کلمه جو
صفحه اصلی

زرود

فرهنگ فارسی

موضعی است بی آب در راه مکه معظمه

لغت نامه دهخدا

زرود. [ زَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ). موضعی است بی آب در راه مکه معظمه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
عرب را که بر دجله باشد قعود
چه غم دارد از تشنگان زرود.
سعدی ( بوستان ).
بر روان پدر و مادر و اسلاف تو باد
مدد رحمت ایزد عددرمل زرود.
سعدی.
رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 324، معجم البلدان و عقد الفرید ج 6 ص 49 و 90 شود. || یوم زرود از ایام عرب که جنگی میان بنی تغلب و بنی یربوع بوده است. ( از مجمع الامثال میدانی ومعجم البلدان ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] زَرود از منزل گاه های مسیر مکه و کوفه که در واقعه کربلا، امام حسین پس از منزل خزیمیه به آنجا رفت سپس راهی ثعلبیه شد. در این منزل، زهیر بن قین به کاروان امام پیوست. خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه در همین منزل به امام رسید.
زرود، منطقه ای ریگزار میان منزل خزیمیه و ثعلبیه در راه مکه به کوفه بوده است. به خاطر شنزار بودن، آب های باران را در خود فرو می برد و به همین جهت، زرود به معنای بلعنده به آن گفته شده است. این محل برای کاروان های حج که از بغداد می آمدند، محل مناسبی بوده است.
در این منزل امام حسین به زهیر بن قین بجلی برخورد و او را به یاری خویش فراخواند. او هم پذیرفت و به کاروان امام پیوست.


کلمات دیگر: