( اسم ) ۱ - گودال مغاک . ۲ - قبر گور . جمع : حفایر ( حفائر ) .
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر
حفیره . [ ح ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند.راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔآل ابوغبیش هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
حفیره . [ ح ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 36هزارگزی جنوب خاوری اهواز و پنج هزارگزی خاور راه آهن بندر شاهپور به اهواز. ناحیه ای است واقع در دشت و گرمسیری است . دارای 150 تن سکنه میباشد. از چاه مشروب میشود. محصولاتش غلات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن در تابستان اتومبیل رو است . ساکنین از طایفه ٔ آل ابوبالا هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
حفیرة. [ ح َ رَ ] (اِخ ) آبی است بنوموجن بن ضباب را و بدانجا کوهیست که عمود نامند و بدین حفیره نسبت کنند و عمودالحفیرة گویند. (معجم البلدان ).
حفیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) گو. گودال . کنده . مغاک . حفره . (اقرب الموارد). کریشک . || چاه . || (ص ) کنده . کاویده .
حفیرة. [ ح ُ ف َرَ ] (اِخ ) نام موضعی است بعراق . (معجم البلدان ).