کلمه جو
صفحه اصلی

خنج


مترادف خنج : غنج، عشوه، غمزه، کرشمه، ناز، سرور، شادی، طرب، عیش، بهره، سود، فایده، نفع، خوش، دلپذیر، نیکو

مترادف و متضاد

۱. غنج
۲. عشوه، غمزه، کرشمه، ناز
۳. سرور، شادی، طرب، عیش
۴. بهره، سود، فایده، نفع
۵. خوش، دلپذیر، نیکو


فرهنگ فارسی

( اسم ) آوازی که وقت جماع از بینی و گلوی شخص بر آید .
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند دارای ۲٠۵ تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه مالرو است .

فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) ۱ - شادی ، طرب . ۲ - نفع ، فایده .

لغت نامه دهخدا

خنج . [ خ ُ ] (اِ) بوم . جغد. (ناظم الاطباء).


خنج . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. دارای 205 تن سکنه . آب آن از قنات ومحصول آن غلات و زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


خنج . [ خ ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار با 3332 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول آن غلات و خرما است . شغل اهالی کسب و مکاری و صنعت دستی گیوه بافی است . مرکز دسته ٔ ژاندارمری و دبستان بدانجاست . بنای مسجد سنگی و مناره ٔ کاشی آن قدیمی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


خنج . [ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش مرکزی شهرستان لار است بحدود و مشخصات زیر: شمال :دهستان بیدشهر و بنارویه و افرز از شهرستان فیروزآباد، جنوب دهستانهای اردو بیرم ، خاور دهستان حومه ٔ لار، باختر دهستان علامرودشت بخش کنگان . این دهستان در شمال باختری بخش واقع و در شمال آن کوهستان لیتو و درجنوب آن کوه گوگردی قرار گرفته . هوای آن گرم و خشک و آب مشروب آن از رودخانه ٔ قره آغاج و قنات و چاه و چشمه است . زراعت این دهستان بیشتر دیم است . محصولات آن عبارتند از: غلات و خرما و برنج و پنبه و تنباکو و کنجد و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی معموله قالی و گلیم بافی است . این دهکده از40 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و تعداد نفوس آن درحدود ده هزار نفرند و قراء مهم آن عبارتند از: سه ده ؛بیخومه بیغرد؛ تخته ، سلف آباد؛ گرهشت ؛ گورده ؛ زنگ و مهمله ؛ هفتوان . مرکز دهستان قصبه ٔ خنج است و طایفه ٔ عمله از ایل قشقائی در آن محل سکنی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). رجوع به فارسنامه ٔ ناصری شود.


خنج. [ خ َ ] ( ص ) باطل. ضایع. ( ناظم الاطباء ). بیهوده. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
بسی راندی از گفت بی سود و خنج
اگر پاسخ سرد یابی مرنج.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
|| ( اِ ) نصیب. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گرت من ستایش نگویم مرنج
که بهره ندارم ز گنج تو خنج.
ازرقی ( از آنندراج ).
شعر و شطرنج همی دانی و بس
زین دو سه بازی وزآن بیتی پنج
نه در آن داری از حکمت بهر
نه درین داری از فکرت خنج
زین وزان چند بود بر که و مه
مر ترا کشی و فیریدن و غنج.
سوزنی.
|| سود. نفع. ( ناظم الاطباء ) :
مرا هرچه ملک و سپاه است و گنج
همه آن تست و ترا زوست خنج.
عنصری.
گرگی که تو بی نفعی و بی خنج ولیکن
خود روز و شب اندر طلب نفعی و خنجی.
ناصرخسرو.
چکنی علم در میانه گنج
کار باید که کار دارد خنج.
سنائی.
بهر پاس است مار بر سر گنج
نز پی آنکه گیرد از وی خنج.
سنائی.
|| راحت. استراحت. ( ناظم الاطباء ) :
ای مایه طربم و آرام روز و شبم
من خنج تو طلبم و تو رنج من طلبی.
عنصری.
من طالب خنج تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرایی.
عنصری.
|| شادی. ( ناظم الاطباء ) :
ملک آباد به ز گنج روان
شادی تن نداد خنج روان.
سنائی.
|| ناز. عشوه. کرشمه. || آواز. رقص. طرب. عیش. || گم شده. || آوازی که هنگام مجامعت از بینی آدمی برمی آید. ( ناظم الاطباء ). || نام درختی است. ( یادداشت مؤلف ) : و اندر او [ ناحیت گوزگانان ] درختی است خنج خوانند و چوب وی هرگز خشک نشود و نرم بود چنانکه بر او گره توان افکندن. ( حدود العالم ). و این ناحیت [ خرخیز ] مشک بسیار افتد و مویهای بسیار و چوب خدنگ و چوب خنج و دسته کارد ختو خیزد. ( حدود العالم ).

خنج. [ خ ُ ] ( اِ ) بوم. جغد. ( ناظم الاطباء ).

خنج. [ خ ُ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای شش گانه بخش مرکزی شهرستان لار است بحدود و مشخصات زیر: شمال :دهستان بیدشهر و بنارویه و افرز از شهرستان فیروزآباد، جنوب دهستانهای اردو بیرم ، خاور دهستان حومه لار، باختر دهستان علامرودشت بخش کنگان. این دهستان در شمال باختری بخش واقع و در شمال آن کوهستان لیتو و درجنوب آن کوه گوگردی قرار گرفته. هوای آن گرم و خشک و آب مشروب آن از رودخانه قره آغاج و قنات و چاه و چشمه است. زراعت این دهستان بیشتر دیم است. محصولات آن عبارتند از: غلات و خرما و برنج و پنبه و تنباکو و کنجد و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و کسب و صنایع دستی معموله قالی و گلیم بافی است. این دهکده از40 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و تعداد نفوس آن درحدود ده هزار نفرند و قراء مهم آن عبارتند از: سه ده ؛بیخومه بیغرد؛ تخته ، سلف آباد؛ گرهشت ؛ گورده ؛ زنگ و مهمله ؛ هفتوان. مرکز دهستان قصبه خنج است و طایفه عمله از ایل قشقائی در آن محل سکنی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). رجوع به فارسنامه ناصری شود.

خنج . [ خ َ ] (ص ) باطل . ضایع. (ناظم الاطباء). بیهوده . (یادداشت بخط مؤلف ) :
بسی راندی از گفت بی سود و خنج
اگر پاسخ سرد یابی مرنج .

اسدی (گرشاسب نامه ).


|| (اِ) نصیب . (یادداشت بخط مؤلف ) :
گرت من ستایش نگویم مرنج
که بهره ندارم ز گنج تو خنج .

ازرقی (از آنندراج ).


شعر و شطرنج همی دانی و بس
زین دو سه بازی وزآن بیتی پنج
نه در آن داری از حکمت بهر
نه درین داری از فکرت خنج
زین وزان چند بود بر که و مه
مر ترا کشی و فیریدن و غنج .

سوزنی .


|| سود. نفع. (ناظم الاطباء) :
مرا هرچه ملک و سپاه است و گنج
همه آن تست و ترا زوست خنج .

عنصری .


گرگی که تو بی نفعی و بی خنج ولیکن
خود روز و شب اندر طلب نفعی و خنجی .

ناصرخسرو.


چکنی علم در میانه ٔ گنج
کار باید که کار دارد خنج .

سنائی .


بهر پاس است مار بر سر گنج
نز پی آنکه گیرد از وی خنج .

سنائی .


|| راحت . استراحت . (ناظم الاطباء) :
ای مایه ٔ طربم و آرام روز و شبم
من خنج تو طلبم و تو رنج من طلبی .

عنصری .


من طالب خنج تو شب و روز
اندر پی کشتنم چرایی .

عنصری .


|| شادی . (ناظم الاطباء) :
ملک آباد به ز گنج روان
شادی تن نداد خنج روان .

سنائی .


|| ناز. عشوه . کرشمه . || آواز. رقص . طرب . عیش . || گم شده . || آوازی که هنگام مجامعت از بینی آدمی برمی آید. (ناظم الاطباء). || نام درختی است . (یادداشت مؤلف ) : و اندر او [ ناحیت گوزگانان ] درختی است خنج خوانند و چوب وی هرگز خشک نشود و نرم بود چنانکه بر او گره توان افکندن . (حدود العالم ). و این ناحیت [ خرخیز ] مشک بسیار افتد و مویهای بسیار و چوب خدنگ و چوب خنج و دسته ٔ کارد ختو خیزد. (حدود العالم ).

خنج . [ خ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جندق بیابانک خور شهرستان نائین . (یادداشت بخط مؤلف ).


فرهنگ عمید

۱. شادی، طرب: ای مایهٴ طربم و آرام روز و شبم / من خنج تو طلبم تو رنج من طلبی (عنصری: ۳۵۴ ).
۲. نفع، فایده، سود، بهره: گرت من ستایش نگویم مرنج / که بهره ندارم ز گنج تو خنج (ازرقی: مجمع الفرس: خنج ).
۳. نازوعشوه، غنج.

دانشنامه عمومی

(جنوب پارس) (به کسر خ، سکون نون و جیم) چنگال جانوران، پنجه؛ پنجه کشیدن به خصوص با ناخن تیز.


خنج از شهرهای استان فارس و مرکز شهرستان خنج می باشد. خنج شهری باستانی که نام آن در روزگار باستان «کنج» یا «خُنگ» بوده است که همان واژه در گذر زمان تبدیل به خُنج گشته است. خنج دروازه ورودی به لارستان بزرگ می نامند.قدمت خنج به حدود ۳۰۰۰ سال پیش برمیگردد.
شیخ نجم الدین عبداللهملقب به خلبانه کویه
شیخ رکن الدین دانیال خنجی.
شیخ شعیب خنجی.
شیخ عبدالسلام خنجی.
شیخ محمد بن ابی نجم خنجی.
خواجه ملا فضل بن روزبهان خنجی
کاکا فخر الدین ابوبکرو.
شیخ ابودلف محمد خنجی.
شیخ محمد عبدالسلام خنجی.
شیخ عفیف الدین اسرائیل خنجی.
عبدالجواد بن القیم سعید خنجی.
فخرالدین احمد بازارویه خنجی.
.]
مرکز شهر خنج (میدان پاسداران) در ۲۷٫۸۹۰۷۸۷ درجه عرض شرقی و ۵۳٫۴۳۷۴۵۷ درجه طول شمالی قرار دارد. این شهر بر اساس آمار ۱۳۹۵ دارای ۱۹٬۲۱۷ تن جمعیت است. از امکانات آن شرکت نوشابه سازی خنج نوشینه و دو شرکت در دست احداث کشتارگاه مرغ با ظرفیت ۳۰۰۰ قطعه در ساعت، و کارخانه تولید لبنیات با ظرفیت ۴۰ تن در روز و کارخانه های کوچکتر امثال موزائیک سازی، ۲ کارخانه سنگ شکن، سده گاز خنج، کارخانه خوراک دام، کارخانه قند خنج، نیروگاه ۱۰۰۰ مگاواتی در دست ساخت و ۲۵۰۰ هکتار نخیلات، ۳۰۰هکتار مرکبات و ۱۸رشته قنات، بیش از۱۱۰۰ حلقه چاه در جنوب ایران و استان فارس قرار دارد که از منابع عظیم گاز برخوردار است. این شهر ۲۶ شهید دارد.
ارتفاع شهر خنج از سطح دریا ۶۷۰ متر است. فاصله اش با خلیج فارس ۱۱۰ کیلومتر، با شیراز ۲۰۰ کیلومتر می باشد. شهرهای فیروزآباد و قیر بین خنج و شیراز قرار دارند و فاصله خنج تا شیراز بر حسب راه (محور خنج_قیر_فیروزآباد_شیراز) ۲۷۰ کیلومتر است ..
خنج دارای تاریخی دیرینه و ده ها اثر گرانسنگ باستانی از روزگار گوتی ها. لولوبی ها دارد. هُنگ در فارسی باستان به معنای گوشه و بیغوله بوده است. این نام در این موضوع بازتاب می یابد که خنج همواره دارای خانقاه ها و گوشه نشینان زیادی بوده است. «ناحیه خنج» از قریه بیغرد تا کوره پانزده فرسخ، و عرض آن از تنگ باد تا چاه مینا ۹ فرسخ است. بلوک گرمشت از ناحیه خنج به لطافت هوا و فراوانی شکار مشهور است. خنج را در اصل «خُنگ» یا «هُنگ» به ضم خاء و سکون نون کاف فارسی به معنی کُنج و گوشه نوشته شده است. در قدیم شهر خنج دارای شش هزار خانه مسکونی بوده است. همچنین دارای مساجد، کاروانسرا، مدارس، حمام ها، عمارت خیریه بوده است. از صحن جامعش و گچ بری رواق آن توصیف زیادی شده است. خنج در حدود ۱ یا ۲ قرن پیش حدود ۲۰۰۰۰۰نفر جمعیت داشته که متأسفانه این جمعیت در پی بیماری هایی که در نظر مردم آن زمان (دَردهِ) به معنای دردی مبهم که در واقع همان سرخک امروزی است و عواملی از جمله جنگ ها و نا امنی ها از ۲۰۰۰۰۰ به ۲۰۰ نفر می رسد، تعداد انبوه گورستان های بسیار قدیمی و قبرهایی که فقط چند سنگ به دور آن قرار دارد گویای این موضوع می باشد، تعداد زیادی از این جمعیت که در صد زیادی از آنان کودکان و نوجوانان بوده اند بر اثر بیماری مذکور از جمعیت خنج کاسته شده و تعداد اندکی از آنان به منظور دور شدن از جنگ و درگیری به چند کیلومتری جنوب مشهد نقل مکان کرده اند که امروزه ده کوچکی به نام خنح و با همان لهجه خنجی در آن جا قرار دارد.

دانشنامه آزاد فارسی

خُنْج
خُنْج
شهری در استان فارس، غرب شهرستان لار، و مرکز اداری بخش خُنج. با ارتفاعی حدود ۶۵۰ متر، در دشتی در ۲۰۵کیلومتری جنوب شرقی شیراز و ۹۲کیلومتری غرب شمالی لار، سر راه لار به قیروکارزین و فیروزآباد و نیز جهرم به لامرد، قرار دارد. اقلیم این شهر گرم و خشک و جمعیت آن ۲۰,۰۱۲ نفر است (۱۳۸۵).

جدول کلمات

ناز , عشوه

پیشنهاد کاربران

1 - حرف اینجانب از کودکی این بوده است که مقدار … متر مکعب از آبی که بیش از ۹۵ % از آبی است که در بارندگی ها باعث جاری شدن سیل و طغیان رودخانه در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس می شود از محلی به نام بیدزرد در بالادست روستای ابوالفضل ( ع ) دهستان چاه طوس بخش محمله شهرستان خنج استان فارس جاری می شود آرزوی اینجانب از کودکی این بوده است تا جلو مقدار … متر مکعب آبی را که بیش از ۹۵ % از آبی است که در بارندگی ها باعث جاری شدن سیل و طغیان رودخانه در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس می شود را در محلی به نام تنگه بیدزرد در بالادست روستای ابوالفضل ( ع ) دهستان چاه طوس بخش محمله شهرستان خنج استان فارس را با احداث بند یا سدی خاکی بگیرم تا این روزهای بارندگی در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس را به پائیز و زمستان های طلایی و بهار و تابستان پرمحصول در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس تبدیل کنم اینجانب از اینکه مقدار … متر مکعب از آبی که بیش از ۹۵ % از آبی است که در بارندگی ها باعث جاری شدن سیل و طغیان رودخانه در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس می شود سهم خلیجی می شود که می خواهند نام آن را به جای فارس به نام جعلی عربی تبدیل کنند ناراضی هستم اینجانب حتی راضی نیستم تا سرریز مقدار … متر مکعب از آبی که بیش از ۹۵ % از آبی است که در بارندگی ها باعث جاری شدن سیل و طغیان رودخانه در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس می شود که از محلی به نام بیدزرد در بالادست روستای ابوالفضل ( ع ) دهستان چاه طوس بخش محمله شهرستان خنج استان فارس جاری می شود سهم خلیجی شود که می خواهند نام آن را به جای فارس به نام جعلی عربی تبدیل کنند اینجانب در نظر دارم با تغییر مسیر سرریز مقدار … متر مکعب از آبی که بیش از ۹۵ % از آبی است که در بارندگی ها باعث جاری شدن سیل و طغیان رودخانه در بخش محمله شهرستان خنج استان فارس می شود که از محلی به نام بیدزرد در بالادست روستای ابوالفضل ( ع ) دهستان چاه طوس بخش محمله شهرستان خنج استان فارس جاری می شود را سهم دریاجه فصلی در شهر خنج شهرستان خنج استان فارس نمایم. بعد از آن روستای ابوالفضل ( ع ) دهستان چاه طوس بخش محمله شهرستان خنج استان فارس را می توانم به مقصد فصل های پائیزی و زمستانی مسافران از سراسر کشور و فصل های بهار و تابستان پرمحصول تبدیل نمایم.
2 - حرف اینجانب از تاریخ 1370/12/22 که کارمند اداره آب و فاضلاب شهری بخش خنج شده ام که تا تاریخ 1376/00/00 یا هم اکنون که دوست دارم تا کارمند امور آب و فاضلاب شهری شهرستان خنج باشم آرزویم پیگیری احداث تصفیه خانه فاضلاب شهری برای شهرهای خنج و فیشور بوده است آرزویم پیگیری احداث تصفیه خانه فاضلاب روستایی برای روستاهای واقع دراطراف دریاچه کفه خنج بوده است چون با آب مناسبی که از تصفیه فاضلاب شهرها و روستاهای اطراف دریاچه کفه خنج به دست می آید می شود کمربند سبزی را به طول 18 کیلومتر و عرض 8 کیلومتری دراطراف مساحت 130 کیلومتری اطراف دریاجه کفه خنج احداث کرد و شهر خنج را به مقصد فصل های پائیزی و زمستانی مسافران از سراسر کشور و فصل های بهار و تابستان پرمحصول تبدیل کرد.

امام علی ( ع ) می فرمایند : کسی که آب و خاک یعنی نیروی طبیعی دارد و نیروی انسانی خود را برای بهره برداری به کار نمی بندد و با فقر و گدایی می گذراند نفرین و لعنت بر او باد.

کلاس اول ابتدایی ( قبل از انقلاب ) بودم که خانم گشاده رو یا زیبا که احتمالا از اهالی شهر لار مرکز شهرستان لارستان یا شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم بودند خیلی مختصر اما با توجه به قدرت سرکوب حکومت شاهنشاهی حاکم بر کشور ایران احتمالا تمام توان ایشان بوده است اینجانب را با مرحوم امام خمینی و کاری که می خواهد انجام دهد ( انقلاب اسلامی ) آشنا کردند بعد از انقلاب اسلامی کار خود را برای انقلاب اسلامی در شهر خنج با از بین بردن مقداری اقلام تبلیغاتی ضد انقلاب شروع کردم که در چند مورد نیز با درگیری فیزیکی با افراد ضد انقلاب همراه بود چون که به صورت خودسر بود در جایی نیز ثبت نشده است بعد از آن هم در دوران دفاع مقدس که فعالیتم از زمان تاسیس سپاه پاسداران در شهر خنج تا کمی قبل از هم اکنون در کلان شهر شیراز و شهر جدید صدرا با عضویت بسیجی فعال بیش از دو سال به صورت رزمنده داوطلب بسیجی و یکسال نیز در کمیته انقلاب اسلامی ) که تا مرز اسارت و شهادت در دفاع مقدس پیش رفتم اما متاسفانه جانبازی در دفاع مقدس نصیبم شد اینجانب با این سابقه فعالیتی که برای این نظام اسلامی داشته ام می نویسم که ۹۹ درصد از کارهایی که می گویند برای ایثارگران در کشور انجام داده اند یا می دهد تبلیغات دروغین است خیلی دوست دارم تا جزئیات آن را برای مردم ایران بنویسم.

اینجانب از بنکوی عرب تیره ایگدر طایفه عمله ایل قشقایی هستم که از طرف پدر بزرگ خان محلی ( درزمان احمد شاه قاجار ) و پدر خان محلی ( رضا شاه پهلوی ) و خود خان محلی ( محمد رضا شاه پهلوی ) به جد اینجانب و پدر بزرگ اینجانب و پدراینجانب ظلم نموده اند که درنهایت ظلم به شخص اینجانب می باشد

خنج با ضم خ ،
Khonj
در زبان اچمی
( زبان مردم جنوب ایران ، �خور لارستان �
به معنی کنج ، با ضم ک
Khonj
می باشد .

در زبان خوری ,
به زاویه درونی اتاق :
� خنجک ، با ضم خ و رفع ج ،
Khonjak
می گویند .

دو نوع زمین خوار در کشور ایران وجود دارد ۱ - یکی شخص یا اشخاصی که نتواند یا نتوانند به موقع و به اندازه رشوه خود را به کارکنان ( الف – اداره منابع طبیعی و آبخیزداری شهرستان … ب – اداره اجازه برداشت آب از زیر زمین در شهرستان … پ – اداره واگذاری زمین برای توسعه کشاورزی در شهرستان … ت – اداره ثبت اسناد املاک در شهرستان … بپردازد یا بپردازند ۲ - یکی شخص یا اشخاصی که نتواند یا نتوانند به موقع و به اندازه رشوه خود را به الف – اداره شهرسازی شهرستان … ب – اداره روستا سازی شهرستان … پ – اداره ثبت اسناد املاک شهرستان …بپردازد یا بپردازند این شخص یا اشخاص از طرف مراجع مربوطه به عنوان زمین خوار به اداره دادگستری شهرستان … معرفی می شوند تا درس عبرتی شوند برای ملت بزرگ ایران

چنگ زدن به بندری

چرا قرارگاه پلیس راه شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) بایستی در شهر لار مرکز شهرستان لارستان که در گوشه ای از جنوب فارس قرار گرفته است مستقر شده باشد؟
چرا قرارگاه امداد رسانی هوایی ( اورژانس هوایی ) شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) بایستی در شهر لار مرکز شهرستان لارستان یا شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم که هر دو در گوشه ای از جنوب فارس قرار گرفته اند مستقر شده باشند؟
چرا اداره کل راه و شهرسازی شهرستان های جنوبی استان فارس ( لارستان گراش اوز لامرد مهر خنج ) بایستی در شهر لار مرکز شهرستان لارستان که در گوشه ای از جنوب فارس قرار گرفته است مستقر شده باشد؟
چرا …
چرا …
چرا …
چرا …
این که شهر لار مرکز شهرستان لارستان یا شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم محل استقرار ادارات کل خدمات رسانی به شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) می باشند اشتباه بزرگ غیر قابل جبرانی است چون از هر طرف که فاصله زمینی و هوایی بین شهر خنج مرکز شهرستان خنج تا شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم از مسیر راه جدید دیگ اشکن ) لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) را که محاسبه کنید از حدود 39 کیلومتر تا 49 کیلومتر می شود اما شهر لار مرکز شهرستان لارستان و شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم در گوشه ای از جنوب استان فارس با فاصله ای بیش از دویست کیلومتری شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) قرار گرفته اند. متاسفانه کسانی بر شهرستان های جنوبی استان فارس و استان فارس و کشور ایران حکومت می کنند که آسایش مردم عادی ( اکثریت مردم ) شهرستان های جنوبی استان فارس برایشان مهم نیست اگر بود به جای شهرهای لار مرکز شهرستان لارستان شهر جهرم مرکز شهرستان جهرم بایستی شهرخنج مرکز شهرستان خنج به عنوان محل استقرار ادارات کل برای خدمات رسانی به مردم شهرستان های جنوبی استان فارس ( قیر و کارزین جهرم لارستان گراش اوز لامرد مهر فراشبند خنج ) قرار می گرفت.


کلمات دیگر: