کلمه جو
صفحه اصلی

کلاغ


مترادف کلاغ : خرجل، زاغ، زغن، غراب

فارسی به انگلیسی

crow, raven

crow


فارسی به عربی

غراب

مترادف و متضاد

crow (اسم)
غراب، دیلم، زاغ، کلاغ، اهرم، بانگ خروس

فرهنگ فارسی

پرندهای است دارای پرهای سیاه وسفیدومنقارسیاه، حشرات وجانوران کوچک راشکارمیکند، گوشتش حرام است
( اسم ) پرنده ایست از راست. سبکبالان و از دست. شاخی نوکان که دارای قدی متوسط ( بجث. تقربیا یک مرغ خانگی ) که دارای پر های سیاه ( در قسمت سر و بال و دم و گردن ) میباشد ولی در ناحی. پشت و شکم دارای پر های خاکستری مایل به سفید است . پر برخی از کلاغها تماما سیاه است و آنها را کلاغ سیاه یا زاغ سیاه میگویند ٠ منقار کلاغ نسبه طویل و کاملا قوی است . کلاغ تقریبا همه چیز خوار است . از تخم و دانه و میوه و برگ گیاهان و جوجه و تخم پرندگان و ماهی و قورباغه و مارمولک و موش و غیره تغذیه میکند و گاهی پرستو ها را نیز شکار مینماید . رویهمرفته پرنده ای موذی و مضر است و باید بدفع آن کوشید . کلاغها ی معمولی را که دارای زیر شکم و پشت خاکستری هستند کلاغ لاشه نیز میگویند غراب : ( از کلاغ آموز پیش از صبحدم بر خاستن کز حریصی همچو خوکی تندرست و ناتوان ) . ( سنائی ) یا ترکیبات اسمی : کلاغ ابلق . پرنده ایست سخن گو مینا . یا کلاغ بذری . یا کلاغ پا قرمز کوهی . یاکلاغ دورنگ . یا کلاغ زاغی . یا کلاغ سبز . پرنده ایست از راست. سبکبالان که در حدود ۲٠ گونه از آن شناخته شده و آنها در مناطق معتدل و گرم نمیکر. شمالی فراوانند . این پرنده دارای پر های رنگارنگ و بسیار زیبا است و قدش متوسط است ( کمی از کبوتر بزرگتر ) منقارش طویل و باریک و نسبه ضعیف و کمی خمیده است ( رنگ پر های کلاغ سبز نسبه تند و از رنگهای سبز و آبی و زرد و برخی نقاط سیاه ترکیب یافته سبزقبا سبز گرا زنبور خوار عکه . کربه . یا کلاغ سیاه . گونه ای کلاغ که کمی از کلاغ معمولی درشت تر است و تمام پر هایش سیاه رنگست و معمولا آنرا زاغ یا زاغ سیاه گویند سیاه کلاغ زاغ سیه زاغ دشتی زاغ زرع زاغ دشت کلاغ بذری کلاغ سیاه پا خاکستری . توضیح : این گونه کلاغ چون حشرات و نوزاد آنها را میخورد برای زراعت مفید است . یا کلاغ سیاه یا خاکستری . یا کلاغ کاکلی . پرنده ایست از راست. سبکبالان و از دست. دندانی نوکان که دارای پر های حنایی رنگ یا خاکستری با زیر شکم سفید میباشد . قدش متوسط است ( کمی از کبوتر بزرگتر ) و بالای سرش دست. پری بشکل کاکل دارد . در حدود ۲٠ گونه از این پرنده وجود دارد که همگی بومی هندوستان و جزایر مالزی میباشند . یا کلاغ لاشه . همان کلاغ معمولی است که پر های سر و گردن و بالها و دمش سیاه است ولی پر های دیگرش خاکستری هستند کلاغ کلاغ معمولی کلاغ دو رنگ . یا کلاغ معمولی . یا ترکیبات فعلی : کلاغ بدستش ریده مفت و آسان پول بدستش افتاده . یا کلاغ هرگز ببامش نمی نشیند . بسیار بخیل و ممسک است . یا یک کلاغ و چهل کلاغ کردن . شاخ و بال بسیار بمطلبی یا خبری افزودن .
صاحب موید الفضلا گوید : کلاغ بالضم و قیل بالفتح کنگر باشد که آنرا گرد برگرد قبور بزرگان می دارند و آن از سنگ و چوب نیز بود.

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) پرنده ای است دارای قد متوسط که دارای پرهای سیاه (در قسمت سر و بال و دم و گردن ) ولی در ناحیة پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است و انواع مختلف دارند. کلاغ تقریباً همه چیزخوار است .

لغت نامه دهخدا

کلاغ . [ ک ُ / ک َ ] (اِ) صاحب مؤیدالفضلا گوید: کلاغ بالضم و قیل بالفتح ، کنگر باشد که آن را گرد بر گرد قبور بزرگان می دارند و آن از سنگ و چوب نیز بود. (برهان ) (آنندراج ).


کلاغ. [ ک َ ] ( اِ ) معروف است و آن را زاغ دشتی هم می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). غراب. ( ترجمان القرآن ). ابوزاجر. ( دهار ). قلاق. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی ). زاغ. غراب.( زمخشری ). بمعنی زاغ در غیاث و بهار عجم بالضم آمده... ( آنندراج ). ابوالقعقاع. ابوالاخبل. ابن دایه ، غاق. نعاب. مرغی سیاه و معروف. غربان. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). کلاغ. کولاغ. «هرن » با شک آن را از ریشه ٔاوستائی «وارغنه » ( شاهین ) و همریشه پهلوی «وراغ » و «وراک » می داند. کردی «کله » ( کلاغ )، زازا «قلانجک » ( کلاغ )... سمنانی «کلا» ( زاغ )، کاشانی «کیلو» ، افغانی «کارغه » ( زاغ )، بلوچی «گوراغ » ... طبری «کلاج » ، تهرانی و دزفولی «کلاغ »، گیلکی «کلاچ » . پرنده ای است از راسته سبکبالان بزرگ با منقار دراز و قوی که از حشرات و جوندگان تغذیه می کند. ( از حاشیه برهان چ معین ). پرنده ای است از راسته سبکبالان و از دسته شاخی نوکان که دارای قدی متوسط( بجثه تقریباً یک مرغ خانگی ) و دارای پرهای سیاه ( در قسمت سر و بال و دم و گردن ) می باشد. ولی در ناحیه پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است. پر برخی از کلاغها تماماً سیاه است و آنها را کلاغ سیاه یا زاغ سیاه می گویند. منقار کلاغ نسبة طویل و کاملا قوی است. کلاغ تقریباً همه چیز خوار است از تخم و دانه و میوه و برگ گیاهان و جوجه و تخم پرندگان و ماهی و قورباغه و مارمولک وموش و غیره تغذیه می کند و گاهی پرستوها را نیز شکار می نماید. رویهمرفته پرنده ای موذی و مضر است و باید بدفع آنها کوشید. کلاغهای معمولی را که دارای زیر شکم و پشت خاکستری هستند. کلاغ لاشه نیز می گویند. غراب. ( فرهنگ فارسی معین ) :
ز کوه اندرآمد کلاغی سیاه
دو چشمش بکند اندر آن خوابگاه.
فردوسی.
هر کرا رهبری کلاغ کند
بی گمان دل بدخمه داغ کند.
عنصری ( ازحاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).
ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ
کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ.
عسجدی.
چو شاخ خیزران باریک ماری
کلاغی در میان مرغزاری.
( ویس و رامین ).
از کلاغ آموز پیش از صبحدم برخاستن
کزحریصی همچو خوکی تندرست و ناتوان.
سنائی.
امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند
تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی.

کلاغ . [ ک َ ] (اِ) معروف است و آن را زاغ دشتی هم می گویند. (برهان ) (آنندراج ). غراب . (ترجمان القرآن ). ابوزاجر. (دهار). قلاق . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). زاغ . غراب .(زمخشری ). بمعنی زاغ در غیاث و بهار عجم بالضم آمده ... (آنندراج ). ابوالقعقاع . ابوالاخبل . ابن دایه ، غاق . نعاب . مرغی سیاه و معروف . غربان . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کلاغ . کولاغ . «هرن » با شک آن را از ریشه ٔاوستائی «وارغنه » (شاهین ) و همریشه ٔ پهلوی «وراغ » و «وراک » می داند. کردی «کله » (کلاغ )، زازا «قلانجک » (کلاغ )... سمنانی «کلا» (زاغ )، کاشانی «کیلو» ، افغانی «کارغه » (زاغ )، بلوچی «گوراغ » ... طبری «کلاج » ، تهرانی و دزفولی «کلاغ »، گیلکی «کلاچ » . پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان بزرگ با منقار دراز و قوی که از حشرات و جوندگان تغذیه می کند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان و از دسته ٔ شاخی نوکان که دارای قدی متوسط(بجثه ٔ تقریباً یک مرغ خانگی ) و دارای پرهای سیاه (در قسمت سر و بال و دم و گردن ) می باشد. ولی در ناحیه ٔ پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است . پر برخی از کلاغها تماماً سیاه است و آنها را کلاغ سیاه یا زاغ سیاه می گویند. منقار کلاغ نسبة طویل و کاملا قوی است . کلاغ تقریباً همه چیز خوار است از تخم و دانه و میوه و برگ گیاهان و جوجه و تخم پرندگان و ماهی و قورباغه و مارمولک وموش و غیره تغذیه می کند و گاهی پرستوها را نیز شکار می نماید. رویهمرفته پرنده ای موذی و مضر است و باید بدفع آنها کوشید. کلاغهای معمولی را که دارای زیر شکم و پشت خاکستری هستند. کلاغ لاشه نیز می گویند. غراب . (فرهنگ فارسی معین ) :
ز کوه اندرآمد کلاغی سیاه
دو چشمش بکند اندر آن خوابگاه .

فردوسی .


هر کرا رهبری کلاغ کند
بی گمان دل بدخمه داغ کند.

عنصری (ازحاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).


ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ
کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ .

عسجدی .


چو شاخ خیزران باریک ماری
کلاغی در میان مرغزاری .

(ویس و رامین ).


از کلاغ آموز پیش از صبحدم برخاستن
کزحریصی همچو خوکی تندرست و ناتوان .

سنائی .


امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند
تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی .

خاقانی .


سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن
میراث از توانگر و مردار از کلاغ .

سعدی .


چو طوطی کلاغش بود همنفس
غنیمت شمارد خلاص از نفس .

سعدی .


- کلاغ ابلق ؛ میناکه طائری است معروف و سخنگو. (آنندراج ). پرنده ای است سخن گو. مینا. (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ بذری ؛ کلاغ سیاه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ پاقرمز کوهی ؛ زاغچه .(فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ تابستانی ؛ غراب القیظ. (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کلاغ دورنگ ؛ کلاغ لاشه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ زاغی ؛ کشکرک . (فرهنگ فارسی معین ).
و رجوع به ترکیب بعد شود.
- کلاغ سبز ؛پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان که در حدود 20 گونه از آن شناخته شده و آنها در مناطق معتدل و گرم نیمکره ٔ شمالی فراوانند. این پرنده دارای پرهای رنگارنگ وبسیار زیبا است و قدش متوسط است (کمی از کبوتر بزرگتر). منقارش طویل و باریک و نسبتاً ضعیف و کمی خمیده است . رنگ پرهای کلاغ سبز و نسبتاً تند و از رنگهای سبز و آبی و زرد و برخی نقاط سیاه ترکیب یافته است . سبزقبا. سبزگرا. زنبورخوار . عکه . کربه . (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ سفید ؛ به فارسی غراب ابقع است . (فهرست مخزن الادویه ).
- کلاغ سیاه ؛ غراب اسود. (فهرست مخزن الادویه ). اسم فارسی غراب کبیر و غراب الزرع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). حاتم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). گونه ای کلاغ که کمی از کلاغ معمولی درشت تر است و تمام پرهایش سیاه رنگ و معمولاً آن را زاغ یا زاغ سیاه گویند. سیاه کلاغ . زاغ سیه . زاغ دشتی . زاغ زرع . زاغ دشت . کلاغ بذری ، کلاغ سیاه یا خاکستری . توضیح آنکه این گونه کلاغ چون حشرات و نوزاد آنها را می خورد برای زراعت مفید است . (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ کاکلی ؛ پرنده ای است از راسته ٔ سبکبالان و از دسته ٔ دندانی نوکان که دارای پرهای حنائی رنگ یا خاکستری با زیرشکم سفید. قدش متوسط (کمی از کبوتر بزرگتر) و بالای سرش دسته ٔ پری بشکل کاکل دارد در حدود 20 گونه از این پرنده وجود دارد که همگی بومی هندوستان و جزایر مالزی می باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ لاشه ؛ همان کلاغ معمولی است که پرهای سر و گردن و بالها و دمش سیاه است ولی پرهای دیگرش خاکستری هستند. کلاغ . کلاغ معمولی . کلاغ دو رنگ . (فرهنگ فارسی معین ).
- کلاغ معمولی ؛ کلاغ لاشه . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب قبل شود.
- امثال :
کلاغ از وقتی بچه دار شد شکم سیر بخود ندید . (امثال و حکم دهخدا).
کلاغ امساله است ، گویند کلاغی به جوجه ٔ خود گفت چون یکی از آدمیان خم شود بی درنگ پرواز کن چه باشدکه زدن تو را، از زمین سنگ بردارد. جوجه گفت با دیدن آدمی پریدن باید. چه تواند بود، از پیش سنگ در آستین نهان داشته باشد. (از امثال و حکم ایضاً).
کلاغ به دستش ریده ؛ کنایه از اینکه مفت و آسان پول به دستش افتاده . (فرهنگ فارسی معین ).
کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را هم فراموش کرد :
کلاغی تک کبک در گوش کرد
تک خویشتن را فراموش کرد.

نظامی .


و رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
کلاغ روده ٔ خودش درآمده بود می گفت جراحم . (از امثال و حکم دهخدا).
کلاغ سرلانه ٔ خود قارقار نمی کند ؛ نفرین به خویشان و اقربا سزاوار نباشد. (امثال و حکم ایضاً).
کلاغها سیاه می پوشند ؛ نظیر: پشت چشمهایم باز می ماند. (امثال و حکم ایضاً).
کلاغ هرگز به بامش نمی نشیند ، کنایه از بسیاری بخل و امساک است . (فرهنگ فارسی معین ).
هرکه پی کلاغ رود به خرابی افتد .(جامع التمثیل ).
هزار کلاغ را یک کلوخ بس است .
یک کلاغ چهل کلاغ است . رجوع به فقره ٔ بعد شود.
یک کلاغ چهل کلاغ شدن ؛ امری کوچک از دهانی به دهانی هرچه بزرگتر مشهور شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
یک کلاغ چهل کلاغ کردن ؛ سخت اغراق گفتن . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). شاخ و بال بسیار به مطلبی یا چیزی افزودن . (فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

پرنده ای حرام گوشت با پرهای سفید و سیاه و منقار سیاه که حشرات و جانوران کوچک را شکار می کند.

دانشنامه عمومی

کَلاغ (انگلیسی: Corvus) پرنده ای است از راستهٔ گنجشک سانان (سبک بالان) و از دستهٔ شاخی نوکان و خانوادهٔ کلاغان (Corvidae) که دارای قدی متوسط (به جثهٔ یک مرغ خانگی) و پرهای سیاه در قسمت سر و بال و دم و گردن است ولی در ناحیهٔ پشت و شکم دارای پرهای خاکستری مایل به سفید است. منقار کلاغ نسبتاً بلند و قوی است. کلاغ همه چیز خوار است.خوراکش حشره و جانوران کوچک است و طول عمرش طولانی است.
Corvus alberculos - غراب گردن سفید (جنوب، مرکز و شمال آفریقا)
Corvus albus - کلاغ زنگی (سواحل میانی تا جنوبی آفریقا)
Corvus bennetti - کلاغ کوچک (استرالیا)
Corvus brachyrhynchos - کلاغ آمریکایی (ایالات متحده، جنوب کانادا و شمال مکزیک)
Corvus capensis - کلاغ دماغه امید نیک (شرق و جنوب آفریقا)
Corvus caurinus - کلاغ شمال غربی (شبه جزیره المپیک تا جنوب غربی آلاسکا)
Corvus corax - غراب (از جنوب منطقه قطب شمال تا جنوب اروپا، آسیا و نیکاراگوا)
Corvus corone - کلاغ لاشه (غرب اروپا و شرق آسیا)
Corvus cornix - کلاغ ابلق (شرق و شمال اروپا و خاورمیانه)
Corvus coronoides - غراب استرالیایی (شرق و جنوب استرالیا)
Corvus crassirostris - غراب منقار کلفت (اتیوپی)
Corvus cryptoleucus - غراب چیهواهوایی (جنوب غرب آمریکا و شمال غرب مکزیک)
Corvus dauuricus - زاغچه داوریایی (شرق آسیا)
Corvus enca - کلاغ منقار باریک (مالزی، فیلیپین، اندونزی)
Corvus florensis - کلاغ فلورس (جزیره فلورس)
Corvus frugilegus - کلاغ سیاه (اروپا، آسیا و نیوزیلند)
Corvus fuscicapillus - کلاغ سر قهوه ای (گینه نو)
Corvus hawaiiensis - کلاغ هاوایی (جزیره هاوایی)
Corvus imparatus -کلاغ تامالیپاس (خلیج مکزیک)
Corvus jamaicensis - کلاغ جامائیکایی (جامائیکا)
Corvus kubaryi - کلاغ ماریانا (گوام، روتا)
Corvus leucognaphalus - کلاغ گردن سفید (هائیتی، دومینیکن، پوئرتوریکو)
Corvus macrorhynchos - کلاغ منقاربزرگ (شرق آسیا، هیمالیا، هند، برمه، فیلیپین)
Corvus meeki - کلاغ جزایر سلیمان (جزایر سلیمان شمالی)
Corvus mellori - غراب کوچک (جنوب شرق استرالیا)
Corvus monedula - کلاغ گردن بور (بریتانیا و غرب اروپا، اسکاندیناوی، آسیا)
Corvus moneduloides - کلاغ نیوکالدونیایی (کالدونیای جدید)
Corvus nasicus - کلاغ کوبایی (کوبا)
Corvus orru - کلاغ استرالیایی (استرالیا، گینه نو و جزایر هم جوار)
Corvus ossifragus - کلاغ ماهیگیر (ایالات متحده آمریکا)
Corvus palmarum - کلاغ نخل (کوبا، هائیتی، دومینیکن)
Corvus rhipidurus - کلاغ دم کوتاه (خاورمیانه، شمال شرق آفریقا)
Corvus ruficolis - غراب گردن قهوه ای (شمال آفریقا، خاورمیانه، جنوب و شرق آسیا)
Corvus sinaloae - کلاغ سینالوایی (جزایر اقیانوسیه)
Corvus splendens - کلاغ هندی (شبه جزیره هند، خاورمیانه، شرق آفریقا)
Corvus tasmanicus - غراب جنگلی (تاسمانی و سواحل جنوب شرق استرالیا)
Corvus torquatus - کلاغ طوقی (شرق چین، ویتنام)
Corvus tristis - کلاغ خاکستری (گینه نو و جزایر همسایه)
Corvus typicus - کلاغ نی زن (اندونزی)
Corvus unicolor - کلاغ بانگی (جزیره بانگای) - احتمالاً منقرض شده
Corvus validus - کلاغ منقار دراز ()
Corvus woodfordi - کلاغ منقارسفید (جزایر سلیمان)
گونه های کلاغ به سه دسته تقسیم میشوند تماماً سیاه یا سیاه و کمی سفید ویا هم دارای پر و بال خاکستری رنگ می باشند. کلاغ ها نوک و پاهای قوی ای دارند. در این پرندگان دودیسی جنسی کمتر می باشد.
باور عمومی در این باره که کلاغ عمری چند صد ساله دارد باوری غیر علمی است.
بعضی کلاغ ها ممکن است تا ۹۰سال عمر کنند و پیرترین کلاغ هلندی در طبیعت تقریباً۷۵ سال عمر کرده است. همچنین مرگ مسن ترین کلاغ شناخته شده در ۴۰ سالگی ثبت شده است.
کلاغ (فیلم ۱۹۱۹). «کلاغ» (انگلیسی: The Crow (1919 film)) فیلمی در ژانر وسترن است که در سال ۱۹۱۹ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به هوت گیبسون اشاره کرد.
۱۵ سپتامبر ۱۹۱۹ (۱۹۱۹-09-۱۵)

کلاغ (فیلم ۱۹۴۳). کلاغ (فرانسوی: Le Corbeau) فیلمی به کارگردانی آنری-ژرژ کلوزو است که در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به اتین دکرو و لوئی سنیه اشاره کرد. این فیلم در سال ۱۹۵۱ توسط اتو پرمینگر با نام سیزدهمین نامه بازسازی شد.
کلاغ (فیلم ۱۳۵۶)

کلاغ (فیلم ۱۹۹۴). کلاغ (به انگلیسی: The Crow) عنوان فیلمی به کارگردانی الکس پرویاس محصول سال ۱۹۹۴ که بر اساس داستان مصور (کمیک) کلاغ اثر جیمز اوبار که در سال ۱۹۸۹ به نگارش و تصویر درآمده بود، ساخته شده است. در این فیلم براندون لی (پسر بروس لی) در نقش اریک دراون/کلاغ ظاهر شده است. براندون حین فیلمبرداری این فیلم بر اثر ضرب گلوله کشته شد.
کلاغ: شهر فرشتگان - ۱۹۹۶ با بازی وینسنت پیه ریز در نقش کلاغ
کلاغ: رستگاری - ۲۰۰۰ با بازی اریک مابیوس در نقش کلاغ
کلاغ: التماس - ۲۰۰۵ با بازی ادوارد فورلونگ در نقش کلاغ
اریک دراون (که یک خواننده موفق راک اند رول است) با نامزدش شلی وبستر، درست یک شب قبل از ازدواجشان، توسط گروهی متجاوز شیطان پرست کشته می شوند. اریک یک سال بعد توسط یک کلاغ سر از قبر بیرون آورده و به دنیا بازمی گردد. او از تمامی متجاوزان انتقام سختی می گیرد …
برای ساخت فیلم کلاغ پانزده میلیون دلار هزینه شد. این فیلم در گیشه صد و چهل و چهار میلیون دلار فروش کرد.
براندون لی در نقش اریک دراون/کلاغسوفیا شیناس در نقش شلی وبسترراشل دیویس در نقش ساراارین هادسونبای لینگتونی تاددیوید پاتریک کلیمیشل وینکوتآنا لواینآنجل دیویدلورنس ناسونمیشل ماسیجان پولیتوبیل ریموندمارکو رودریگز

کلاغ (فیلم ۲۰۱۲). غراب (به انگلیسی: The Raven) یک فیلم دلهره آور آمریکایی محصول سال ۲۰۱۲ به کارگردانی جیمز مک تیگو است که بر اساس نمایشنامه ای از بن لیوینگستون و هانا شکسپیر ساخته شده است. جان کیوساک ، آلیس ایو ، برندن گلیسون ،لوک ایوانز ، الیور جکسون-کوهن ، جیمی یوئیل ، کوین مک نالی ،سم هزلدین ، پم فریس از بازیگران این فیلم هستند. این فیلم در ۹ مارس ۲۰۱۲ در بریتانیا و جمهوری ایرلند و در ۲۷ آوریل ۲۰۱۲ در آمریکا منتشر شد.
The Raven در بانک اطلاعات اینترنتی فیلم ها (IMDb)
The Raven در راتن تومیتوز
The Raven در متاکریتیک
The Raven در باکس آفیس موجو
داستان فیلم در سال ۱۸۴۹ اتفاق می افتد و برداشتی خیالی از آخرین روزهای زندگی ادگار آلن پو پدیدآور و شاعر می باشد که با آدم کشی زنجیره ای که بر اساس داستان اشعار او صورت گرفته روبرو می شود.
عنوان فیلم برگرفته از شعری از پو با نام غراب می باشد.

کلاغ (فیلم). کلاغ فیلمی از بهرام بیضایی با بازیگری حسین پرورش، منوچهر فرید و پروانه معصومی است که در سال ۱۳۵۵ ساخته شد.

دانشنامه آزاد فارسی

کلاغ (Corvus)
صورت فلکی کوچک نیمکرۀ شمالی، به شکل کلاغ. چهار ستارۀ آسان یاب دارد و معمولاً به نظر می رسد که روی صورت فلکی شجاع قرار گرفته است.

نقل قول ها

کلاغ، پرنده ای است از راسته سبکبالان بزرگ با منقار دراز و قوی که از حشرات و جوندگان تغذیه می کند. آن را زاغ دشتی هم می گویند.
• ((اگر تو کلاغی،من بچه کلاغم.))• «کبوتر می رود دانه جمع می کند، کلاغ می آید و می خورد.»• «کرکس که به سر افتاد، کلاغان نیز منقارش می زنند.»• «کلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت.»• «کلاغ از باغمون قهر کرد، یک گردو منفعت ما.»• «کلاغ از وقتی بچه دار شد، شکم سیر به خود ندید.»• «کلاغ امسالی عقلش بیشتر از کلاغ پارسالی است.»• «کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد راه رفتن خود را هم فراموش کرد»• «کلاغ روده خودش درآمده بود می گفت جراحم.»• «کلاغ سر لانه خود قارقار نمی کند.»• «کلاغ سی ساله، کلاغ بچه سی و پنج ساله.»• «کلاغ ها سیاه می پوشند.»• «کلاغه خبر آورد.»• «کلاغ هرگز به بامش نمی نشیند.»• «هرکه پی کلاغ رود به خرابی افتد.»• «هزار کلاغ را یک کلوخ بس است.»• «یک کلاغ را چهل کلاغ کردن.»• «یک کلاغ چهل کلاغ می شود.»• قصه ما بسر رسید، کلاغه به خونه اش نرسید• «از کلاغ آموز پیش از صبحدم برخاستن// کز حریصی همچو خوکی تندرست و ناتوان» -> سنایی
• «امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند// تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی» -> خاقانی
• «ای گرفته کاغ کاغ از خشم ما همچون کلاغ// کوه و بیشه جای کرده چون کلاغ و کاغ کاغ» -> عسجدی
• «چو شاخ خیزران باریک ماری// کلاغی در میان مرغزاری» -> فخرالدین اسعد گرگانی
• «چو طوطی کلاغش بود همنفس// غنیمت شمارد خلاص از قفس» -> سعدی
• «جامی از نطق زبان بسته چو نشناسد کس// نکت طوطی شکرشکن از کاغ کلاغ» -> عبدالرحمن جامی
• «ز کوه اندرآمد کلاغی سیاه// دو چشمش بکند اندر آن خوابگاه» -> فردوسی
• «سعدی به مال و منصب دنیا نظر مکن// میراث از توانگر و مردار از کلاغ» -> سعدی
• «کلاغی تک کبک در گوش کرد// تک خویشتن را فراموش کرد» -> نظامی
• «هرکرا رهبری کلاغ کند// بی گمان دل به دخمه داغ کند» -> عنصری بلخی
• «هر که گوید کلاغ چون باز است // نشنوندش که دیده ها باز است» -> سعدی

کلاغ (فیلم ۱۳۵۶). کلاغ فیلم ایرانی از بهرام بیضایی با بازی حسین پرورش، منوچهر فرید و پروانه معصومی است که - پس از کوشش نافرجام برای ساختنِ فیلم حقایق دربارهٔ لیلا دختر ادریس - در سال ۱۳۵۵ ساخته شد.

گویش اصفهانی

تکیه ای: qelâ
طاری: qelâ
طامه ای: qelâ
طرقی: qölâ
کشه ای: qolâ
نطنزی: qolâ


گویش مازنی

/kelaagh/ کلاغ

کلاغ


واژه نامه بختیاریکا

قلا؛ کَلا

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری با تلفظ
کلاkala
کلاkela
غلاqala
غلاqala
کلاغ kelaq
غلاغ qalaq

کراکر

قزوینی های اصیل و همچنین مردم شهر دانسفهان کلاغ را قلاغ یا قالاغ میگویند

Crow. . . . . درسته برای ضرب المثل . . . . که خودم فرستادم. پوزش

در گفتار های لری
غلا، قلا، کلا = کلاغ نوک سیاه ( بزرگ )
غلا جیغ، قلا جیق، کلا جیغ =کلاغ نوک سرخ ( کوچک )

حرف های ( ک، ق، غ، گ، خ ) در برخی جاها بستگی به واژه و لهجه به جای هم به کار می روند و به هیج وجه نشان دهنده عربی یا ترکی یا. . . نیست.

کلاغ به ترکی: " قارقا "

در زبان تالشی کلاغ را غَجَلَه ( ğajala ) گویند.

خرجل، زاغ، زغن، غراب


کلاغ مجودی باهوش است که متاسفانه در بین مردمان دنیا اسمش به قول معروف بد در رفته ولی جالب است که بدانید این موجود بسیار بسیار بسیار باهوش است و توانایی گول زدن آدمیزاد را دارد.
خوب است که ما این موجودات باهوش را بشناسیم.
این کلاغ ها تازگی ها برای فروش دم بعضی از پرنده فروشی ها پیدا میشود؛ البته فقط بهار برای فروش هست و من اشتباه کردم یکی نخریدم، چون هرکی داشته از هوشش بسیار تعرف کرده

اگر میخواهید درباره ی این موجودات باهوش بیشتر بدانید در اینترنت سرچ کنید فیلم درباره کلاغ ها و هرچه خواستید بدانید
البته من خودم از بسکه به این موجود علاقه دارم از خودشونم دربارشون بیشتر میدانم.


غِلا بازله در زبان کردی کرمانشانی به کاغ های اطلاق میشود که دارای یک حجاب یا پوشش پری سیاه سفید می باشند. طبق افسانه ها این نوع کلاغ ها در گذشته های دور دست از آمیزش دو رگه یا دو نژاد از کلاغ های کاملا سیاه رنگ و سفید رنگ پا به عرصه وجود گذاشته اند و به یک دلیل تاکنون کشف نشده ، بطور ناگهانی و معجزه آسا، رگه یا نژاد سفید از صحنه طبیعت غیب شده است و استعداد غریزه تولید مثل هم از دست رگه یا نژاد سیاه ربوده شده و به عهده خود آنها گذاشته شده است. یک روز در مهد کودک حیوانات عده ای از کودکان که از طریق کلام پدران و مادران خویش با یک شایعه آشنا شده بودند، بازی وار دور یک کودک قاطری جمع می شوند و بدون اینکه نیت تمسخر هم کودکی خودرا داشته باشند، از او می پرسند که پدرش کیست ؟ با شنیدن این سوال لحظه ای کوتاه و گذرا، احساس شرم بر وجودش غلبه میکند و پس از دعا درونی و متعاقب آن، ایجاد آرامش طبع یک پاسخ در ذهن اش یافت می شود و یک لحظه احساس میکند که یک موجود غیبی چنین پاسخ جالبی را به ذهن او هدیه نموده است. با افتخار به هم کودکی هایش بجای اینکه بگوید پدرم یک خر می باشد، پاسخ میدهد : مادرم یک مادیان یعنی یک اسب ماده و شاسی بلند است. یک کودک گاوی که از طریق پدرش با پدر او آشناست و اورا دوست میداشت و دوست نداشت که هم بازی ها دوست اورا شرم زده کنند و با ترس و احتیاط در انتظار شنیدن جواب سوال پرسیده شده بود، با شنیدن این پاسخ حکیمانه از لبان کودکانه دوست اش، آنچنان ذوق زده می شود که بر اثر هیجان زود تر از موقع طبیعی یک دفعه دو شاخ کوچولو روی سرش شروع به رویش می کنند. بهر حال بعضی از فلاسفه عصر جدید، نیروی گرایش باطنی و یا میل فطری حقیقت جوئی خودرا از طریق منطق پژوهش به جستجو در طبیعت اعزام نموده اند که اگر شده حتا یک کلاغ کاملا سفید را پیدا کنند، تا به کمک آن بتوانند گزاره یا عبارت خبری " همه کلاغ های موجود در طبیعت سیاه رنگ می باشند " را به ابطال بکشانند. لذا به نمایندگی تقاضا دارد که اگر یک کلاغ کاملا سفید شیری رنگ را مشاهده کردید، ما را بی خبر نگذارید.

کلاغ یک واژه ی پارسیست نمیدانم چرا برخی ها به خاطر تعصب فراوان الکی واژه ها را به زبان ترکی جعل می کنند

معنی زغن زاغ و . . . .


کلمات دیگر: