کلمه جو
صفحه اصلی

ترقی


مترادف ترقی : ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی ، رونق، توسعه ، رشد، برکشی

متضاد ترقی : تنزل، پسرفت

برابر پارسی : پیشرفت، بالا رفتن، پیش رفت، خیزش

فارسی به انگلیسی

progress, improvement, boost, growth, rise, upswing, upturn

progress, improvement, rise


boost, growth, improvement, progress, rise, upswing, upturn


فارسی به عربی

ترقیة , تطویر , تقدم , زیادة , قفزة , مصعد , موکب , نمو

مترادف و متضاد

increase (اسم)
فزونی، افزایش، اضافه، ترقی، توسعه، رشد، تکثیر

progress (اسم)
پیشرفت، حرکت، جریان، پیش روی، ترقی، گردش، سفر، تکامل

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

increment (اسم)
افزایش، ترقی، سود، توسعه

growth (اسم)
پیشرفت، افزایش، ترقی، اثر، نمود، نتیجه، روش، رشد، حاصل، تومور، گوشت زیادی، چیز زائد

ascent (اسم)
فراز، سربالایی، ترقی، عروج، صعود، فرازروی

success (اسم)
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی

boost (اسم)
ترقی

advancement (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع

rise (اسم)
فراز، پیشرفت، سربالایی، ترقی، صعود، طلوع، قیام، ترقی خیز

promotion (اسم)
پیشرفت، ترقی، ترویج، ترفیع، جلو اندازی

lift (اسم)
سرقت، دزدی، پیشرفت، ترقی، ترفیع، بلندی، جر ثقیل، بالابری، اسانسور، بالا بر، بالارو، برخاستگی

pickup (اسم)
ترقی، انتخاب، رشد، پیکاپ، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون

jump (اسم)
ترقی، طفره، خیز، پرش، جهش، افزایش ناگهانی

procession (اسم)
ترقی، حرکت دسته جمعی، ترقی تصاعدی

ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی ≠ تنزل، پسرفت


۱. ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی ≠ تنزل، پسرفت
۲. رونق، توسعه ≠ تنزل
۳. رشد، برکشی


فرهنگ فارسی

برشدن، بالارفتن، بلندشدن، بدرجه بلندرسیدن
۱-( مصدر ) پر شدنبالا رفتنبرتری یافتن بدرجات عالی رسیدن . ۲-( اسم ) برتری یابی . جمع : ترقیات .
دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر ۱۲ هزار گزی شمال جاد. ماشین رو کدکن به رباط سنگ قرار دارد .

فرهنگ معین

(تَ رَ قّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بالا رفتن . ۲ - به درجات عالی رسیدن .

لغت نامه دهخدا

ترقی .[ ت َ رَق ْ قی ] (ع مص ) ببالا برشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). بلند شدن . (آنندراج ). || برآمدن بر نردبان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).برآمدن بر نردبان پله پله . || بالا رفتن برکوه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). گاهی با الی ̍ و گاهی با فی متعدی میشود، فیقال : ترقی و ارتقی الی الجبال و فیه . (از اقرب الموارد). || رسیدن به غایت کاری : ترقی به الامر؛ بلغ غایته . (از اقرب الموارد) (المنجد). یقال : مازال فلان یترقی به الامر حتی بلغ غایته مازال یتنقل به من حال الی حال . (از المنجد). || مأخوذ از تازی ، ارتفاع و بالارفتگی . || برتری و سرافرازی و سربلندی . پیش رفتگی و ازدیاد و افزونی و چمک و رسیدن به درجات بلند.(ناظم الاطباء). پیشرفت . مقابل تنزل . پیش رفتن : و همچنین نجم سعادتش در ترقی بود. (گلستان ).
حقوق تربیتت را که در ترقی باد
زبان کجاست که در حضرتت فروخوانم ؟

صائب .


مرا همیشه مربی چو طالع دون بود
ترقّیَم چه عجب گر چو شمع واژون بود.

ابوطالب کلیم (از آنندراج ).


- ترقی خواستن ؛ میل به پیشرفت داشتن :
دل عاشق ترقی در دیار عشق میخواهد
عقیق ما امید نیکنامی از یمن دارد.

تأثیر (از آنندراج ).


- ترقی داشتن :
گهر را در صدف نشو و نما تأثیر، می باشد
اگر داردترقی پاک طینت در وطن دارد.

تأثیر (از آنندراج ).


- ترقی معکوس ؛ تنزل .
|| هنرمندی . (ناظم الاطباء). درجه درجه در علم بالا شدن : ترقی فی العلم ؛ ای رقی فیه درجةًدرجةً. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اصطلاح صوفیه ) تنقل در احوال و مقامات و معارف . (تعریفات جرجانی ). || آسیب دیدن ترقوه ٔ کسی . (از المنجد).

ترقی.[ ت َ رَق ْ قی ] ( ع مص ) ببالا برشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). بلند شدن. ( آنندراج ). || برآمدن بر نردبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).برآمدن بر نردبان پله پله. || بالا رفتن برکوه. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). گاهی با الی ̍ و گاهی با فی متعدی میشود، فیقال : ترقی و ارتقی الی الجبال و فیه. ( از اقرب الموارد ). || رسیدن به غایت کاری : ترقی به الامر؛ بلغ غایته. ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). یقال : مازال فلان یترقی به الامر حتی بلغ غایته مازال یتنقل به من حال الی حال. ( از المنجد ). || مأخوذ از تازی ، ارتفاع و بالارفتگی. || برتری و سرافرازی و سربلندی. پیش رفتگی و ازدیاد و افزونی و چمک و رسیدن به درجات بلند.( ناظم الاطباء ). پیشرفت. مقابل تنزل. پیش رفتن : و همچنین نجم سعادتش در ترقی بود. ( گلستان ).
حقوق تربیتت را که در ترقی باد
زبان کجاست که در حضرتت فروخوانم ؟
صائب.
مرا همیشه مربی چو طالع دون بود
ترقّیَم چه عجب گر چو شمع واژون بود.
ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
- ترقی خواستن ؛ میل به پیشرفت داشتن :
دل عاشق ترقی در دیار عشق میخواهد
عقیق ما امید نیکنامی از یمن دارد.
تأثیر ( از آنندراج ).
- ترقی داشتن :
گهر را در صدف نشو و نما تأثیر، می باشد
اگر داردترقی پاک طینت در وطن دارد.
تأثیر ( از آنندراج ).
- ترقی معکوس ؛ تنزل.
|| هنرمندی. ( ناظم الاطباء ). درجه درجه در علم بالا شدن : ترقی فی العلم ؛ ای رقی فیه درجةًدرجةً. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح صوفیه ) تنقل در احوال و مقامات و معارف. ( تعریفات جرجانی ). || آسیب دیدن ترقوه کسی. ( از المنجد ).

ترقی. [ ت َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ماشین رو کدکن به رباطسنگ قرار دارد. تپه ماهوری سردسیر است و 293 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و جالیزکاری و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

ترقی . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایین رخ است که در بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه و بر 12هزارگزی شمال کدکن و 6هزارگزی شمال جاده ٔ ماشین رو کدکن به رباطسنگ قرار دارد. تپه ماهوری سردسیر است و 293 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و جالیزکاری و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

۱. بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن.
۲. به درجۀ بلند رسیدن.

دانشنامه عمومی

در تاریخ نگاری، ایده ترقی نظریه ای است مبنی بر این که پیشرفت ها درفناوری، علم، و سازماندهی اجتماعی می تواند در وضعیت بشری بهبود ایجاد کند. یعنی مردم می توانند از طریق توسعهٔ اقتصادی از نظر (مدرنیزاسیون) و استفاده از علم و فناوری (ترقی علمی) کیفیت زندگی (ترقی اجتماعی) سعادتمندتر باشند. فرض بر این است که این فرایند هنگامی رخ می دهد که مردم خرد و مهارت های خود را به کار ببندند، زیرا این روند به طور الهی مقدر نشده است.
بهبودباوری
ایدهٔ ترقی ابتدائاً در قرن هجدهم میلادی در عصر روشنگری ظهور کرد. جنبش های مهم این دوره آنسیکلوپدی ی دیدرو که کارزاری علیه اقتدار و خرافه به راه انداخت، و انقلاب فرانسه بود.
ترقی (سریال آمریکایی). ترقی یا خیز یا برافراشت یا برخاست نام مجموعه سریال ساخت آمریکا به کارگردانی جیسون کِی تیمز است که در ژانر موزیکال و درام ساخته شده است. بازیگر اصلی سریال، جاش ردنر است که در نقش لو مازوچلّی بازی می کند. این سریال بر اساس کتاب گزاف درام اثر مایکل سکلاو ساخته شده که خودِ کتاب براساس زندگی معلمی واقعی به نام لو وُلپ ساخته شده است.
ان بی سی قسمت اول این سریال و سریال شجاع را در برنامه زمان بندی سریال های سال ۲۰۱۷-۲۰۱۸ آمریکا قرار داد. فصل اول سریال شامل ۱۰ قسمت است و عرضه نخستین قسمت آن در ۱۳ مارس ۲۰۱۸ انجام شد.

ترقی (سریال تلویزیونی). ترقی یا خیز یا برافراشت یا برخاست نام مجموعه سریال ساخت آمریکا به کارگردانی جیسون کِی تیمز است که در ژانر موزیکال و درام ساخته شده است. بازیگر اصلی سریال، جاش ردنر است که در نقش لو مازوچلّی بازی می کند. این سریال بر اساس کتاب گزاف درام اثر مایکل سکلاو ساخته شده که خودِ کتاب براساس زندگی معلمی واقعی به نام لو وُلپ ساخته شده است.
جاش رَدنِر
مارلی شلتون
آولی کراوالیو
دامون جِی گیلِسپی
شیرلی رومِیرک
جو تیپت
تد ساثرلند
ایمی فورسیث
رامیان نیوتن
کِیسی جانسون
تیلور ریچاردسون
رُزی پرز
ان بی سی قسمت اول این سریال و سریال شجاع را در برنامه زمان بندی سریال های سال ۲۰۱۷–۲۰۱۸ آمریکا قرار داد. فصل اول سریال شامل ۱۰ قسمت است و عرضه نخستین قسمت آن در ۱۳ مارس ۲۰۱۸ انجام شد.

بالارفتن،به درجات بالارسیدن،پیشرفت


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترقی (ابهام زدایی). واژه ترقی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • ترقی و تدلی، از اصطلاحات ادبی و از اصطلاحات کاربردی در قرآن کریم به معنای رعایت ترتیب از پایین به بالا و برعکس؛ از اسباب تقدیم و تاخیر• ترقی (نشریه)، عنوان دو نشریه سیاسی و اجتماعی در دوره مشروطه و دهه بیست
...

جدول کلمات

پیشرفت

پیشنهاد کاربران

پیشرفت، بالا رفتن ناگهانی یک مهارت

بر شوی، فرارفت ( فرهنگ ابوالقاسم پرتو )

توسعه ، پیشرفت

به معنی پیشرفت

برو به زندگیت برس اینا مهم نیست

برابر پارسی واژگان ( ( ترقی دادن، ترفیع دادن ) ) ، واژه ( ( بُرژینیدَن یا بُرژینیتَن ) ) می باشد.
برابر پارسی واژگان ( ( ترقی یافتن، ترفیع یافتن ) ) ، واژه ( ( بُرژیدن یا بُرژیتن ) ) می باشد.
امروزه ما از این کارواژه، واژه ( ( بُرج ) ) را داریم که در زبان پهلوی به گونه ی ( ( بُرز ) ) واگوییده می شده است که در واژگان ( ( بُرزوانگ ( بانگ ) =صدای بلند ) ، بُرزو=بلند جایگاه و. . . می توان دید.
دگرگونی آوایی ( ژ و ز ) در زبانهای ایرانی رواگمند ( رایج ) است. و چون در زبان پارسی با آوای ( ز ) بکار می رود، آن را به گونه ی ( بُرزیدن=ترفیع و ترقی یافتن/ بُرزانیدن=ترفیع و ترقی دادن ) بمانند واژگان ( لرزیدن و لرزانیدن ) بکار می بریم.
واژگانی که می توان از این کارواژه ها ساخت چنین است: ( بُرزِش:ترقی، ترفیع، صعود ) ، ( بُرزان:صعودی ) ، ( بُرزه ) و ( بُرزیده، بُرزاننده ) و. . . ساخت.


کلمات دیگر: