مترادف زاهد : باتقوا، پارسا، پرهیزگار، عابد، متشرع، متعبد، متقی، معتکف، ناسک
متضاد زاهد : بی تقوا
برابر پارسی : پارسا، پرهیزکار
devout or ascetic(person)
ascetic, devout, God-fearing, godly, pious, prayerful
رياضت کش , مرتاض , تارک دنيا , زاهد , زاهدانه
(تلفظ: zāhed) (عربی) پارسا ، پرهیزکار ؛ (در تصوف) آن که از دنیا و بهرههای آن روی گردان است و مدام در حال عبادت و ذکر است ؛ (در اعلام) شیخ زاهد گیلانی از عارفان بنام ایرانی در قرن هفتم هجری .
باتقوا، پارسا، پرهیزگار، عابد، متشرع، متعبد، متقی، معتکف، ناسک ≠ بیتقوا
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از حکام خاندان هکاری (کردستان ) متوفی در 995 هَ .ق . (از کتاب معجم الانساب والاسرات الحاکمة ص 395).
عطار.
عطار.
عطار (الهی نامه ).
سعدی (گلستان ).
خاقانی .
زاهد. [ هَ ِ ] (اِخ ) ابن سعید کاتب اول در دربار سلطان بزغش و مؤلف کتاب تنزیه الابصار و الافکار فی رحلة سلطان زنجبار است . این کتاب در لندن بسال 1878 م . بطبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 2 ص 261).
(حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 241).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (غلام ثعلب ) محمدبن عبدالواحدبن ابی هاشم ابیوردی الاصل بغدادی المسکن و المدفن مکنی به ابوعمر و مشهور به مطرز و زاهدو غلام ثعلب ، از اکابر نحو و لغت و علوم عربیت و حدیث و از شاگردان بنام ثعلب نحوی معروف بوده و از همین روی غلام ثعلب و یا صاحب ثعلب لقب یافته . وی در بدایت حال حرفت نقش و نگار کردن جامه ها داشته و از این رو به مطرز نیز ملقب گردیده است . در قوه ٔ حافظه و کثرت احاطه به لغت از نوادرش می شمارند. ابن برهان گوید که از میان سلف و خلف کسی مانند مطرز در لغت ، سخن نگفته است . قاضی تنوخی گوید: احفظ از وی ندیدیم که هزار و نه ورق از حفظ املاء کرد. و چون وی را از هر لغت نادری که می پرسیدند اظهار اطلاع میکرده و از سخن استاد خود ثعلب دلیل بر آن می آورده است جمعی از ادباء معاصرش به جعل لغت متهم ساخته اند... با این همه مشایخ حدیث روایات او را تصدیق و اسنادش را توثیق کرده اند.وی طرفدار معاویه و از مخالفین سرسخت حضرت علی (ع ) بوده و کتابی در فضائل معاویه پرداخته و شاگردانش رادر آغاز بخواندن آن وادار میکرده است . از ریاض العلماء نقل شده است که امامی مذهب بوده ، و ابن طاوس در کتاب سعدالسعود احادیثی در فضائل اهل بیت از وی نقل کرده ، و مؤلف تنقیح المقال مجهول الحالش شمرده است . ازمؤلفات او است : 1- اخبار العرب . 2- اسماء الشعراء و تفسیرها. 3- الساعات 4- شرح الفصیح 5- الشوری . 6- العشرات 7- فائت الجمهرة. 8- فائت الفصیح . 9- فائت المستحسن . 10- القبائل . 11- النوادر. 12- الیواقیت .
یک نسخه ٔ خطی از کتاب عشرات او در کتابخانه ٔ برلین موجود است زاهد مطرز در یکشنبه ٔ 13 ذیقعده ٔ 344 یا 345 هَ . ق . در حدود 85سالگی دربغداد درگذشت و روبروی قبر معروف کرخی بخاک سپرده شد. (از ریحانةالادب از طبقات الشافعیه معجم الادباء، تاریخ ابن خلکان و فهرست ابن الندیم . و رجوع به غلام ثعلب شود.
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (کاریز...) از قنات های وقفی تبریز واقع در دروازه ٔ ری شهر مزبور بوده است . حمداﷲ مستوفی آرد: آب این کاریزها همه ملک است الا کاریز زاهد بدروازه ٔ ری و کاریز زعفرانی بدروازه ٔ نارمیان ... که بر شش کیلان سبیل است . (نزهة القلوب ص 77).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خصیب محدث است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن نظام قاضی زاهد بهاری از مردان طریقت است . وی خدمت شرف الدین احمد منیری را دریافته و ملازمت او میکرده است و بطوری که در سیرت شرف الدین آمده ، درباره ٔ برخی مسائل پرسشهائی از شرف الدین کرده و شرف الدین پاسخ داده و پاسخهای خود را در رساله ای مختصر بنام اجوبه گردآوری کرده است . (از نزهة الخواطر ج 2 ص 46).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) احمدبن حسین مکنی به ابوبکر متوفی 337 هَ . ق . از پارسایان و عباد بنام شیراز است ازکرامات و پارسائیهای وی داستانهای بسیار و جالبی نقل شده . مسکن وی زاویه ای بود که از جذع های باریک و شکسته ای ساخته شده بود و هرگاه میان جذعها شکافی می افتاد با شاخه ای از نی آن شکاف را پر میکرد. اکنون زاویه ٔ وی محل اجتماع اهل تلاوت و ذکر و نماز است ، و مزارش مشهور میباشد. فرزند وی حسین نیز، از زهاد و اهل ذوق و وجد و عبادت بود. (از شدّالازار ص 162 و 163).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از قبیله های ساکن در کردمحله . رابینو آرد: از خشکفل که بستر عریض نهر داربن است و همچنین از رودخانه ٔ شش دالک عبور کردیم . کردمحله که در سر راه ما واقع بود محله ٔ عمده ٔ سدن رستاق است و 700 خانوار سکنه دارد و در میان جنگل انبوهی در 14میلی استرآباد واقع است .... سکنه ٔ کردمحله به 31 قبیله تقسیم میشوند: آهنگر، اردشیر... سیستانی ، زاهد... (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 100).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) امیر شیخ ... طارمی ، از فرمانروایان و امراء استرآباد است در 873 هَ . ق . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 221). خوندمیر آرد: و هم در آن ، ایام (سال 873) خان گردون غلام (سلطان حسین میرزا) امیر شیخ زاهد طارمی را به ایالت ولایت استرآباد سرافراز ساخت و آن جناب بدان جانب رفته چنان شنود که میرزا منوچهر که برادر سلطان سعید بود بعد از واقعه ٔ قراباغ خود را بنواحی ساری رسانیده و لوای شوکت بلند گردانیده ، امیر شیخ زاهد طارمی آن خیال محال در خاطرش نگذاشت و ناگهان بر سرش تاخته تخت وجود او را از والی حیات بازپرداخت . (حبیب السیرچ خیام ج 4 ص 138). و رجوع به ص 151 آن کتاب شود.
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن ابوالقاسم ملقب به مقدم الدین معروف به زاهد یگانه ٔ دهر خود در زهد و معارف بود و کرامات و مکاشفاتی شگفت آور بدو منسوب است . او در 651 هَ . ق . درگذشت و در خانه ٔ خود مدفون گردید. (از شدالازار صص 261-262).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن داودبن سلیمان نیشابوری . متوفی 342 هَ . ق . (تاج العروس ). سمعانی آرد: محمدبن داودبن سلیمان نیشابوری مکنی به ابوبکر، دانشمندی نیک سیرت پارسا و اهل عبادت بوده است . سفرهای بسیار کرد و خدمت اساتیدی بزرگ را درک کرد و حدیث بسیار شنید. در نیشابور از ابراهیم بن ابوطالب ، در هرات از حسین بن ادریس انصاری ، در گرگان از عمران بن موسی سحینانی (سجستانی ؟)، در فسا از حسین بن سفیان ، در مرو از حمادبن احمد قاضی سلمی ، در ری از محمدبن ایوب رازی ، در بغداد از جعفربن محمد فرمانی ، در بصره از ابوخلیفه فضل بن حبیب ، در اهواز از عبدان بن احمد عسکری ، در کوفه از محمدبن جعفر فیات ، در مکه از فضل بن محمد جندی ، در مصر از ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب نسائی ، در شام از فضل بن عبداﷲ انطاکی ، در موصل از ابویعلی احمدبن علی بن مثنی موصلی و دیگران استماع حدیث کرده است . ابوزکریا یحیی بن ابراهیم المزکی و حاکم ابوعبداﷲمحمدبن عبداﷲ حافظ از وی روایت دارند. حاکم در تاریخ خود از وی یاد کند و گوید: با هر یک از مشایخ که بود، بیشتر احادیث وی را نگاشت و بسیاری از اخبار صوفیان و زاهدان را بدست آورد. ابوالعباس بن عقده و مشایخ عراق از وی نقل روایت کرده اند و ابوبکربن ابوداود و ابومحمدبن صاعد و مشایخ پیشین از وی حدیث شنیده اند. محمدبن داود در روز جمعه ٔ 20 ربیع الاول 352 هَ . ق . وفات یافت و ابوعمروبن مطر وی را غسل داد و یحیی بن منصور قاضی بر وی نماز گزارد. (از انساب سمعانی ).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن دینار مکنی به ابوعبداﷲ، دانشمندی است از نیشابور و از تصدی مقام افتاء و ریاست دوری میگزید و بکسب مشغول بود و بصبر و قناعت میگذرانید و مازاد قوت روزانه اش را بر فقراء تصدق میکرد و بروزه و نماز و قرآن میپرداخت . در مشایخ اهل رأی عابدتر از وی ندیدم . وی از مذهب ابی حنیفه خوب آگاه بود و مسند را از احمدبن مسلمة و تفسیررا از احمدبن نصر فرا گرفت و از حسین بن فضل و احمدبن محمدبن نصر و عباس بن حمزه و اقران ایشان استماع حدیث کرد. حاکم ابوعبداﷲ حافظ از وی حدیث شنیده است . وی در کتاب تاریخ خود از او نام برد و گوید: از محمدبن فرا شنیدم که میگفت روزی بر ابی عبداﷲبن دینار وارد گشتم و همچنان نزد وی نشسته بودم که فرزند وی ابومحمد بیامد من از وی آب نوشیدنی خنکی خواستم ابومحمد دوان رفت کوزه ای (لیوان سفالی ) پر از یخ آورد و بدست من داد و من نوشیدم و به پدرش (ابوعبداﷲ) گفتم فرزندت ابومحمد از مردان برازنده است ، آیا او را دوست میداری . ابوعبداﷲ بکار خود مشغول بود و پاسخی نداد تا فرزندش ما را ترک گفت . آنگاه ابوعبداﷲ رو بمن کرد و گفت نزدیک بود گرفتاری خاطری برای من فراهم آوری گفتم چگونه ؟ گفت زیرا فرزند من ابومحمد دنیا را که مبغوض خدا است دوست دارد و من آن چه نزد خداوند مبغوض است دوست ندارم . ابوعبداﷲ هر ده سال یک بار حج میکرد و هر سه سال یک بار مفرده میگزارد و هنگام برگشتن از آخرین سفر حج بود که در بغداد در غره ٔ صفر 338 هَ . ق .درگذشت و فرزندش ابومحمد بر وی نماز خواند در مقبره ٔ خیزران نزدیک قبر ابوحنیفه بخاک سپرده شد و من بارها بزیارت قبر وی رفته ام . (از انساب سمعانی ص 267).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) عمربن ابراهیم بن اسماعیل بن محمد، عالمی است از یک خاندان علم و زهد هرات ، که مشهور به خاندان ابی سعد (از اجداد او) میباشد. وی ازابوالفضل هروی و ابوحاتم محمدبن یعقوب هروی و ابومنصور محمدبن احمد ازهری و بشربن محمد مزنی و ابوبکر احمدبن ابراهیم اسماعیلی و ابواحمد محمدبن احمد عطریفی جرجانی (گرگانی ) و محمدبن محمود محمودی مروزی و ابوالحرب علی بن قاسم مروزی و ابوعمرو محمدبن حمدان حیری و ابوالحسین احمدبن محمدبن جعفر بحتری و علی بن عبدالرحمن تنکابنی کوفی و حسین بن محمدبن عبید عسکری و عبدالعزیزبن جعفر حرمی و طبقه ٔ دیگر از خراسان و عراق سماع کرده است . ابوبکر احمدبن حسین بیهقی و احمدبن علی بن ثابت خطیب از وی روایت کرده اند. خطیب گوید وی ثقه بود و ما از او حدیث نوشته ایم ، زاهد در 348 هَ .ق . متولد شد و در 426 درگذشت . (از انساب سمعانی ).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (میر...) محمد هروی فرزند محمد اسلم هروی و متوفی در 1101 هَ . ق . است در کابل وی بر شرح جلال الدین دوانی برتهذیب المنطق حاشیه ای نگاشته که در ضمن مجموعه ای درقازان بسال 1885 بطبع رسیده است . (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1893، هروی میر زاهد). مؤلف هدایة العارفین آرد: میرزاهدبن قاضی محمدبن اسلم هروی کابلی حنفی متوفی 1101 حاشیه ای بر مواقف (کلام ) نگاشته است . (هدایة العارفین فی اسماء المؤلفین ج 1 ص 372، هروی ). و رجوع به معجم المؤلفین دکتر رضا کحاله ج 4 شود.
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سلمان مصری متوفی 819 هَ . ق . است . کتابی منظوم بنام منظومة الستین مسئلة در موضوع فقه شافعی تألیف کرده است . قبر وی مزاری است در مصر در جامع منسوب بدو. (از معجم المطبوعات ج 1 ص 377: احمدبن محمد).