برابر پارسی : گوشت ریزه
قیمه
برابر پارسی : گوشت ریزه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - گوشت ریز ریز کرده یا چرخ شدن ۲ - خورشی که با گوشت خرد کرده تهیه کنند . طرز تهیه : یک کیلو گوشت ریز را خرد و یا از چرخ رد کنند . ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند . سپس ۳٠٠ گرم لپه را تفت داده در آب دخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را رد آن ریزند . و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی بریزند . سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن می ریزند . بعضی به عنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک را سوراخ کرده در قیمه اندازند . یا قیمه سر موری . نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند : گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم می کشد قیمه سر موری آخ خط سیاهم می کشد . یا قیمه شوربا . نوعی شورباست . یا قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن . به قصد کشت کسی را زدن .
ارز هر چیزی . بهائ در برابر کالا یا ثبات و دوام بر چیزی .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
قیمة. [ ق َی ْ ی ِ م َ ] (ع ص ،اِ) مؤنث قیِّم . (اقرب الموارد). || راست و معتدل . (منتهی الارب ). دیانت مستقیم . (اقرب الموارد). و بهمین معنی است قول خدای تعالی : و ذلک دین القیمة. (قرآن 5/98). و مؤنث آورد آن را زیرا اراده کرد بدان ملت حنفیه ٔ اسلام را. (منتهی الارب ).
قیمة. [ م َ ] (ع اِ) ارز هر چیزی . (منتهی الارب ). بها در برابر کالا.(از اقرب الموارد). نرخ . ارزش . ج ، قِیَم . (منتهی الارب ). رجوع به قیمت شود. || ثبات و دوام برچیزی : ما له قیمة؛ ای ثبات و دوام علی امر. (اقرب الموارد). یعنی او را ارزی نیست و این در حق شخصی گویند که بر چیزی نپاید و بچیزی نیرزد. (منتهی الارب ).
|| قیمةالانسان ؛ بالا و قد و قامت او. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
- قیمه سرموری ؛ نوعی از قیمه که بسیار خرد و باریک کنند. ( آنندراج ) :
گر بزلف عنبرین دل گاه گاهم میکشد
قیمه سرموری آن خط سیاهم میکشد.
گر کشد قیمه سرموریش آن خط سیاه.
- قیمه و قرمه ( قورمه ) کردن ؛ بقصد کشت کسی را زدن. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۲. گوشت خردکرده.
* قیمه کردن: [عامیانه، مجاز] ریز کردن، ریزریز کردن گوشت و مانند آن.
۱. خورشی که از گوشت ریزکرده، لپه، پیازداغ، سیبزمینی سرخکرده، و رب تهیه میشود.
۲. گوشت خردکرده.
〈 قیمه کردن: [عامیانه، مجاز] ریز کردن؛ ریزریز کردن گوشت و مانند آن.
دانشنامه عمومی
پرونده های رسانه ای مربوط به خورش قیمه در ویکی انبار
در نوع دیگر قیمه با نام قیمه بادمجان به جای سیب زمینی از بادمجان در کنار قیمه استفاده می شود.
کمی دارچین و زیره سبز و پودر گل محمدی.بعضی ها از ادویه پلو هم استفاده می کنند که سلیقه ای هست.
دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
قوم (۶۶۰ بار)
«قیّمة» از مادّه «قیام» به معنای صاف و مستقیم است، یا محکم و پابرجا، یا ارزشمند و پربها، و یا همه این مفاهیم در آن جمع است.
گویش مازنی
گوشت ریز شده
پیشنهاد کاربران
قیمه:گوشت خرد شده به اندازه 2حبه قند ، که برای پختن خورشت قیمه و یا خورشت قرمه سبزی استفاده میشود.
قیمه. [ ق َ / ق ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) گوشت ریزریزکرده یا چرخ شده.
خورش که با گوشت خردکرده تهیه کنند. طرز تهیه آن بدینگونه است که یک کیلو گوشت را ریز خرد و یا از چرخ رد کنند. ابتدا قدری پیاز در روغن سرخ نمایند و پیاز را بیرون آورده گوشت را در همان روغن سرخ کنند، سپس 300 گرم لپه را تفت داده در آب داخل کنند و آنگاه نمک و ادویه و پیازهای سرخ شده را در آن ریزند و چون پخته شود ممکن است آب گوجه فرنگی هم به آن اضافه کنند و یا اگر خواهند سیب زمینی را پس از خلال یا خرد کردن سرخ کرده نزدیک برداشتن خورش در آن میریزند. بعضی بعنوان ترشی غوره در قیمه کنند یا چند دانه لیمو عمانی خشک راسوراخ کرده در قیمه اندازند. ( فرهنگ فارسی معین ) .
در فارسی غاف وجود دارد و هم ( گ ) واژه ی قتف را هم بکار میبرند تا در خوش نویسی دستشان باز باشد.
مانند=قرمز که کاملا فارسی و قاف هم نوشته میشود، و از ریشه ی کرمس است این واژه به ترکی هم راه یافته . واژه ی قیزیل در ترکی از واژه ی قرمز یا گنج فارسی گرفته شده.
و گ را بصورت چیزی میان ک و ق تلفظ می کنند.
و بجای غ بیشتر از قاف استفاده می کنند.
به غسل میگویند قُسل
به غریب میگویند قُریب
به غیبت میگویند قِیبت
من خودم آشنایی ۱۰۰درصدی بازبان ترکی دارم و دقیقا هم اینجوری تلفظ میکنند.
به سخن یه مش آدم بی سواد گوش ندید.
من هم با زبان ترکی آشنایی دارم . کلمه قیمه حتما ترکی هست ریشه فعلی دارد در زبان ترکی و. . . .
از پان ترکها و ایرانشهری های مریض الافکار فقط این ساطع می شود این کلمه فارسی اون کلمه ترکی هست و. . .
بعضی از واژگان قابل تعیین هستند و اکثرشان چنین قابلیتی ندارد . علوم انسانی است و. . . . .