معنی: منسوب به مهر، دارنده ی مهر، فروغ خورشید، نام پدر اورند سردار ایرانی، به معنی دارنده ی مهر، ( اَعلام ) ) نام یکی از خاندان های هفتگانه ی عصر ساسانی ( ویس پوهر ) مقر افراد این خاندان پارس بوده است، ) نام پدرِ اورند سردار ایرانی در عهد انوشیروان و نیز نام چند تن اشخاص در ایران باستان، ) نام شهرستانی در غرب استان ایلام، مرکب از مهر ( محبت یا خورشید ) + ان ( پسوند نسبت )، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
مهران
فرهنگ اسم ها
معنی: منسوب به مهر، دارنده ی مهر، فروغ خورشید، نام پدر اورند سردار ایرانی، به معنی دارنده ی مهر، ( اَعلام ) ) نام یکی از خاندان های هفتگانه ی عصر ساسانی ( ویس پوهر ) مقر افراد این خاندان پارس بوده است، ) نام پدرِ اورند سردار ایرانی در عهد انوشیروان و نیز نام چند تن اشخاص در ایران باستان، ) نام شهرستانی در غرب استان ایلام، مرکب از مهر ( محبت یا خورشید ) + ان ( پسوند نسبت )، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردار ایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
(تلفظ: mehrān) به معنی دارندهی مهر ؛ (در اعلام) نام یکی از خاندانهای هفتگانهی عصر ساسانی (ویس پوهر) مقر افراد این خاندان پارس بوده است ؛ (در اعلام) نام پدرِ اورند سردار ایرانی در عهد انوشیروان و نیز نام چند تن اشخاص در ایران باستان .
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد .
لغت نامه دهخدا
مهران . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بالای بخش طالقان شهرستان تهران . با 636 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ پیراجان تأمین می شود و محصول آن غلات ، ارزن ، علف کوهی ، سیب زمینی ، گردو و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
مهران . [ م ِ ] (اِخ ) نام رود سند است . (آنندراج ). نام رودی که از سمت مشرق آغازد و از جهت جنوب به سوی مغرب متوجه می شود و در طرف پایین سند به دریای فارس می ریزد. (از معجم البلدان ). رودی است بر مشرق سند. (حدود العالم ). رودی است به مغرب هند.
مهران . [ م ِ ] (اِخ ) نام رودی است نزدیک تبریز. مهران رود. (آنندراج ). رجوع به مهران رود شود.
مهران . [م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
مهران. [ م ِ ] ( اِخ ) نام رودی است نزدیک تبریز. مهران رود. ( آنندراج ). رجوع به مهران رود شود.
مهران. [ م ِ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان بالای بخش طالقان شهرستان تهران. با 636 تن سکنه. آب آن از رودخانه پیراجان تأمین می شود و محصول آن غلات ، ارزن ، علف کوهی ، سیب زمینی ، گردو و لبنیات است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
مهران. [م ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
دانشنامه عمومی
فاصله مهران تاکربلا ۲۸۰ کیلومتر
فاصله مهران تاکاظمین۲۸۳ کیلومتر
فاصله مهران تاسامرا ۴۴۴ کیلومتر
فاصله مهران تانجف ۳۰۳ کیلومتر
در جنگ هشت ساله بین ایران و عراق، این شهر دو روز قبل از هجوم سراسری ارتش عراق یعنی ۲۹ شهریور ماه ۱۳۵۹ اشغال شد.۱۰ تیر ماه ۱۳۶۵ سالروز آزاد سازی این شهر است.
مهران به ۴ بخش فرخ آباد، هرمز آباد، رستم آباد و بهین و بهروزان تقسیم می شود. طایفه هایی به نام های بهین و بهروزان و صیفی زرگوش در این شهرستان ساکن هستند.
کشاورزی در این شهرستان به واسطه زمین های هموار و وجود رودخانه های پرآب کنجان چم و گاوی پر رونق است. از جمله محصولات معروف این شهرستان بامیه است.
مِهران منطقه ای در ناحیهٔ شمالی شهر تهران است.
مِهران محله ای در شمال غربی شهر تهران است و از قدیمی ترین محلات منطقهٔ پنج شهرداری تهران می باشد .
رودخانه مهران نام رودخانه ای است در جنوب ایران و یکی از نقاط دیدنی استان هرمزگان است.این رودخانه آبش شوراست، در ایام بارندگی آب از فراز کوه ها و دره ها به رودخانه سرازیر می شود، همچنین از کوه های منطقه اسیر و لامرد عبور می کند و از انتهای غربی شهرستان بستک یعنی ابتدای فرامرزان و در دهستان کمشک وارد بخش بستک و از شمال شهر جناح گذشته به سمت جنوب و مشرق منحرف شده از جنوب صحرای خلوص و دهستان هرنگ وارد بخش کوخرد می شود، و از جنوب دهستان کوخرد می گذرد و در منطقه ای به نام برمه چشمه ای در شمال باغ زرد عبور می نماید و در زیر کوهی معروف به کوه پل تیر، کوه خآب و از جنوب منطقه (خادون) و روستای آسو و از نقطه ای به نام مِهران که گذار راه سراسری لار به بندر لنگه در آن واقع است عبور کرده و در دهستانهای لمزان و دژگان ادامه پیدا نموده و در محلی معروف به پل غار به خلیج فارس می ریزد. «بندری» از طرف جنوب رودخانه واقع شده است.
مهران نام دهی بوده که سابقاً در کنار رودخانه و محل فعلی پاسگاه ژاندارمری مهران قرار داشته است، گویند وجه تسمیه نام مهران چنین روایت است که شخصی به نام ( جلودار مهران )) در این منطقه سکونت داشته است، ایشان سردار چریکهایی بودند که از قافله ها حمایت می کرده أند، این ده و رودخانه به نام ایشان به یاد گار مانده است.این رودخانه در مواقع عادی دارای آب زاینده ای است که شور است ولی در مواقع بارندگی آب فراوانی دارد که در سابق و قبل از اینکه پل به روی این رودخانه ایجاد شود موجب می شده چندین روز عبور و مرور بین شهرستان بستک و شهرستان بندر لنگه قطع گردد، آب کوه های اطراف شهر بستک و نیز کوه های کوهیج و فاریاب هم به وسیله شاخه دیگری که از جلو دهی به نام گتاو می گذرد به این رودخانه میپیوندد.
پل جناح نام پلی است بر روی رودخانه مهران در پیوستگاه راه سراسری شهرستان بستک به شهر جناح که سپس به بیخهٔ فرامرزان وصل می شود.
جلودار مهران
پل مهران
پل درواه ناخ
در نه کیلومتری شرق کوخرد قرار دارد.
از شمال کوه و روستای دیخور، از جنوب راه «گوچی» وبون کوه چهاربرکه، از مغرب روستای آسو، و از سمت مشرق به بار محدود می گردد.
جمعیت این روستا ۷ نفر (۱ خانوار)بوده است که از اهل سنت و از شاخه شافعی هستند یعنی از پیروان امام محمد ادریس شافعی می باشند و به زبان فارسی و به گویش محلی تکلم می کنند. و به دامپروری مشغول هستند.
پیشنهاد کاربران
مهران= عاشق فرناز
مانند بابکان که معنی فرزند بابک می دهد در اردشیر بابکان
مهر خدا
لطف خدا
نام طوایف ایل حسنکیفا*حسنکی. اسنکی* از ایل بزرگ بختیاروند *13 طایفه *::
شقاقی
مهرانی
کردلی بزرگ
کردلی کوچک
محلبی
آستورکی *آسترکی *
بجنوی *بجنوردی *
جلکی
کیشکی*کی اشکی*
. .
. .
. .
***
طایفه شاکی *شقاقی. شاقی *بختیاروند
طایفه آسترکی بختیاروند
طایفه جلکی بختیاروند
ایل منجزی بهداروند ::کرمنجی. کرمنجزی
شهر جلکان بختیاروند
****
طایفه حسنکی بختیاروند *حسنکیفا *
تیره ها
کلار
کاید
حیدری
کلوری
کی وران*گهوران. گوران*
جافر*زافر. زفر. زعفر*
شهر کلاردشت
حسن کیف مازندران
. .
شهر حسن کیف ترکیه
جزیره بختی *بختیار* محل سکونت ایل لر بختیاری
ک اسمی زیبا را تشکیل میدهند =مهران
****
تشمال::کلمه لری به معنی رئیس ایل
تش::آتش
مال::ایل . قوم
کسی که آتش خانواده را روشن نگه می دارد
تشمال کریم خان لر زند
تشمالان لر فیلی
مهران: مهر آن= مهر و محبت خدایی
مهر آن ( آن به معنای زمان؛ همانگونه که میگوییم در "آن واحد" ) = مهربانی آنی؛ در لحظه مهربان. مهربان به ذات.
چیزی که هر آن مهربان است.
مهر ان=مهر به معنای خورشید است؛ و "ان" پسوندش.
میشود پسر خورشید. امانند اردشیر بابکان؛ که پسوند الف و نون اچسبیده به نام بابک به معنای این است که اردشیر پسر بابک است. پس معنای دیگر مهران میشود پسر خورشید.
مه ران= همانگونه که دوست دیگری هم اشاره کرده اند می تواند به معنای رونده ی در مه باشد. راهبری که در شرایطی خاص میتواند رهبری کند. آنجا که شرایط مه آلود باشد. و این ها استعاره است.
مه ران= همانطور که در مناجات خواجه عبدالله انصاری خوانده اییم که میفرماید:
خدایا مرا مگذار به که و مه . . .
مه در اینجا به معنای بزرگ و بزرگان است
و معنای دیگر مهران میشود کسی که بزرگان را کنارمیزند. و در اینجا به معنای کم ادبی به بزرگان نیست؛ بلکه مقصود این است که با رعایت آنچه که باید رعایت شود؛ از بزرگان پیشی میگیرد.
ان شاء الله خدای متعال هر لحظه مهر خودش و بندگانش را برای رضایت خودش در قلوب ما قرار دهد.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم.
مه ران=بهترین اجراگریا بهترین مجری
مهر=خورشید
درکل مهران ینی منسوب به مهربانی ودلسوزی ومحبت