کلمه جو
صفحه اصلی

زکام


مترادف زکام : آنفلوآنزا، چایش، ریزش، سرماخوردگی، نزله

برابر پارسی : سرماخوردگی، چایش، چاییدن

فارسی به انگلیسی

cold, rheum


cold in the head, coryza, catarrh, cold(in the head), cold, rheum

cold(in the head), coryza


فارسی به عربی

انفلونزا , برد

مترادف و متضاد

آنفلوآنزا، چایش، ریزش، سرماخوردگی، نزله


cold (اسم)
زکام، سرما، سرما خوردگی

snivel (اسم)
خلم، زکام، نزله، اب بینی، فین

catarrh (اسم)
زکام، نزله

common cold (اسم)
زکام، نزله، سرماخوردگی، گریپ

head cold (اسم)
زکام، نزله، سرماخوردگی معمولی

influenza (اسم)
زکام، گریپ، انفلوانزا، نزله وبایی یا همه جا گیر

sniffle (اسم)
زکام، عطسه، صحبت تو دماغی، فن فن

فرهنگ فارسی

التهاب نزله‌ای حاد مخاط بینی که غالباًً با آبریزش و گرفتگی بینی همراه است


کوریزا، نزله انفی، نزله بینی، بیماری واگیر، دراثرسرماخوردگی واستنشاق غباروهوای آلوده
( اسم ) عارضه التهاب مخاطب بینی است که غالبا با آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است نزله بینی گرفتگی بینی نزله غشائ بینی و آن بر چند قسم است . ۱ - یا زکام حاد که در دنباله سرماخوردگی پدید می آید و علت آن هم ویروس فیلتران انفلو آنزاست . ۲ - یا زکام علامتی که خبر دهنده یک ناخوشی دیگر است مانند زکامی که در ابتدای مرض سرخک عارض شود یا دیفتری که غالبا با زکام و گلو درد آغاز میشود یا زکامهایی که در نتیجه سیفیلیس یا سوزاک در نوزادان مشاهده میگردد . ۳ - یا زکام دارویی که بر اثر جذب دارویی در مخاط بینی تحریک و عارضه زکام را ایجاد میکند مثلا جذب یدور دو پتاسیم موجب تظاهرات عوارض زکام در مخاط بینی میشود . ۴ - یا زکام بر اثر حساسیت علت آن تخریب مخاط بینی بر اثر مواد مختلفی است که بدن نسبت به آن حساس است مثلا برخی نسبت به گرده گلها حساسیت دارند و در موقع بهار بعلت باز شدن شکوفه ها و گلها و پراکنده شدن گرده گلها دچار زکام میشوند و برخی دیگر نسبت به ترشحات پیاز یا مواد دیگر حساسیت دارند

فرهنگ معین

(زُ ) [ ع . ] (اِ. ) بیماری واگیردار که در اثر سرماخوردگی بوجود می آید که با آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است .

لغت نامه دهخدا

زکام. [ زُ ] ( ع اِ ) بیماری سر و دماغ که بواسطه ورم تجاویف بینی عارض شود و به فارسی باد در تام و هنگ نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). عارضه التهاب مخاط بینی است که غالباًبا آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است. نزله بینی. گرفتگی بینی. نزله غشاء بینی و آن بر چند قسم است :
1 - زکام حاد ، در دنباله سرماخوردگی پدید آید و علت آن هم ویروس فیلتران آنفلوآنزا است.
2 - زکام علامتی ، خبردهنده یک ناخوشی دیگر است ، مانند زکامی که در ابتدای مرض سرخک عارض شود و یا دیفتری که غالباً با زکام و گلودرد شروع میشود. یا زکامهایی که در نتیجه سیفیلیس ، یا سوزاک در نوزادان مشاهده میگردد.
3 - زکام دارویی ، بر اثر جذب دارویی در مخاط بینی تحریک و عارضه زکام را ایجاد میکند، مثلاً جذب یدور دوپتاسیم موجب تظاهرات عوارض زکام در مخاط بینی میشود.
4 - زکام بر اثر حساسیت ، علت آن تحریک مخاط بینی بر اثر مواد مختلفی است که بدن نسبت به آن حساس است ، مثلاً برخی نسبت به گرده گلها حساسیت دارند و در موقع بهار بعلت باز شدن گرده گلها دچار زکام میشوند برخی دیگر نسبت به ترشی ها و پیاز یا مواد دیگر حساسیت دارند. ( فرهنگ فارسی معین ). زکام ونزله هر دو مشترکند... لکن بعضی طبیبان آن را که به جانب بینی فرودآید و منفذ را بگیرد و حس بوی را بازدارد، زکام گویند و آن را که به حلق و سینه فرودآید،نزله گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). ضنکه. ضناک. ضؤده. ضؤاد. طشاءة. غمام. ملاة. لبطة. ( منتهی الارب ). سرکوفتگی. ( دهار ). چایمان. سرماخوردگی. چاییدگی. ثطاع.سرما خوردن. با شدن و کردن صرف شود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
جز رنج کی هگرز ببینی تو از خسیس
جز رنجه کی بدید هگرز از زکام کام.
ناصرخسرو ( دیوان ص 261 ).
مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را زکام.
ناصرخسرو ( ایضاً ).
چه روی با کلاه در منبر
چه روی با زکام در گلزار.
سنائی.
هر کجا این بهار و دی باشد
بوی گل بی زکام کی باشد.
سنائی.
باده لطف تو است آنکه نیارد خمار
بوی گل خلق تست آنچه نیارد زکام.
سوزنی.
مرد کامی و عشق می ورزی
در زکامی و مشک می بویی.
خاقانی.
مغز گردون را زکام است از دم مشکین شمال
کآبهاش از مغز بر شاخ جوان افشانده اند.

زکام . [ زُ ] (ع اِ) بیماری سر و دماغ که بواسطه ٔ ورم تجاویف بینی عارض شود و به فارسی باد در تام و هنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). عارضه ٔ التهاب مخاط بینی است که غالباًبا آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است . نزله ٔ بینی . گرفتگی بینی . نزله ٔ غشاء بینی و آن بر چند قسم است :
1 - زکام حاد ، در دنباله ٔ سرماخوردگی پدید آید و علت آن هم ویروس فیلتران آنفلوآنزا است .
2 - زکام علامتی ، خبردهنده ٔ یک ناخوشی دیگر است ، مانند زکامی که در ابتدای مرض سرخک عارض شود و یا دیفتری که غالباً با زکام و گلودرد شروع میشود. یا زکامهایی که در نتیجه ٔ سیفیلیس ، یا سوزاک در نوزادان مشاهده میگردد.
3 - زکام دارویی ، بر اثر جذب دارویی در مخاط بینی تحریک و عارضه ٔ زکام را ایجاد میکند، مثلاً جذب یدور دوپتاسیم موجب تظاهرات عوارض زکام در مخاط بینی میشود.
4 - زکام بر اثر حساسیت ، علت آن تحریک مخاط بینی بر اثر مواد مختلفی است که بدن نسبت به آن حساس است ، مثلاً برخی نسبت به گرده ٔ گلها حساسیت دارند و در موقع بهار بعلت باز شدن گرده ٔ گلها دچار زکام میشوند برخی دیگر نسبت به ترشی ها و پیاز یا مواد دیگر حساسیت دارند. (فرهنگ فارسی معین ). زکام ونزله هر دو مشترکند... لکن بعضی طبیبان آن را که به جانب بینی فرودآید و منفذ را بگیرد و حس بوی را بازدارد، زکام گویند و آن را که به حلق و سینه فرودآید،نزله گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ضنکه . ضناک . ضؤده . ضؤاد. طشاءة. غمام . ملاة. لبطة. (منتهی الارب ). سرکوفتگی . (دهار). چایمان . سرماخوردگی . چاییدگی . ثطاع .سرما خوردن . با شدن و کردن صرف شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
جز رنج کی هگرز ببینی تو از خسیس
جز رنجه کی بدید هگرز از زکام کام .

ناصرخسرو (دیوان ص 261).


مامیز با خسیس که رنجه کند ترا
پوشیده نرم نرم چو مر کام را زکام .

ناصرخسرو (ایضاً).


چه روی با کلاه در منبر
چه روی با زکام در گلزار.

سنائی .


هر کجا این بهار و دی باشد
بوی گل بی زکام کی باشد.

سنائی .


باده ٔ لطف تو است آنکه نیارد خمار
بوی گل خلق تست آنچه نیارد زکام .

سوزنی .


مرد کامی و عشق می ورزی
در زکامی و مشک می بویی .

خاقانی .


مغز گردون را زکام است از دم مشکین شمال
کآبهاش از مغز بر شاخ جوان افشانده اند.

خاقانی .


مغز هوا ز فضله ٔدی در زکام بود
ابرش طلی بوجه مداوا برافکند.

خاقانی .


از صداع و ماشرا و از خناق
وز زکام و از جذام و از فواق .

مولوی (مثنوی ).


- زکام آلود ؛ زکام زده . سرماخورده :
شاید از مغز زکام آلود را عذری نهند
کو نسیم مشکسا را برنتابد بیش از این .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 339).


- زکام زده ؛ زکام آلود. مزکوم . ثطاعی . سرماخورده . چاییده . چایمان کرده . مضؤد. مضؤک . مملؤ. زکام کرده . (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترجمه ٔ ضریر انطاکی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ عمید

کوریزا، نزلۀ انفی، نزلۀ بینی، التهاب مخاط بینی که بر اثر سرماخوردگی یا حساسیت ایجاد می شود و با عطسه، آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است.

دانشنامه عمومی

زکام در زبان عربی همان سرماخوردگی است اما در اصطلاح طب سنتی زُکام یا نَزْلة یا چایمان (Coryza) به معنی التهاب بافت مخاطی بینی است که آزاد شدن واسطه های التهابی مانند هیستامین موجب احتقان بینی، آبریزش بینی و کاهش حس بویایی می شود.
رینیت یا التهاب بینی
سرماخوردگی
آنفلونزا
زکام به آبریزش بینی به طرف خارج حلق و سینه گفته می شود و می تواند در نتیجهٔ سرماخوردگی ساده یا آلرژیهای فصلی ایجاد شود یا دنبالهٔ یک بیماری مهمتر مانند سرخک و آنفلوآنزا باشد.
در لغتنامه دهخدا چنین آمده است : زکام، به خصوص زکامی که با خرابی سینه وسرفه همراه باشد. (ناظم الاطباء). عبارت است از جلب شدن فضولات مرطوبه از دو بطن مقدم دماغ به سوی حلق و بعضی نزله را مختص به جلب شدن فضولات مرطوبه از دو بطن مقدم دماغ به سوی ریه و سینه دانسته اند. (از بحر الجواهر). سرماخوردگی. چایمان. چاییدگی. (یادداشت مؤلف): زکام و نزله هر دو مشترکند… لکن بعضی طبیبان آن را که به جانب بینی فرودآید و منفذ را بگیرد و حس بوی بازدارد زکام گویند و آن را که به حلق وسینه فرودآید نزله گویند. (از ذخیره خوارزمشاهی).

فرهنگ فارسی ساره

سرماخوردگ


فرهنگستان زبان و ادب

{coryza} [پزشکی] التهاب نزله ای حاد مخاط بینی که غالباًً با آبریزش و گرفتگی بینی همراه است

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] زکام نوعی سرما خوردگی است.
التهاب مخاط بینی که اغلب با آب ریزش و گرفتگی بینی همراه است را سرما خوردگی و زکام می گویند.
← کاربرد زکام در فقه
۱. ↑ لغت نامه دهخدا.۲. ↑ وسائل الشیعة، ج۲، ص۴۰۸.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۴، ص۲۶۲.
...

واژه نامه بختیاریکا

چامُو؛ هوا مرنگ؛ مرنگ

جدول کلمات

داهی

پیشنهاد کاربران

گریپ

سرماخوردگی

با زکام در گلزار رفتن:کنایه از عدم توانایی بر استشمام و ادراک چیزی است. ( چون شخص مزکوم بویها را احساس نمی کند. )
( ( چه روی با کلاه بر منبر؟
چه شوی با زکام در گلزار؟ ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۷۱. )


کلمات دیگر: