کلمه جو
صفحه اصلی

به آفرید

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: beh āfarid) نیکو آفریده ، آفریده‌ی خوب و زیبا ، خوش سیما ؛ (در اعلام) نام خواهر اسفندیار در روایات ملی.


لغت نامه دهخدا

به آفرید. [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) به آفرین . نام خواهر اسفندیار. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). نام خواهر اسفندیار، دختر گشتاسب :
چو پردخته شد از بزرگان سرای
برفتند به آفرید و همای .

فردوسی .


ابا خواهر خویش به آفرید
بخون مژه هر دو رخ ناپدید.

فردوسی .



به آفرید. [ ب ه ْف َ ] (ن مف مرکب ) نیکوآفریده . (فرهنگ فارسی معین ).


به آفرید. [ ب ِه ْ ف َ ] (اِخ ) ابن ماه فروردین . ایرانی ، خراسانی (قرن اول و دوم هجری ). وی در زمان ابومسلم خراسانی آیینی جدید آورد و مبنای آن همان دیانت زردشتی بود که با تعلیمات اسلامی مزج شده بود. کتاب مذهبی او بفارسی بود. او دستور داد پیروانش خورشید را پرستش کنند و هنگام نماز بر سمتی که خورشید باشد،متوجه شوند و ثروتشان از چهارصد درهم نمی بایست تجاوز کند. آنان مکلف بودند که در آبادی راهها و پلها کوشش کنند و همیشه یک هفتم دارایی را در این راه صرف نمایند. پیروان او را به آفریدیه گویند. مؤبدان زردشتی با او مخالفت کردند و شکایت نزد ابومسلم بردند و گفتند وی نه مسلمان است و نه زردشتی و موجب اخلال هر دوآیین است . عبداﷲ شیعه او را در کوههای بادغیس بگرفت و نزد ابومسلم برد و او را کشتند. (فرهنگ فارسی معین ). در ابتدای دولت عباسی پیش از ظهور ابی العباس ، مردی بنام به آفرید مجدی دینی آورد که نماز پنجگانه به تیاسر از قبله و بدون سجود کردی و نیز کهانت ورزیدی .تا آنکه ابومسلم شبیب بن دراح و عبداﷲبن سعید، به اومسلمانی عرضه کردند و او بپذیرفت . سپس او را به تهمت کهانت بکشتند و تا زمان ابراهیم بن عباس صولی جماعتی از پیروان او بخراسان بوده اند. (ابن الندیم از کتاب الدولة العباسیه ٔ ابراهیم عباس صولی یادداشت بخط مولف ). رجوع به مزدیسنا و تأثیر آن بر ادب پارسی ص 19و یشتها ج 1 ص 391 و ج 2 ص 278 و سبک شناسی ج 1 ص 134 شود. و رجوع به بهافرید و دایرة المعارف فارسی شود.



کلمات دیگر: