کلمه جو
صفحه اصلی

گرمشت

لغت نامه دهخدا

گرمشت . [ گ َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم ، واقع در 11000گزی شمال کلالی کنار راه مالرو سیمکان به خفر و میمند. منطقه ای است کوهستانی و گرم . دارای 308 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آنجا غلات ، برنج ، خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت و باغبانی و گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


گرمشت . [ گ َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 150000گزی باختر لار و جنوب رودخانه ٔ قره آغاج . هوای آن گرمسیر و دارای 230 تن سکنه است . آب آنجا ازقنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما، تنباکو، کنجد و شغل اهالی زراعت و قالی و گلیم بافی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


گرمشت. [ گ َ م ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 150000گزی باختر لار و جنوب رودخانه قره آغاج. هوای آن گرمسیر و دارای 230 تن سکنه است. آب آنجا ازقنات و چاه تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما، تنباکو، کنجد و شغل اهالی زراعت و قالی و گلیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

گرمشت. [ گ َ م ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان و بخش سیمکان شهرستان جهرم ، واقع در 11000گزی شمال کلالی کنار راه مالرو سیمکان به خفر و میمند. منطقه ای است کوهستانی و گرم. دارای 308 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آنجا غلات ، برنج ، خرما و مرکبات و شغل اهالی زراعت و باغبانی و گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

دانشنامه عمومی



کلمات دیگر: