کلمه جو
صفحه اصلی

سازشکاری

لغت نامه دهخدا

سازشکاری. [ زِ ] ( حامص مرکب ) عمل سازشکار. سازشکاربودن. سازش کردن. اهل سازش بودن. رجوع به سازش و سازشکار شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمل فرد سازشکار را «سازشکاری» می گویند وقتی که او به علت رهایی از خطر و عوامل دیگر با دشمنان سازش و مدارا می کند، از احکام عنوان یاد شده در برخی کتب فقهی سخن گفته‏اند.
سازشکاری عبارت است از: سازش و مدارا کردن با دشمنان و مخالفان به جهت رهایی از خطر یا بیم از دست دادن منافع.

← معنای سازشکار
تفاوت سازشکاری - که از آن به «مُداهنه» تعبیر می‏شود - با مدارا آن است که: مدارا به نرمی و مهربانی رفتار کردن با رویکرد رعایت ناتوانی و کم ظرفیتی طرف است. بنابراین، منشأ آن ضعف قابلیت، تحمل و خِرد مدارا شونده است؛ از این رو، مدارا برآیند عقل می‏باشد که فرد خردمند آن را به کار می‏بندد؛ در حالی که خاستگاه سازشکاری جلب منافع دنیوی یا بیم به خطر افتادن موقعیت اجتماعی سازشکار است.

تفاوت سازشکاری با تقیه
تقیه یعنی پنهان کردن اعتقادات خود و ابراز همسویی با دشمن با هدف دفع زیان و شرّ او، نه جلب منافع دنیوی یا ترس از دست دادن موقعیت.

حکم تکلیفی سازشکاری
...

پیشنهاد کاربران

Compromise


کلمات دیگر: