کلمه جو
صفحه اصلی

اعدام


برابر پارسی : سر به نیست، نابودی، نیست کردن، کشتن، جان ستاندن

فارسی به انگلیسی

hanging, execution

execution


فارسی به عربی

انقراض , مشنقة

عربی به فارسی

اجرا , بدون محاکمه مجازات کردن ياکشتن (توسط جماعت) , درکوچه وبازار گرداندن ومجازات کردن , بدنام کردن , زجر کشي کردن


مترادف و متضاد

execution (اسم)
انجام، اجرا، توقیف، اعدام، ادا، انفاذ

extinction (اسم)
خمود، خاموشی، انهدام، اعدام، انقراض، اطفاء، خاموش سازی

gallows (اسم)
خاده، اعدام، چوبه دار، دار، بدار اویزی

hanging (اسم)
بدار زدن، اویز، اعدام، چیز اویخته شده، در حال تعلیق

فرهنگ فارسی

نیست کردن، نابودکردن
۱ - ( مصدر ) درویش کردن تهیدست کردن ۲ - ( اسم ) بیچیزی تهیدستی . ۳ - ( مصدر ) نیست گردانیدن نیست کردن کشتن .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) نیست کردن ، نابود گردانیدن . ۲ - (مص ل . ) تهیدست شدن .
( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ عدم ، نیست ها، نیستی ها.

( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) نیست کردن ، نابود گردانیدن . 2 - (مص ل .) تهیدست شدن .


( اَ) [ ع . ] (اِ.) جِ عدم ؛ نیست ها، نیستی ها.


لغت نامه دهخدا

اعدام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عَدَم . نیستیها. نیستها. نابودیها. نابودها. (فرهنگ فارسی معین ). ج ِ عدم . (یادداشت بخط مؤلف ):
لا میز فی الأعدام من حیث العدم .

حاج ملاهادی سبزواری .



اعدام . [ اِ ] (ع مص ) نیست گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کشتن . (فرهنگ فارسی معین ). نیست کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ): اعدمه اﷲ اعداماً؛ نیست گردانید او را خدای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نابود کردن . معدوم کردن . || نایاب شدن و نیافتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نایابان گردانیدن چیزی را. (المصادر زوزنی ). نایابان چیزی گردانیدن . (آنندراج ). اعدمنی الشی ٔ؛ نایاب شد بر من و نیافتم آنرا. || درویش گردیدن و نیازمند شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درویش شدن . (آنندراج )(تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). درویش کردن . تهی دست کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || بازداشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اعدم فلاناً؛ بازداشت آنرا. (منتهی الارب ). و قول متکلمان : وجد فانعدم ، غلط است . (منتهی الارب ). || (اِمص ) نیست کردگی . نیست شدگی . نابودی . هلاک . (ناظم الاطباء).
- اعدام کردن ؛ نیست و نابود کردن وهلاک نمودن . (ناظم الاطباء).
- مجازات اعدام ؛ دار زدن یا تیرباران کردن بکیفر جرم . نیست کردن برای کیفر. در حقوق ، مجازات اعدام خاص پاره ای از جرمهای جنایی است یعنی هر جرمی که مجازات آن بر طبق قانون اعدام باشد آنرا جنایت گویند.
- میدان اعدام ؛ میدانی که در آنجا عادةً گناهکاران را کشند، یا بدار آویزند. (یادداشت بخط مؤلف ).
- || نام میدان مخصوصی است در جنوب تهران .


اعدام. [ اِ ] ( ع مص ) نیست گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کشتن. ( فرهنگ فارسی معین ). نیست کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( آنندراج ): اعدمه اﷲ اعداماً؛ نیست گردانید او را خدای. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نابود کردن. معدوم کردن. || نایاب شدن و نیافتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نایابان گردانیدن چیزی را. ( المصادر زوزنی ). نایابان چیزی گردانیدن. ( آنندراج ). اعدمنی الشی ٔ؛ نایاب شد بر من و نیافتم آنرا. || درویش گردیدن و نیازمند شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درویش شدن. ( آنندراج )( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). درویش کردن. تهی دست کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || بازداشتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یقال : اعدم فلاناً؛ بازداشت آنرا. ( منتهی الارب ). و قول متکلمان : وجد فانعدم ، غلط است. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) نیست کردگی. نیست شدگی. نابودی. هلاک. ( ناظم الاطباء ).
- اعدام کردن ؛ نیست و نابود کردن وهلاک نمودن. ( ناظم الاطباء ).
- مجازات اعدام ؛ دار زدن یا تیرباران کردن بکیفر جرم. نیست کردن برای کیفر. در حقوق ، مجازات اعدام خاص پاره ای از جرمهای جنایی است یعنی هر جرمی که مجازات آن بر طبق قانون اعدام باشد آنرا جنایت گویند.
- میدان اعدام ؛ میدانی که در آنجا عادةً گناهکاران را کشند، یا بدار آویزند. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- || نام میدان مخصوصی است در جنوب تهران.

اعدام. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ عَدَم. نیستیها. نیستها. نابودیها. نابودها. ( فرهنگ فارسی معین ). ج ِ عدم. ( یادداشت بخط مؤلف ):
لا میز فی الأعدام من حیث العدم.
حاج ملاهادی سبزواری.

فرهنگ عمید

۱. کشتن کسی به عنوان مجازات.
۲. [قدیمی] نیست کردن، نابود کردن.

دانشنامه عمومی

اعدام (فیلم ۱۹۶۸). «اعدام» (انگلیسی: Execution (1968 film)) فیلمی در ژانر وسترن است که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جان ریچاردسن اشاره کرد.
۱۴ اوت ۱۹۶۸ (۱۹۶۸-08-۱۴)

دانشنامه آزاد فارسی

اِعدام
کشتن مُجرم به عنوان مجازاتِ قانونی عملِ او، و از انواع مجازات های کیفری. هم اکنون (۲۰۰۰م)این مجازات در ۸۷ کشور جهان اجرا می شود. عده ای این مجازات را بی رحمانه و غیراخلاقی می دانند و مخالف اجرای آن هستند، ولی به نظر طرفداران آن، این مجازات برای جلوگیری از جرایم مهم مؤثرتر از دیگر انواع مجازات هاست؛ به ویژه برای جرایمی مانند قتلِ عمد که آن را عادلانه و موجب تسلی حس کیفرخواهی خانوادۀ مقتول می دانند. برخی از کشورها مجازات اعدام را از مقررات کیفری خود حذف کرده اند. میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی ۱۹۹۷، مجازات اعدام را برای افراد کمتر از هجده سال ممنوع کرده است. در بسیاری از کشورها ازجمله ایران، مجازات اعدام برای جرایمی غیر از قتل عمد نیز اجرا می شود، ازجمله به موجب قانون اصلاح قانون مبارزه با مواد مخدر، مجازات تولید، توزیع، نگهداری، حمل و فروش مواد مخدر اعدام است. در مادۀ ۲۹۳ قانون آیین دادرسی در امور کیفری و آیین نامۀ اجرایی آن، تشریفات مربوط به چگونگی اجرای حکم اعدام آمده است. اجرای حکم اعدام ممکن است به صورت حلق آویزکردن مجرم به چوبۀ دار و یا شلیک اسلحۀ آتشین یا اتصال او به الکتریسیته و یا شیوه های دیگر به تشخیص قاضیِ صادرکنندۀ رأی باشد. زمان اجرای آن آغاز آفتاب است. حضور قاضیِ صادرکنندۀ حکم، رئیس زندان، فرماندۀ نیروی انتظامی محل و یا نمایندگان او همراه با یک نفر روحانی، منشی دادگاه و پزشک قانونی، هنگام اجرای حکم الزامی است. چنانچه محکوم به اعدام قبل از اجرای حکم درخواست عفو کند، به دستور دادگاه اجرای آن تا اعلام نتیجه از سوی کمیسیون عفو و بخشودگی به تأخیر می افتد. عارض شدن جنون، ارتداد و یا بیماری محکوم و یا مستحاضه بودن او مانع از اجرای حکم نیست، مگر آن که بیماری درحدی باشد که مانع اجرای حکم شود که در این صورت تا رفع بیماری، اجرای حکم به تأخیر می افتد. در ایام بارداری و نفاسِ زن، حکم اعدام اجرا نمی شود. بعد از وضع حمل نیز چنانچه طفل از شیر مادر تغذیه کند، ممکن است تا رسیدن طفل به سن ۲سالگی اجرای حکم اعدام به تعویق افتد.

فرهنگ فارسی ساره

جان ستاندن


نقل قول ها

اعدام نوعی مجازات مرگ است.
• «هیچ دلیلی بر مطلوب بودن اعدام های علنی در منابع فقهی وجود ندارد و حتی در قصاص آنچه از نص قرآن کریم به دست می آید، شارع مقدس -اگرچه آن را حق می داند – ولی «عفو» را ترجیح می دهد و به آن تشویق می کند؛ اما در موارد دیگر، اگر موجب وهن مذهب، سؤ تربیت و زیر سؤال رفتن حکومت دینی و مبانی شریعت حقه باشد، اعدام های علنی مشروع نیست و تبدیل اعدام های غیر منصوص به احکام جایگزین، هیچ منع شرعی و قانونی ندارد.».

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اِعدام، مجازات مرگ برای ارتکاب جرمهایی خاص است.
اعدام از ریشه «ع د م» در لغت به معنای از بین بردن، کشتن و نیز هلاک کردن آمده است.
اصطلاح فقهی
در اصطلاح فقه و حقوق عبارت است از مجازات مرگ برای ارتکاب جرمهایی خاص که از سوی دادگاه یا مراجع دیگر صادر می شود.
نحوه اجرا
این مجازات با به دار آویختن، به صلیب کشیدن و تیرباران کردن مجرم یا روشهایی دیگر به اجرا در می آید.
اعدام در علم کلام
...

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است
مجازات مرگ برای ارتکاب جرمهایی خاص
اعدام از ریشه «ع د م» در لغت به معنای از بین بردن، کشتن و نیز هلاک کردن آمده است و در اصطلاح فقه و حقوق عبارت است از مجازات مرگ برای ارتکاب جرمهایی خاص که از سوی دادگاه یا مراجع دیگر صادر می شود. این مجازات با به دار آویختن، به صلیب کشیدن و تیرباران کردن مجرم یا روشهایی دیگر به اجرا در می آید. اعدام در علم کلام به معنای خارج کردن شئ از دایره وجود، پراکنده ساختن یا تخریب عالم استکه خارج از اصطلاح فقه و حقوق است. از اعدام با واژه ها و تعبیرهای «قتل = کشتن» (نساء/4،89، 157؛ مائده/5، 33؛ انعام/6، 151؛ اسراء/17،22)، «صلب = دار آویختن» (نساء/4، 157؛ مائده/5، 33؛ اعراف/7، 123؛ یوسف/12، 41)، «رجم = سنگسار کردن» (هود/11، 91؛ کهف/18، 20؛ مریم/19، 46؛ شعراء/26، 116)، «حرق = سوزاندن» (انبیاء/21، 68؛ عنکبوت/29، 24؛ بروج/85، 5) و «قصاص نفس» (بقره/2،179؛ مائده/5، 45) یاد شده است.
مجازات اعدام پیشینه ای بسیار طولانی در میان ملتهای گذشته دارد، به گونه ای که می توان سابقه آن را با پدید آمدن زندگی اجتماعی بشر همزمان دانست؛ لیکن در هر دوره یا منطقه ای که از وجود حاکمیت و قانون محروم بوده اند مجازاتها از جمله اعدام، بیشتر به صورت انتقام فردی و به وسیله جنگهای تن به تن و طایفه ای اعمال می شده است، به گونه ای که گاه در برابر کشته شدن یک نفر از یک قبیله، دهها نفر از قبیله قاتل کشته می شدند و چه بسا این امر به کشمکش در سالهای متمادی منجر می شد؛ ولی در هر دوره یا منطقه که از وجود حاکمیت و قانون بهره مند بوده اند مجازاتها تقریباً به صورت قانونمند بوده و از روشهای متعادل تری بهره می جسته اند.
یکی از قدیمی ترین قوانینی که بشر به ثبت رسانده و مجازات اعدام در آن قانونمند بوده قانون حمورابی در 2000 سال پیش از میلاد است. در این قانون، جرایمی مانند شهادت دروغی که به قتل انسانی بینجامد، تحریک بردگان به فرار یا مخفی کردن آنان، سرقت بچه، سرقت از منزل شاه یا معبد، راهزنی، زنا با زنان شوهردار و... مجازات اعدام در پی داشته است. قانون آشوری از دیگر قوانین پیش از میلاد است که در آن برای برخی جرمها از جمله سرقت، مجازات اعدام در نظر گرفته شده بود. گاه نیز متهم را با داوری خدایان، کیفر می دادند یا گناهکار را پا بسته در آب می انداختند. در ایران قدیم نیز کیفر اعدام رایج بود؛ هخامنشیان برای جرمهایی خاص مانند خیانت به وطن، هتک ناموس، لواط و تجاوز به حرمت کاخ شاهی مجازات مرگ را در نظر گرفته بودند. ساسانیان نیز برای برخی جرایم به ویژه جرایمی که ضدّ پادشاه یا حکومت صورت می گرفت مجازات اعدام توأم با شکنجه بدنی همچون بریدن گوش، بینی و زبان را اعمال می کردند.
افزون بر وجود اعدام در آیینهای غیر الهی این مجازات در شرایع الهی همچون یهودیت، مسیحیت و آیین زرتشت نیز معمول بوده است. در میان یهودیان جرمهایی مانند عبادت دیگر خدایان، آدم ربایی، لعنت کردن پدر و مادر، کار کردن در روز شنبه، زنا، لواط، آمیزش با حیوانات و قتل عمد مجازات اعدام در پی داشته است. در مسیحیت جز برای ارتداد که کیفر اعدام را به دنبال داشته، جرمهای دیگری که چنین مجازاتی داشته باشد به چشم نمی خورد.
در دین زرتشت نیز جرمهایی مانند ترک ازدواج، دفن میت بدون دانستن احکام مربوط به آن و... موجب اعدام بوده است. قرآن کریم نیز به موارد متعددی از وجود این مجازاتها در آیینهای غیر الهی و شرایع الهی پیشین اشاره کرده است؛ مانند تهدید شدن نوح(علیه السلام) از سوی قوم خویش به سنگسار* به جرم تبلیغ آیین توحید:قالوا لَئِن لَم تَنتَهِ ینوحُ لَتَکونَنَّ مِنَ المَرجومین» (شعراء/26،116)، تهدید ابراهیم(علیه السلام)به همین مجازات از سوی قوم وی (مریم/19، 46)، دستور اعدام ابراهیم(علیه السلام) و عملی ساختن آن با افکندن آن حضرت در آتش:«قالوا حَرِّقوهُ وانصُروا ءالِهَتَکُم اِن کُنتُم فعِلین * قُلنا ینارُ کونی بَردًا وسَلمًا عَلی اِبرهیم» (انبیاء/21،68 69؛ عنکبوت/29، 24؛ صافّات 37/، 97 98)، تهدید شعیب به سنگسار شدن (هود/11، 91)، ترس موسی از اعدام خود به دست فرعون به سبب کشتن قبطی:«ولَهُم عَلَیَّ ذَنبٌ فَاَخافُ اَن یَقتُلون» (شعراء/26،14؛ قصص/28، 33)، نیز تهدید آن حضرت به اعدام از سوی فرعون به اتهام تغییر دین آنان یا فساد در زمین:«وقالَ فِرعَونُ ذَرونی اَقتُل موسی ولیَدعُ رَبَّهُ اِنّی اَخافُ اَن یُبَدِّلَ دینَکُم اَو اَن یُظهِرَ فِی الاَرضِ الفَساد» (غافر/40،26)، تهدید ساحران به دار زدن به جرم ایمان آوردن آنان به موسی(علیه السلام):«لاَُصَلِّبَنَّکُم اَجمَعین» (اعراف/7،124؛ طه/20، 71؛ شعراء/26، 49)، تهدید به سنگسار گروهی از انبیا از سوی اصحاب القریه (یس/36، 18)، خبر دادن یوسف(علیه السلام) از به صلیب کشیده شدن همبند او:«یصحِبَیِ السِّجنِ اَمّا اَحَدُکُما فَیَسقی رَبَّهُ خَمرًا واَمّا الأخَرُ فَیُصلَبُ» (یوسف/12،41)، اعدام برخی از انبیای بنی اسرائیل:«ویَقتُلونَ النَّبِیّینَ بِغَیرِ الحَقِّ» (بقره/2،61 و نیز آل عمران/3، 21) که برخی، انبیای مورد نظر را حضرت یحیی و زکریا(علیهما السلام)دانسته اند که به اتهامهای واهی از سوی حاکم عصر خویش اعدام شدند، اقدام به اعدام عیسی(علیه السلام) و نجات آن حضرت از این امر و اعدام اشتباهی فردی دیگر به جای وی:«و قَولِهِم اِنّا قَتَلنَا المَسیحَ عیسَی ابنَ مَریَمَ رَسولَ اللّهِ وما قَتَلوهُ وما صَلَبوهُ ولکِن شُبِّهَ لَهُم... و ما قَتَلوهُ یَقیناً * بَل رَفَعَهُ اللّهُ اِلَیهِ» (نساء/4،157 158)، اعدام یا بازگرداندن اصحاب کهف به کفر از سوی حاکم عصر خویش، در صورت دست یافتن بر آنان:«اِنَّهُم اِن یَظهَروا عَلَیکُم یَرجُموکُم اَو یُعیدوکُم فی مِلَّتِهِم» (کهف/18،20) و سرانجام، اعدام دسته جمعی گروهی از مؤمنان از سوی اصحاب اخدود با افکندن آنان در آتش:«قُتِلَ اَصحبُ الاُخدود * اَلنّارِ ذاتِ الوَقود * اِذ هُم عَلَیها قُعود * وهُم عَلی ما یَفعَلونَ بِالمُؤمِنینَ شُهود * وما نَقَموا مِنهُم اِلاّ اَن یُؤمِنوا بِاللّهِ العَزیزِ الحَمید» (بروج/85، 4 8) درباره این افراد و علت اعدام آنان اقوال متعددی نقل شده؛ اما قول معروف تر این است که اینان گروهی از مسیحیان بودند که به موجب پافشاری بر دین مسیح، از سوی حاکم عصر خویش به نام «زونواس» محکوم به این مجازات گردیدند.
درباره موجبات اعدام در شرایع پیشین نیز قرآن به دو مورد از آنها که در شریعت موسی(علیه السلام)بوده اشاره کرده است:1. قتل نفس:«وکَتَبنا عَلَیهِم فیها اَنَّ النَّفسَ بِالنَّفسِ» (مائده/5،45)؛ همچنین در آیه 74 کهف/18 موسی(علیه السلام)خضر را به جهت کشتن انسانی بدون اینکه مرتکب قتل کسی شده باشد مذمت کرده است:«قال أقتلت نفساً زکیّة بغیر نفس لقد جئت شیاً نُکراً» از این آیه برمی آید که اعدام افرادی که مرتکب قتل شده باشند در شریعت موسی(علیه السلام)جایز بوده است. 2. ارتداد*؛ پس از آنکه بنی اسرائیل از توحید به گوساله پرستی روی آوردند موسی(علیه السلام) به آنان فرمان داد تا توبه کرده، یکدیگر را بکشند:«و اِذ قالَ موسی لِقَومِهِ یقَومِ اِنَّکُم ظَلَمتُم اَنفُسَکُم بِاتِّخاذِکُمُ العِجلَ فَتوبوا اِلی بارِئِکُم فَاقتُلوا اَنفُسَکُم» (بقره/2،54) نقل است که در پی این فرمان، بنی اسرائیل به جان یکدیگر افتادند و 000/10 یا 000/70 نفر از آنان کشته شدند. طبق قولی دیگر مراد از «فَاقتُلوا اَنفُسَکُم» کشتن نفس اماره است.

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی جایگزین این است:
نستاف nestâf ( از سغدی: nestâve )

Death penalty

execate

إعدام ، جمع عدم نیستی ها

hanging

با یاد او
مجازات اعدام باید بدون درد صورت گیرد. بهتر است مردم در محل اعدام تجمع نکنند و از مشاهده اعدام خودداری کنند چون این مشاهدات موجب آزار روان افراد میشود.


کلمات دیگر: