شئامت

<hr> مترادف شایبه : شک، گمان، آلایش، آلودگی، ریا، عیب، نقص، نقصان

مترادف شایبه : شک، گمان، آلایش، آلودگی، ریا، عیب، نقص، نقصان

شائبه

<hr> مترادف شاب : برنا، جوان، نوجوان <hr> متضاد شاب : پیر

مترادف شاب : برنا، جوان، نوجوان متضاد شاب : پیر

شاب

<hr> مترادف شاباجی : آباجی، باجی، خواهر، همشیره <hr> متضاد شاباجی : برادر، داداش

مترادف شاباجی : آباجی، باجی، خواهر، همشیره متضاد شاباجی : برادر، داداش

شاباجی

شاباش

<hr> مترادف شاخ : سرون، شخ، قرن، شاخسار، شاخه، غصن، شاخابه، پیشانی، ناصیه، پاره، قطعه

مترادف شاخ : سرون، شخ، قرن، شاخسار، شاخه، غصن، شاخابه، پیشانی، ناصیه، پاره، قطعه

شاخ

شاخ ب شاخ

شاخ زدن

شاخ سه شعبه گوزن

شاخ فرعی

شاخ قوچ

شاخ مانند

شاخ و برگ

شاخ و برگ گیاهان

شاخ گوزن

شاخ گوزن ماده

شاخابه

شاخدار

<hr> مترادف شاخص : شاخصه، علامت، نما، نماینده، مشخص، معلوم، برجسته، ممتاز، مهم، پایه، ماخذ، میله، نصیبه <hr> برابر پارسی : برجسته، روشن نمودار، شناسه، نمودار

مترادف شاخص : شاخصه، علامت، نما، نماینده، مشخص، معلوم، برجسته، ممتاز، مهم، پایه، ماخذ، میله، نصیبه برابر پارسی : برجسته، روشن نمودار، شناسه، نمودار

شاخص

شاخص افتاب

شاخص مرض

<hr> مترادف شاخصه : علامت، ممیزه، نمودار

مترادف شاخصه : علامت، ممیزه، نمودار

شاخصه

شاخصیت

<hr> مترادف شاخه : ازگ، غصن، شجن، شعبه، فرع، گروه، شاخابه، شاخ

مترادف شاخه : ازگ، غصن، شجن، شعبه، فرع، گروه، شاخابه، شاخ

شاخه

شاخه بستن

شاخه دادن

شاخه دار

شاخه دراوردن

شاخه رود یا نهر

شاخه زدن

شاخه زن

<hr> مترادف شاخه شاخه : پاره پاره، منشعب

واژه های حرف "ش" - مترادف و متضاد