کلمه جو
صفحه اصلی

سفیان ثوری

فرهنگ فارسی

ابو عبدالله سفیابن سعید بن مسروق ثوری از طایفه نصر .

لغت نامه دهخدا

سفیان ثوری. [ س ُف ْ ن ِ ث َ ] ( اِخ ) ( 97 - 161 هَ.ق. ) ابوعبداﷲ، سفیان بن سعیدبن مسروق ثوری. از طایفه نصر. وی امیرالمؤمنین در حدیث بود. ( از اعلام زرکلی ج 1 ص 375 ). رجوع به ابوعبداﷲ سفیان بن ثوری شود.

دانشنامه عمومی

دانشنامه آزاد فارسی

سُفیان ثوری (کوفه ۹۵/۹۷ـ بصره ۱۶۱ق)
صوفی و محدث عامه. از قبیلۀ ثور در مکه بود. نسبش به ثور بن عبد مناف می رسید. نزد پدر فقیه اش و کسانی چون شعبه و ابن مبارک و زبید بن حارث درس خواند. مشایخ حدیث او کمابیش هزار نفر بودند. کسانی چون ابانتَغلِب، اوزاعی و مالک از او حدیث شنیدند. حافظه ای فوق العاده داشت. می گفت حدیثی نشنیدم که از یاد برده باشم. نزدیک به ۳۰هزار حدیث نقل کرد، چندان که به او امیرالمؤمنین حدیث می گفتند. ابن مبارک او را برتر از همۀ محدثان می دانست و اوزاعی او را در مقبولیت عام و صحت روایت بی نظیر می شمرد. مالک از امامان فقه مدینه می گفت: اکنون عراق با سفیان ثوری بر ما می تازد. سفیان رئیس مذهب فقهی ثوریه نیز بود، که در آن هنگام پیروانی بسیار داشت، اما اکنون منقرض شده است. در زهد و تصوف نیز بلند آوازه بود، چنان که صوفیان در آثار خود از او به بزرگی یاد کرده اند. در عقاید، کلام خدا را مخلوق نمی دانست. ماهیت ایمان را مرکب از قول و عمل و نیت می دانست و بر آن بود که نماز جمعه و عید فطر و قربان را به امامت فاجر نیز می توان خواند و باید با هر حاکمی، ولو فاجر کنار آمد؛ بااین حال در عمل مانند پدرش با دستگاه سیاسی عباسی همراه نمی شد. در زمان منصور عباسی از پذیرش منصب قضا سر پیچید و چون مهدی عباسی به اجبار از او خواست تا منصب قضا را بپذیرد، از کوفه گریخت و در مکه و مدینه پنهان شد و سرانجام در بصره، مانند پدرش، در اختفا جان سپرد. گویا گرایش به تشیع داشت. ابن جوزی دربارۀ او کتابی به نام مناقب الثوری نوشت. الجامع الکبیر؛ الجامع الصغیر؛ هر دو در حدیث؛ الفرائض در فقه و رسالۀ الی عباد بن عباد ارسوفی از آثار اوست.

نقل قول ها

سُـفیان ثَـوری (۹۷ هـ-۱۶۱ هـ) عالم، تابعی، حافظ، فقیه، محدّث و صوفی در سدهٔ دوم هجری.
• «درون خویش را اصلاح کن که پروردگار برونت را اصلاح می گرداند.. ورابطه میان خویش و پروردگار را اصلاح کن که پروردگار رابطه میان تو و مردم را اصلاح می گرداند… و دنیا را به آخرت بفروش که در هر دو، سود عایدت می شود و مبادا آخرت را به دنیا بفروشی که در هر دو زیان خواهی دید.»• «برای دنیا به اندازه بقایت در آن تلاش بنما و برای آخرتت نیز به اندازه بقایت در آن بکوش.»• «چه نیک است خواری وذلت توانگران در مقابل فقرا و چه زشت است خواری وذلت فقرا در مقابل توانگران.»• «با هیچ چیزی پیکار نکردم که بر من سخت باشد به اندازه پیکار با نفسم؛ گاهی او بر من غالب می شد و گاهی نیز من بر او چیره می شدم.»• «بشر بن حارث می گوید: به سفیان گفته شد: آیا توانگران به منزلت زهد و پارسایی نائل می شوند؟ فرمود: آری؛ هنگامی که مصیبتی بر آنان فرود آید صبر پیشه می کنند و هرگاه که به نعمتی دست یافتند سپاس پروردگار را بجای می آورند.»• «از خشم پرودگار بر سه چیز بپرهیز: بپرهیز از کوتاهی در آنچه تو را بدان امر فرموده است. ۲- بپرهیز از اینکه تو را درحالی بیابد که بدانچه روزی ات گردانیده راضی نیستی. ۳- اینکه چیزی از دنیا را بطلبی و بدان دست نیابی و از خداون خشم بگیری.»• «زمانی بر مردم می آید که دلها می میرند و تن ها زنده می شوند.»• «اگر باور راستین در درون قلب انسان جای می گرفت وجودش مالامال از سرور ونیز اندوه می شد؛ سرور و شوق برای بدست آوردن بهشت و ترس از وارد شدن به دوزخ.»• «سه چیز از صبر است:۱- از مصیبت خویش سخن نگفتن ۲- از دردها ننالیدن ۳- خود را پاک ندانستن.»• «هنگامی که برادری به دیدارت آمد از او مپرس آیا طعامی صرف می نمایی؟ و آیا چیزی برای تناول خدمت آورم؟ بلکه بیاور اگر خواست تناول می کند وگر نخواست آنرا بستان.»• «اگر خود را شناختی سخن دیگران در موردت گزندی به تو نمی رساند.»• «با زبانت چنان سخن مگو که دندانهایت شکسته شوند.»• «می خواهم جرعه ای آب بنوشم دیگری را می بینم که در نوشیدنش بر من پیشی می گیرد در آن هنگام گویا دنده ای از دنده هایم را چنان کوبیده است که قادر به جبران آن نیستم.»• «همواره آن کسی که هیچ نهانی از او پنهان نمی ماند را در نظر داشته باش و به درگاه کسی امید ببند که صاحب وفا باشد و از آن کسی بهراس که عقوبت و جزای بندگان بدست اوست.»• «بارالها؛ حیوانات را می نگرم که با ضربه چوپانی آگه گشته و از خواسته های خویش می گذرند؛ اما من با وجود کتاب تو نمی توانم از تمایلات نفسانی خویش دست بکشم. این چه روسیاهی بزرگی است.»• «دنیا را به کسی ندادند مگر اینکه به وی گفته شد: بستان دنیا را و نیز به اندازه آن، اندوه.»• «اگر حیوانات بسان شما عقل داشتند تا در مورد مرگ اندکی بیندیشند اکنون شما هیچ حیوان فربه ای را نمی خوردید.»• «دنیا بسان نانی است که عسل بر روی آن نهاده اند و پشه ای که بر آن می نشیند بال خویش را از دست می دهد؛ اگر آن پشه بر نان خشک بنشیند هیچ گزندی به وی نخواهد رسید.»• «شما را از خوردن بازنمی دارم؛ بلکه نیک بنگرید از کجا می خورید؟ و چگونه شما را از خوردن بازدارم در حالیکه پروردگار می فرماید:• «اگر پرودگار را با هفتاد گناهی که میان تو و اوست ملاقات کنی بهتر از آن است که او را با یک گناهی ملاقات کنی که میان تو ومردم است.»• «اگر آهنگ و عزم امری از امور آخرت را نموده ای پس بسرعت بسوی آن بشتاب قبل از اینکه شیطان میان تو و آن فاصله ایجاد کند.»• «نسبت به هیچ انسانی که فرامین الهی را اطاعت می کند کینه مورز؛ و نسبت به عام وخاص دلسوز و مهربان باش و رابطه خویشاوندی را قطع مکن گرچه دیگران رابطه خویش را با تو قطع نمایند. اگر این کارها را انجام دادی همراه با پیامبران و شهدا خواهی بود.»• «چنان کم بخور که بتوانی شب را براحتی به صبح برسانی؛ و همواره روزه بگیر زیرا روزه دربهای فجور و نافرمانی را می بندد و دربهای عبادت را بر تو می گشاییید؛ و کم سخن بگو زیرا کم سخن گفتن قلب را نرم می کند و سکوت را پیشه کن که بوسیله سکوت پرهیزگاری را بدست خواهی آورد.»• «طعنه زننده ای مباش که دوست دارد فقط خود از زبان دیگران در امان باشد بلکه نسبت به دیگران مهربان و دلسوز باش.»• «چنان بخشش کن که بتوانی بوسیله آن بسیاری از عیبهایت را بپوشانی.»• «همواره نیکی کن تا پروردگار در قبر آرامش نصیبت نماید و از گناهان بپرهیز تا شیرینی ایمان را بدست آوری.»• «به آنچه خداوند روزی ات گردانیده خشنود و راضی باش، بی نیاز خواهی شد؛ وبر پروردگار توکل کن تا قوی شوی.»• «هرکه در نماز خاشع نبود، نماز او درست نبود.»• «هرکه از حرام صدقه دهد و خیری کند، چون کسی بود که جامه پلید به خون بشوید یا به بول. آن جامه پلیدتر شود.»• «هرگز تواضع نکردم کسی را پیش از آنکه کسی را یک حرف از حکمت دیدم.»• «بهترین سلطانان آن است که با اهل علم نشیند و از ایشان علم آموزد و بدترین علما آنکه با سلاطین نشیند.»• -> کتابِ مواعظ الإمام سفیان الثوری. جمع آوری: صالح الشامی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوعبدالله سفیان (سفیان ثوری کوفی) محدث برجسته اهل سنت و صوفی مشهور.
پدرش سعید بن مسروق ثوری کوفی است و نسب او با چهارده واسطه به " ثور بن عبد مناف " می رسد و به همین جهت هم او را ثوری گویند. تاریخ تولد او را بین سالهای ۹۵ تا ۹۷ هجری قمری گفته اند و در سال ۱۴۴ ق به مکه و مدینه رفت و آنجا ساکن شد.
دیدگاه اهل تسنن در باره وی
اهل تسنن او را عالم و زاهد و با ورع زیاد می دانند و کرامات زیادی از او نقل کرده و زیاد مدحش می کنند و او را می ستایند و می گویند در علم حدیث و علوم دیگر تبحر داشت. او از "ابی اسحاق سبیعی و سلیمان اعمش" حدیث شنید و عده ای از محدثان و عالمان بزرگ اهل سنت مانند " اوزاعی و ابن جریح و مالک" شاگردش بودند و از او حدیث گفته اند. البته اهل سنت به فریبکاری او نیز، اعتراف می کنند. ولی علمای شیعه، روایات زیادی در مذمت او گفته و او را از مسیر اهل بیت و ائمه اطهار، سلام الله علیهم اجمعین، منحرف می دانند.
معاصر بودن با امام صادق و کاظم
سفیان در زمان امام ششم شیعیان ( جعفر صادق ) و امام هفتم ( موسی بن جعفر )، زندگی می کرد و بارها مشغول مجادله با آن بزرگواران می شد.در کافی نقل شده که «ثوری خدمت حضرت صادق (ع) رسید در حالی که آن حضرت سوار شده بود و عزم رفتن جایی را داشت. سفیان گفت: آن خطبه ای را که رسول خدا در مسجد خیف فرمودند برای من حدیث کن. حضرت فرمود به من مهلت بده تا پی کار و حاجت خود بروم و برگردم و برای تو بگویم. سفیان قبول نکرد و اصرار کرد و حضرت را قسم داد. حضرت پیاده شدند قلم و دواتی آوردند و حضرت فرمود بنویس. سفیان خطبه را نوشت و از محضر امام صادق دور شد. در بین راه مطالعه کرد حدیث را، و چون به جمله «والنصیحة لائمة المسلمین» رسید، تفکری کرد و فهمید که مراد، امیرالمؤمنین علی (ع) است. همان موقع کاغذ را پاره کرد و به رفیق همراهش گفت: که این حدیث را پنهان کن و با کسی حرفی نزن.» شیخ صدوق هم روایتی از محمدبن ابی عمیر کرده که گفت: سفیان حضرت موسی بن جعفر (ع) را دید که مشغول نماز بوده و مردم از مقابل، رفت و آمد می کردند. سفیان به حضرت اعتراض کرد که مردم در حال طواف، از مقابل تو رد می شوند. امام فرمود: آن کسی را که من برایش نماز می گذارم از این افراد به من نزدیک تر است.او که در زمان مهدی خلیفه عباسی، زندگی می کرد بارها با او و دولتمردانش مجادله می کرد و سرانجام یک روز گفتگوی تندی با مهدی عباسی کرد و به مصرف بی رویه بیت المال اعتراض کرد که مورد خشم او واقع شد لذا مجبور شد که از آنجا فرار کند و به بصره رفت و مدت کوتاهی به طور ناشناس آنجا ماند تا اینکه در سال ۱۶۱ هـ.ق، وفات کرد. از او هیچ نسلی باقی نمانده است.
آثار علمی
...


کلمات دیگر: