کلمه جو
صفحه اصلی

رئیس آباد

لغت نامه دهخدا

رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ابرقو از شهرستان یزد، واقع در 7هزارگزی شمال خاوری ابرقو. سکنه ٔ آن 233 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه و تره بار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به فرهنگ آبادیهای ایران شود.


رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنامان شهرستان رفسنجان در 20هزارگزی شمال خاوری رفسنجان . سکنه ٔ آن 92 تن . آب این ده از قنات تأمین میشودو محصول عمده ٔ آن غلات و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). رجوع به فرهنگ آبادیهای ایران شود.


رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل واقع در 14هزارگزی شمال خاوری آمل . سکنه ٔ آن 159 تن . آب رئیس آباد از رودخانه ٔ هراز تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن برنج و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


رئیس آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی کوچک از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان واقع در 18هزارگزی شمال باختری رفسنجان . این ده 35 نفر جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و رجوع به فرهنگ آبادیهای ایران شود.



کلمات دیگر: