خرد کردن , تجزيه شدن , فرو ريختن , از هم پاشيدن , فاسد شدن , متلا شي شدن ياکردن
تحلل
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- استثنا کردن در سوگند. ۲- بیرون آمدن از قسم بکفاره . ۳- بحلی خواستن .
فرهنگ معین
(تَ حَ لُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - حلال طلبیدن ، بحلی خواستن . ۲ - با دادن کفاره از قید سوگند رها شدن .
لغت نامه دهخدا
تحلل. [ ت َ ح َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) استثنا کردن در سوگند. ( تاج المصادر بیهقی ). تحلل در یمین ؛ استثنا کردن در سوگند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || تحلل از یمین ؛ بیرون آمدن ازقسم به کفاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ): و آلت حلفة لم تحلل ؛ ای حلفت یمیناً مرسلة عن القید و الاستثناء. ( اقرب الموارد ). || بحلی خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بیمار شدن مسافر پس از بازگشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). || نزد اطباء، استفراغی است غیرمحسوس و آنرا تحلیل نیز نامند. کذا فی بحر الجواهر. و نیز تحلل را در بحران آنچنانی که در مدتی دراز بسوی تندرستی میرود اطلاق کنند. ( کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ). رجوع به تحلیل شود.
فرهنگ عمید
۱. بحلی خواستن، طلب حلالیت کردن.
۲. کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره.
۲. کفاره دادن برای سوگند و رها شدن از قید سوگند با دادن کفاره.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تَحَلُّل به معنی بیرون آمدن از احرام است.
با احرام حج یا عمره اموری بر شخص حرام میشود که با تحلّل، حلال میگردد. از این عنوان در باب حج سخن رفته است.
تحلّل یا از احرام حج است یا عمره و در هر دو صورت، یا پس از اتمام مناسک صورت میگیرد و یا پس از حصول صدّ یا احصار که مانع از اتمام مناسک میگردد.
← تحلّل از احرام حج
مستحب است مُحرم با خدای خود شرط کند که چنانچه برای او مانعی از اتمام حج ـ همچون دشمن یا بیماری ـ پیش آید، او را از احرام خارج سازد.
← ثمرات این اشتراط
۱. ↑ جواهر الکلام ج۱۹، ص۲۵۱
...
تحلّل یا از احرام حج است یا عمره و در هر دو صورت، یا پس از اتمام مناسک صورت میگیرد و یا پس از حصول صدّ یا احصار که مانع از اتمام مناسک میگردد.
← تحلّل از احرام حج
مستحب است مُحرم با خدای خود شرط کند که چنانچه برای او مانعی از اتمام حج ـ همچون دشمن یا بیماری ـ پیش آید، او را از احرام خارج سازد.
← ثمرات این اشتراط
۱. ↑ جواهر الکلام ج۱۹، ص۲۵۱
...
کلمات دیگر: