کلمه جو
صفحه اصلی

اوجان

فرهنگ فارسی

دهی است در بیرجند .
دهی است از دهستان شاخناک بخش در میان شهرستان بیرجند .

لغت نامه دهخدا

اوجان . (اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.


اوجان . (اِخ ) دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.


اوجان . (اِخ ) دهی است جزو دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.


اوجان. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان پایین بخش طالقان شهرستان تهران دارای 291 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان ساوه دارای 185 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان دشتابی بخش بویین شهرستان قزوین دارای 100 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود.

اوجان. ( اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.

اوجان . (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 565 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.


دانشنامه عمومی

اوجان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره بدارد:
اوجان (بیرجند) روستایی است در دهستان شاخن از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی با جمعیت تقریبی 1000 نفر
اوجان (ساوه) روستایی است در دهستان قره چای از توابع بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در استان مرکزی
نام دیگر بستان آباد مرکز شهرستان بستان آباد در آذربایجان شرقی

پیشنهاد کاربران

اوجان تازی شده " آبگان " پارسی است و به معنای سرزمین آب و فرشته نگهبان آب های روان در آیین زرتشتی می باشد که در اوستا " اپم نپات" آمده است و واژه های" آبان ، آباد " از آن ساخته شده و کاربرد فراوان دارد و در گویش های کردی " آو " و لری " او" گردیده .

اوجان به معنای آب مایه ی حیات می باشد.


کلمات دیگر: