کلمه جو
صفحه اصلی

حیدری

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به حیدر ( قطب الدین ) پیرو طریقت حیدری مقابل نعمتی .
ده از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن .

لغت نامه دهخدا

حیدری . [ ح َ دَ ] (اِ) حلقه ای که بگوش پسران میکردند تعویذ را. (یادداشت مرحوم دهخدا).


حیدری . [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن . دارای 1704 تن سکنه است . محصول آن غلات ، حبوبات و انگور است . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


حیدری . [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان انگالی بخش برازجان شهرستان بوشهر. در ساحل جنوبی رود حله . ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیری . دارای 182تن سکنه است . محصولاتش غلات و صیفی جات . اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


حیدری . [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر. دارای 561 تن سکنه . محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


حیدری . [ ح َ دَ ] (اِخ ) مقابل ِ نعمتی . منسوب به حیدر، پیرو قطب الدین حیدر یکی از عرفای نامی ایران متوفی به سال 618 هَ . ق .
- جنگ حیدری و نعمتی ؛ جنگی و بحث و جدلی میان پیروان این دو عارف . رجوع به فرهنگ فارسی معین شود. دو دسته ٔ حیدری و نعمتی در غالب شهرهای ایران بودند و در همه ٔ سال خاصه در عاشورا با یکدیگر بجنگهای سخت میپرداختند. (یادداشت مرحوم دهخدا).رجوع به نعمتی شود.
- طایفه ٔ حیدری ؛ مقابل ِ طایفه ٔ نعمتی ، پیروان شاه نعمت اﷲ.


حیدری . [ ح َ دَ ] (اِخ ) مولانا حیدری ، از شاعران و از اهل تبریز است . مردی خوش صحبت بود بارها بهندوستان مسافرت کرد. صحبت وی از شعرش گرمتر بود. او راست :
همچو آتش ناله ٔ خونین دلان دردمند
بیشتر دارد اثر هرچند میگردد بلند.
درکشور هند شادی و غم معلوم
در عالم غم خاطر خرم معلوم ...
رجوع به تذکره ٔ مجمعالخواص ص 217 شود.


حیدری . [ ح َ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به حیدر که نامی است علی بن ابیطالب (ع ) را. رجوع به حیدر شود : الحمدﷲ که این مدعی خود نه عمری است و نه حیدری . (نقض الفضایح ).
- مذهب حیدری ؛ مذهب شیعه که منسوب است به علی بن ابیطالب (ع ) :
حذر کن ز عام و ز گفتار خام
گرت میل زی مذهب حیدری است .

ناصرخسرو.



حیدری. [ ح َ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به حیدر که نامی است علی بن ابیطالب ( ع ) را. رجوع به حیدر شود : الحمدﷲ که این مدعی خود نه عمری است و نه حیدری. ( نقض الفضایح ).
- مذهب حیدری ؛ مذهب شیعه که منسوب است به علی بن ابیطالب ( ع ) :
حذر کن ز عام و ز گفتار خام
گرت میل زی مذهب حیدری است.
ناصرخسرو.

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِ ) حلقه ای که بگوش پسران میکردند تعویذ را. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِخ ) مقابل ِ نعمتی. منسوب به حیدر، پیرو قطب الدین حیدر یکی از عرفای نامی ایران متوفی به سال 618 هَ. ق.
- جنگ حیدری و نعمتی ؛ جنگی و بحث و جدلی میان پیروان این دو عارف. رجوع به فرهنگ فارسی معین شود. دو دسته حیدری و نعمتی در غالب شهرهای ایران بودند و در همه سال خاصه در عاشورا با یکدیگر بجنگهای سخت میپرداختند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).رجوع به نعمتی شود.
- طایفه حیدری ؛ مقابل ِ طایفه نعمتی ، پیروان شاه نعمت اﷲ.

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِخ ) مولانا حیدری ، از شاعران و از اهل تبریز است. مردی خوش صحبت بود بارها بهندوستان مسافرت کرد. صحبت وی از شعرش گرمتر بود. او راست :
همچو آتش ناله خونین دلان دردمند
بیشتر دارد اثر هرچند میگردد بلند.
درکشور هند شادی و غم معلوم
در عالم غم خاطر خرم معلوم...
رجوع به تذکره مجمعالخواص ص 217 شود.

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان انگالی بخش برازجان شهرستان بوشهر. در ساحل جنوبی رود حله. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیری. دارای 182تن سکنه است. محصولاتش غلات و صیفی جات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش خورموج شهرستان بوشهر. دارای 561 تن سکنه. محصولاتش غلات و خرما. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

حیدری. [ ح َ دَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن. دارای 1704 تن سکنه است. محصول آن غلات ، حبوبات و انگور است. شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ نعمتی] هریک از پیروان قطب‌الدین حیدر، عارف ایرانی (۵۰۸ ـ ۶۱۵ قمری).
۲. مربوط به حیدر (لقب علی‌بن ابی‌طالب).
۳. (اسم) [مجاز] شیعه: مذهب حیدری.


۱. [مقابلِ نعمتی] هریک از پیروان قطب الدین حیدر، عارف ایرانی (۵۰۸ ۶۱۵ قمری ).
۲. مربوط به حیدر (لقب علی بن ابی طالب ).
۳. (اسم ) [مجاز] شیعه: مذهب حیدری.

دانشنامه عمومی

حیدری، ممکن است به موارد زیر اشاره نماید:
فرهاد حیدری گوران، نویسنده و روزنامه نگار ایرانی
احمدعلی حیدری، دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) اسنکی؛ شاخه علاءالدین وند؛ ( ط ) بهداروند

پیشنهاد کاربران

یعنی شیعه پیروعلی ( علیه السلام )

معنی حیدری دولت فارسی به معنی مسلسل است ود عربی یعنی شیر

منتسب به حیدر

حیدری یک طایفه در بلوچستان مردمان خون گرم و مهمان نواز من جمله لقب ایشان به حیدر معروف هست شهرستان فنوج روستای دلکوک پوتر محترم آباد

تیره حیدری طایفه ابوالحسنی ایل منجزی بهداروند از ایل لر بختیاروند

محل سکونت
شهر سورشجان
استان چهارمحال بختیاری

حیدر پسر مهمد خدر نواده ی ابوالحسن خان منجزی

حیدری یعنی شیعه بودن.

حیدری نام یکی از تیره های طایفه اسنکی ایل بختیاروند میباشد که برگرفته از شخصی بنام حیدر فرزند شاهمراد کیوران است و از نوادگان آن میتوان دهواش یا دهباش مهدی اسنکی را نام برد.
قشلاق این تیره بصورت عمده در مناطقی از شوشتر بنام های آبگرمک سفلی جلکان یا جنت مکان و منطقه تلوک آباد اسنکی در لالی میباشد.

ییلاق این تیره در منطقه دشت لاله های واژگون بنواسنکی ، خوربه و تیشتردان اسنکی در شهرستان کوهرنگ میباشد.

حیدری یاحیدروند نام طایفه ای است ازایل چهارلنگ بختیاری
ایل بزرگ زلقی ( زلکی )
دربختیاری ها نسل حیدرخان به حیدری یاحیدروند مشهورن
طایفه حیدری یاهمون حیدروند ازقوم لر ایل بختیاری باب زلقی ( زلکی ) درخوزستان ولرستان ساکنن


کلمات دیگر: