کلمه جو
صفحه اصلی

تازی


مترادف تازی : عرب ، تازیک، عربی، زبان عربی ، سگ شکاری

متضاد تازی : عجم، پارسی، سگ گله، سگ معلم

فارسی به انگلیسی

Arabic


greyhound, arabic, arabian

Arabic, Arabian


فارسی به عربی

عربی

مترادف و متضاد

greyhound (اسم)
تازی، تازی بویی، سگ بازی

arabic (صفت)
عربی، تازی

۱. عرب ≠ عجم
۲. تازیک، عربی
۳. زبانعربی ≠ پارسی
۴. سگشکاری ≠ سگ گله، سگ معلم


اسم ≠ عجم


عرب ≠ تازیک، عربی


فرهنگ فارسی

تازیک، عرب، اسب تازی:اسب عربی، تازیان جمع ، نوعی سگ شکاری که بدن لاغروپاهای درازوتیزرودارد
( اسم ) سگ شکاری
تازی عنه بازگشت از وی برای حوض ساختن .

فرهنگ معین

(اِ. ) سگ شکاری .
(ص . ) ۱ - عرب ، عربی . ۲ - زبان عربی .

(اِ.) سگ شکاری .


(ص .) 1 - عرب ، عربی . 2 - زبان عربی .


لغت نامه دهخدا

تازی . (اِخ ) بقول ابن بطوطه شهری به مراکش بمشرق فاس .


تازی. ( ص نسبی ، اِ ) عربی باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( شرفنامه منیری ). عرب ، کسی که درعربستان میماند. ( فرهنگ نظام ). وجه اشتقاق : فرزانه بهرام بن فرزانه فرهاد تاز، نام یکی از پسران سیامک بوده و تازیان از نسل اویند و از بعضی تواریخ نیز چنین معلوم میشود که تاز پسرزاده سیامک بن میشی بن کیومرث بوده و پدر جمله عرب است و نسب تمام عرب به تاز میرسد چنانکه نسب همه عجم به هوشنگ شاه میرسد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا )... و در سراج اللغات نوشته که تازی بمعنی عربی و این منسوب به تاز است چون لفظ تاز بمعنی تازنده نیز آمده و در اوائل اسلام عربان تاخت و تاراج بسیار در ایران کرده اند،بدین جهت نسبت به تاز کرده. ( غیاث اللغات ). بعضی حدس زده اند که تازی اصلاً بمعنی چادرنشین است ، از کلمه تاژ و تاز بمعنی چادر و خیمه و یاء نسبت ، و همیشه آن را مقابل دهقان آرند. پس دهقان بمعنی روستانشین و تازی بمعنی چادرنشین است ، طوائف چادرنشین که ییلاق و قشلاق کنند، مقابل دهقان که ساکن و تخته قاپو باشد. طبق این حدس کلمه مورد بحث بار اول بمعنی مطلق چادرنشین بوده است و سپس بمعنی خاص تری فقط بر عرب اطلاق شده است. مردم چین عرب را تاش نامند و این تاش مأخوذ ازکلمه فارسی تاژی یا تازیست که بمعنی چادرنشین است و این نشان میدهد که مردم چین در اول عرب را بتوسط ایرانیان دریانورد و تجار برّی ایران شناخته اند. مرحوم بهار در سبک شناسی آرد: ایرانیان از قدیم بمردم اجنبی «تاچیک » یا «تاژیک » می گفته اند، چنانکه یونانیان «بربر» و اعراب «اعجمی » یا «عجم » گویند. این لفظ در زبان دری تازه ، «تازی » تلفظ شد و رفته رفته خاص اعراب گردید، ولی در توران و ماوراءالنهر لهجه قدیم باقی و به اجانب «تاچیک » میگفتند و بعد از اختلاط ترکان آلتایی با فارسی زبانان آن سامان ، لفظ «تاچیک » بهمان معنی داخل زبان ترکی شد و فارسی زبانان را «تاجیک » خواندند و این کلمه بر فارسیان اطلاق گردید و ترک و تاجیک گفته شد. ( سبک شناسی ج 3 ص 50 حاشیه 1 ). تازی یعنی عرب و گویا آن شکل فارسی کلمه طائی یعنی منسوب به قبیله طی باشد و بموجب شهرت این قبیله از بابت تسمیه کل به اسم جزء، طایی به تمام عرب گفته شده ( در تاریخ نظایر این زیاد است ). ما ایرانیان تمام یونان را بنام یک قبیله آن ملت ( یونیام ) نام نهادیم و کلمه پارسه هم وقتی نام یک قسمت و یک طایفه ایران بوده و بعد از طرف یونانیها و عرب بتمام ایران اطلاق شد یعنی یونانی «پرسیا» و عرب «فرس » گفت. یونان را رومیها بنام یک قبیله یونان که بین آنها معروف بوده «گیرسیا» نام دادند. ( لغات شاهنامه تألیف رضازاده شفق ).

فرهنگ عمید

۱. عرب.
۲. عربی.
۳. (اسم، صفت ) اسبی از نژاد عربی.
نوعی سگ شکاریِ بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز.

۱. عرب.
۲. عربی.
۳. (اسم، صفت) اسبی از نژاد عربی.


نوعی سگ شکاریِ بسیار دونده و تیزرو با بدن لاغر و پاهای دراز.


دانشنامه عمومی

(گنابادی) حمله، هجوم.


تازی، تازنده، تازیک یا تاژیک، نامی است که ایرانیان به عرب ها دادند. در معنا و اتیمولوژی این واژه اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را کوتاه شده واژه تازنده از مصدر تاختن می دانند؛ از آنجا که راهزنان عرب تبار مدام به سرزمین های ایرانی، کاروانان و پاسگاه های مرزی امپراتوری ساسانیان حمله ور می شدند. در این صورت مردمان تازی به معنای مردمانی است که (مدام) می تازند. تفسیری دیگر اما تازی را شیوهٔ تلفظ ایرانیان از نام قبیله طایی دانسته اند که به معنای عرب است که در زبان پارسی میانه و زبان پارتی به کار می رفت. گفته می شود که قبیله طایی نخستین عرب هایی بودند که ایرانیان در دوران پیش از اسلام با ایشان مواجهه داشتند و بعدها این واژه را برای همه عرب ها به صورت عمومی بکار بردند. در دوران پس از اسلام و ورود اعراب مسلمان به ماوراالنهر این لغت تغییر معنا داد و در مقابل قبایل ترک ساکن در ترکستان غربی، به همه مسلمانان آن نواحی فارغ از قومیتشان تازیک یا تاژیک گفتند.
فرهنگ عمید
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
شکل سغدی واژه تازی همان واژه تاجیک است که هنوز امروزه برای فارسی زبانان ماوراءالنهر و بخش شرقی فلات ایران استفاده می شود. دلیل خطاب کردن مسلمانان با این واژه این است که اکثر «اعرابی» که با این عنوان خطاب می شدند، در واقع ایرانیانی بودند که به زور شمشیر به اسلام گرویده بودند.
نام تازی ظاهراً تغییریافتهٔ واژه طی زی است به معنای کسی که در قبیله طی زندگی می کند.بعدها ایرانیان این نام را به کل عربان اطلاق کردند.
در پارسی میانه تازی را تازیک می گفتند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تازی (تازیان)، در فارسی به معنای عرب، زبان عربی یا مردم عرب است.
لفظ تازی و صورتهای دیگر آن: تاچیک، تاجیک، تاژیک، تازیک و تازیگ، ظاهراً از نام قبیله «طی» مشتق شده که همسایه شاهنشاهی ایران و از نیرومندترین قبایل عرب بوده اند و به گواهی مدارک سریانی و یهودی، و از بابت تسمیه کل به اسم جزء، به معنای عرب یا اعراب به طور کلی بوده است.
اینگونه تسمیه نظایر دیگری نیز دارد، چنانکه یونانیان و رومیان لفظ پرسیا (پارس) و عرب لفظ فُرس را که به معنای مردم فارس است، به همه ایرانیان اطلاق کرده اند.
نیز گفته اند که سریانیها و ایرانیان لفظ یون را، که نام قبیله ای در آسیای صغیر بوده، به معنای همه قوم هلاس یعنی هلنی گرفته اند.
اگر دیده می شود که در متون، تازی را به معنای عرب و بعضی صورتهای دیگر آن را به معنای ایرانی گرفته اند، علت آن احتمالاً این باشد که اشتقاق این کلمه را هم از مادّه طی عربی و هم از تات ترکی دانسته اند.
← واژه تات در ترکی
(۱) محمد دبیرسیاقی، «تات و تاجیک و تازیک»، در نامواره دکتر محمود افشار، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۰ش.
(۲) علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا.
(۳) یحیی ماهیار نوابی، «تاجیک و تازیک»، در ارج نامه ایرج: به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقرزاده، تهران: توس، ۱۳۷۷ ش.
(۴) محمود کاشغری ،دیوان لغات الترک.


پیشنهاد کاربران

تازی به معنی ( سگ شکاری و عرب ) در هردو یه معنی رو میده😅

تازنده

تازی ایرانی
تازی ایرانی نوعی از سگ تازی است که در گذشته در مناطق آسیا و خاورمیانه برای شکار بکار می رفت. امروز نیز برخی به شکار با آن می پردازند ولی بیشتر به عنوان سگ خانگی یا برای شرکت در مسابقه نگه داری می شود. تازی سرعت بسیار زیادی دارد و با آن می توان حیوانات تیزپا مانند آهو و خرگوش را شکار کرد.
این سگ را در برخی از زبان ها به نام های تازی ایرانی، تازی عربی و سالوکی می شناسند. در عربی به آن سلوقی می گویند. تازی، سگ تازی، سلوقی، سالوقی و سالوکی ( تلفظ و ضبط ناشی از آوانگاری نام عربی «سلوقی» در متن های اروپایی ) نام هایی است که در فارسی بر این حیوان بکار رفته است.
برخی نام «سگ تازی» را به خاطر یکی از معنی های کلمه «تازی»، به معنی «سگ عربی» می دانند. «تازی» در فارسی از مصدر «تاختن» می آید که با ویژگی دوندگی این نوع سگ متناسب است. احتمالاً این سگ های شکاری پیش از اسلام نیز با نام «تازی» خوانده می شدند.
قدیمی ترین آثار حضور سگ های تازی در منطقه ای یافتند که قدیمی ترین محل سکونت بشر در دشت بود. در تپه های باستانی سیلک، واقع در نزدیکی شهر کاشان، علاوه بر استخوان حیوانات اهلی دوران پیشین، استخوان های یک سگ تازی نیز به دست آمد که متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد بود.
در برخی از ظروف سفالین منقوش به نقوشی از سگ های تازی در تعقیب حیواناتی از جمله گوزن، آهو و بزکوهی برمی خوریم که با نهایت دقت و به سبکی انتزاعی ترسیم شده است. سفالینه های مکشوف از تل باکون در نزدیکی تخت جمشید نمونه های منحصر به فردی از نقوش تازی را از ۴۲۰۰ تا ۳۸۰۰ سال پیش از میلاد به نمایش گذاشته اند. باریکی اندام، دست ها و پاهای بلند و کشیده، پوزه باریک و دمی حلقه مانند همه از خصوصیات بارز سگ های تازی است که بر این سفال ها تصویر شده است.
علاوه بر ظروف سفالین، نقش تازی ها را بر روی مهرها و اثر مهرهای به جا مانده از ایران باستان نیز می توان مشاهده کرد.
از آثار یافت شده در گورهای فراعنه مصر که متعلق به ۲۱۰۰ سال پیش از میلاداند شواهدی به دست آمد که نشان می دهد در آن زمان اجساد تازی ها را مانند خداوندگارشان مومیایی کرده و به خاک می سپردند.
تازی ها در میان اعراب نیز دارای اهمیت و ارزش بالایی بوده اند. آنان این سگ ها را "سلوقی" می نامند و همواره در طول زمان قبایل بدوی عرب برای تامین مایحتاج خود وابسته به قدرت خارق العاده تازی ها بوده اند. اگر چه سگ در دین اسلام نجس شمرده می شود اما استثناهایی در مورد این نژاد خاص میان اعراب وجود داشت. بنا بر اعتقاد آنان تازی هدیه ای از جانب خداوند بود. آنان تنها سگانی بودند که اجازه داشتند داخل خیمه شیخ های عرب بنشینند. در میان اعراب علاقه و گرامی داشت نسبت به این سگ به حدی بود که آن را «ال حُر» می نامیدند که به معنای حیوان آزاده و اصیل است.
در اسطوره های ایرانی شکار آموختن به سگان از ابداعات هوشنگ پیشدادی است.
در گذشته شاهان و بزرگان به شکار با سگ های تازی علاقه داشتند و همیشه در تازی - خانه های آن ها تعداد زیادی تازی وجود داشت که هر یک دارای خدمه و مسئول خاص خود بودند. سلطان محمود غزنوی تمام تازی های خود را جل اطلس و زربفت می پوشاند و گردن بند جواهرنشان به گردنشان می انداخت. در رستم التواریخ نیز آمده است، در دوران صفویه مسئول سگ های شکاری را «تازی کش باشی» می نامیدند و تازی خانه های آن ها پر بود از «سگان شیرگیر پلنگ فرسا و تازی های نخجیر گیر آهو ربا. »
از تازی ها برای شکار انواع حیوانات صحرایی از قبیل آهو، جبیر، گور و خرگوش استفاده می شود.
ویکی پدیا

تازی::اعراب. سگ شکاری
در حمله اعراب به ایران
دانشگاه چندی شاهپور
در شهر جندی شاهپور
ویران شد و تمام کتب
ارزشمند ایران نابود شدند
فردوسی در شاهنامه مهاجمانی
که به ایران حمله کردند را ترک
و تازی معرفی کرده



تازی: عرب
تازی: تازنده
تازی: دربلوچی به یکنوع سگ باریک اندام گفته می شودکه موهای بدنش خیلی کم ، بسیارتیزروبرای شکارحیواناتی مانندخرگوش وآهوکاربرددارد.

بنام خدا
با سلام، تازی که به اعراب اطلاق میشود از ریشه تاجیک هست و ترکهای اسیای میانه به مردم غیر ترک تاجیک میگویند که به مرور زمان کلمه استحاله یافته و به تازی تبدیل شده است. با تشکر.

تازی از دو بخش تا و زی تشکیل شده که تا به معنی تا زدن ، مثل تا کردن کاغذ است و منظور جمع کردن زمین و زمان است کوتاه کردن زمین و زمان با دویدن و زی هم زیستن می باشد که لازمه زندگی در صحرا راه رفتن سریع است.

تازی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " تازی" می نویسد : ( ( تازی در پهلوی در ریخت تازیک tazīg و تاچیک tāčīg بوده است. این واژه در بندهشن، باز خوانده به تاز از فرزندان فرواگ و فرواگین شمرده شده است. ) )
( ( نبشتن یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 260. )

بیابانوند ( تا اندازه ای ریشخندآمیز و با اندک چشم پوشی، نه برای همتراز نمودن که برای سنجش آن با واژه ی �شهروند� )

�لبنان هرگز نمی گذارد هیچ کشوری در امور درونی آن چنگ اندازد. � ( سعد حریری ) جز عربستان که هم خود، بیابانوَند ( بجای شهروند ) آن کشوریم و ناگزیر به آنچه ملک سلمان و دردانه اش دستور دهند، گردن نهاده و می نهیم.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/01/blog - post_32. html

تازی
گویا دَر واژه یِ تازی سِتاک تاز اَز کارواژه یِ تاختَن با تازی به مینه یِ اَرَب ( عَرَب ) هَمسان پِنداری شُده اَست. آن گونه که گُفته شُده تیره وَ دودمانی دَر هَمسایِگی ایرانشَهر می زیستَند که ایرانیان آنان را تِی زی می خانده وَ می نامیدَند:
تِی زی = زاده یِ تِی :تِی گویا نامِ پَهنه ای بایَد بوده باشَد وَ مانَندِ نام های خانِوادِگی دَر بَلوچِستان : شاه زی یا دَر اَفغانِستان : کَرزَی یا دَر پارسیِ کُنونی زاده مانَندِ :شاه زاده
پیش نَهاد : تازی = تِی زی ؛ عَرَب = اَرَب

عرب. این کلمه ربطی به تاختن ندارد بلکه برگرفته از اسم یک قبیله عرب طی است . ری/ رازی. طی یا تی/ تزی یا تازی

تاز پسر سیامک است و نیای تازیان میباشد - و تاز دیگر از تاختن است و هر تازنده ای را چون اسب و یوز و سگ را نیز تازی گویند

با یاد او
با مراجعه به کاربردهای گوناگون واژه ی مبهم تازی در لغت نامه ها و نوشته های قدیمی، متوجه میشویم که این واژه به اقوام گوناگون اطلاق شده است. در اصل واژه تازی، به مفهوم غریبه و غیرخودی و بیگانه و به اصطلاح امروز خارجی، بکار میرفته و جهت تحقیر و پست شمردن بیگانگان، آنها را تازی و پست نژاد و پست فطرت خطاب می کردند. درواقع این واژه برخواسته از فرهنگ ناپسندیده نژادپرستی و خودبزرگ بینی و فخرفروشی مردم و جوامع قدیم می باشد. خوشبختانه دیگر واژه ای منسوخ به حساب می آید.

بیابانگرد، پیرامونی

کاربرد واژه ی تازی به آرش عرب نیست! به آرش بیابانگرد یا باریک تر، �پیرامونی� و کمابیش همتراز واژه ی �بَربَر� برای یونان و روم باستان است. نام کشور تاجیکستان ( تاژیکستان ) به آرش جایی که تازیان در آن می زیند، در دوره ای کهن تر به شوند دور بودن آنجا از فرهنگ شهری آن هنگام ایران باستان، یادگاری از کاربرد همین واژه برای منطقه ای است که چون ما پارسی سخن می گویند. گرچه با همه ی این ها به شوند عرب بودن تازیان عربستان آن هنگام، این دو واژه در بسیاری از موردها و بویژه در ادبیات سینه به سینه بجای یکدیگر بکار رفته و سردرگمی پدید آورده و روشن است که زمینه ای از کین کهن ایرانیان به تازیان را نیز دربردارد . . .

برگرفته از نوشتارِ �خون پاک آریایی؟!� ب. الف. بزرگمهر ۲۵ مهر ماه ۱۳۹۴
http://www. behzadbozorgmehr. com/2015/10/blog - post_17. html



کلمات دیگر: