کلمه جو
صفحه اصلی

نخودی

فارسی به انگلیسی

pea-shaped, pisiform, buff, leguminous, buff (colour), [anat.] pisiform

pea - shaped, buff (colour), [anat.] pisiform


leguminous


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به نخود.یانان نخودی ۲ - برنگ نخود.۳ - ( اسم ) رنگی شبیه برنگ نخود.۴ - ( صفت ) لوس وننر.یامریم نخودی . یانخودی خندیدن .خنده لوس وبیمزه کردن .

لغت نامه دهخدا

نخودی. [ ن ُ خ ُ ] ( ص نسبی ) نوعی از رنگ است که مشابه نخود باشد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رنگی که مانند رنگ نخود باشد. ( فرهنگ نظام ). به رنگ نخود. زرد کم رنگ. || چیزی که به رنگ نخود باشد. ( از فرهنگ نظام ). || به شکل و اندازه نخود. ریزه چون دانه نخود.
- استخوان نخودی ؛ عظم حمصی. رجوع به حمص شود.
- نخودی خندیدن ؛ لبها را فراهم آورده خندیدن. لبها را غنچه کرده خندیدن.

فرهنگ عمید

۱. زردِ کم رنگ، مثل رنگ نخود.
۲. (صفت نسبی ) به رنگ نخود.
۳. (صفت نسبی ) شبیه یا به اندازۀ نخود.
۴. (صفت نسبی ) [مجاز] خُرد، ریز، کوچک.

دانشنامه عمومی

نُخودی رنگی از پرده های زرد مایل به خاکستری است.
این رنگ، رنگی ترکیبی است که همرنگ نخود ایرانی (نخود زرد یا آبگوشتی) می باشد و از ترکیب هر سه رنگ اصلی (زرد، سرخ، آبی) و سفید به دست می آید و رنگ های سفید و زرد غلبه دارند. رنگ های کرِم و بژ نزدیک به این رنگ هستند.
رنگ نخودی در سفالگری های پیش از تاریخ بسیار دیده می شود.در هزاره پنجم پیش از میلاد نوعی سفال نخودی با نقش سیاه که خوب پخته شده در دشت خوزستان و جنوب و جنوب باختری ایران متداول شد و به سایر نقاط نیز راه یافت.
رنگ نخودی را دارای سرشت شادی آور برای انسان نمی دانند و کاربرد زیاد آن در رنگ آمیزی شهری را در تقابل با سرزندگی می دانند.

دانشنامه آزاد فارسی

نُخودی
عنوانی، در بازی های گروهیِ کودکانه. پس از یارکشی دو گروه، دادن اجازۀ بازی به ضعیف ترین یا کوچک ترین فرد در میان بازیکنان در هر دو گروه. نخودی ها هیچ نقشی در بازی ندارند؛ برای خود می دوند و بازی می کنند، و بنابراین، نه تنبیه می شوند، نه پاداش می گیرند؛ مگر آن که تصادفاً در بازی نقشی مثبت ایفا کنند، یا به آن ها لطف شود. نخودی نقطۀ مقابلِ یک یار در شکم است.


کلمات دیگر: