صفحه اصلی
اصطلاحات
واژه های حرف "ا" - اصطلاحات
اب ابادانی می اورد
اب از اب تکان نخوردن یا نجنبیدن
اب از اب تکون نخورده
اب از دست کسی نچکیدن
اب از دستش نمی چکد
اب از روی کسی بردن
اب از سر یا گریبان کسی گذشتن
اب از سرچشمه گل الود بودن
اب از لب و لوچه راه افتادن یا اب دهان کسی راه افتادن
اب از لب و لوچه ی کسی راه افتادن
اب از چشم کسی گرفتن
اب از کمر گذشتن
اب از گلوی کسی بریدن
اب افتادن دهان یا دهن کسی
اب باریکه
اب بر اتش کسی ریختن
اب بر یا به اتش زدن
اب برای کسی نداشتن نان برای دیگری داشتن
اب برداشتن چیزی
اب به اب بخوره زور بر می داره
اب به اب شدن
اب به غربال پیمودن یا اب در هاون کوبیدن یا سودن
اب به کسی روا نداشتن
اب تو دلش تکان نمی خوره
اب توبه سر کسی ریختن
اب خنک یا اب خنک خوردن
اب خوش از گلو پایین نرفتن
اب در دهان کسی خشکیدن یا خشک شدن
اب در لانه ی یا خوابگاه یا خوابگه کسی ریختن
اب در هاونگ کوبیدن
اب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
اب در یا توی یا گوش کسی کردن
اب دریا به غربال پیمودن
اب دریا توی دل کسی تکان نخوردن
اب دهن مرده
اب دوغ خیاری
اب دیزی را زیاد کردن
اب را با قاشق و چنگال خوردن
اب را زیر هفت طبقه زمین دیدن
اب را گره زدن
اب را گل الود کردن یا به گل الودن
اب راحت تر از شربت پایین می رود
اب رفته به جوی امدن
اب رفته را به جوی بازاوردن
اب رفته رفته به جو بر نمی گردد
اب زیر پوست رفتن
اب زیر کاه
اب زیپو
بیشتر