ( ط ) بهداروند
از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) نصیر؛ شاخه بابادی باب

پیشنهاد کاربران

شیرازی:نام شاخه ای از کولیهای ساکن ایران در ایل بختیاری

منبع:دایره المعارف ایرانیکا

شیرازی: نام قومی آفریقایی در کشورهای تانزانیا، کنیا و کومور

کسی میدونه بیا خونمون به شیرازی چی میشه


کلمات دیگر: