کلمه جو
صفحه اصلی

المستکفی بالله

فرهنگ فارسی

محمد بن عبدالرحمن المستظهر بن هشام بن عبدالجبار اموی مکنی به ابو عبدالرحمن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] المستکفی بالله یکی از پادشاهان اموی در اندلس است که در سال ۴۱۴ق. بر المستظهر بالله شورید و او را کشت،و روزشنبه سوم ذی قعدۀ سال ۴۱۴ در چهل هشت سالگی به خلافت رسید،ولی به دلیل بی لیاقتی و بی کفایتی پس از شانزده ماه در ربیع الاول سال ۴۱۶ از خلافت خلع شد.
المستکفی بالله یکی از پادشاهان اموی در اندلس است که در سال ۴۱۴ق. بر المستظهر بالله شورید و او را کشت، و روزشنبه سوم ذی قعدۀ سال ۴۱۴ در چهل هشت سالگی به خلافت رسید، ولی به دلیل بی لیاقتی و بی کفایتی پس از شانزده ماه در ربیع الاول سال ۴۱۶ از خلافت خلع شد.
نسب المستکفی بالله
نام او محمد بن عبدالرحمن بن عبیدالله بن عبدالرحمن الناصر است، کنیۀ او ابوعبدالرحمن و لقبش المستکفی بالله است، در تاریخ نقل شده که او خود این لقب را برای خود برگزیده است، و برخی دیگر معتقدند که مردم این لقب را به او داده اند، و او را به مستکفی عباسی ( عبدالله بن المکتفی (در سال سیصد و سی و سه تشبیه کرده اند، زیرا هر دوی آنها در فتنه داخل شده اند، هر دو فسق و فجور انجام می دادند و هر دوی آنها بر پسر عموی خود ستم کردند و هر کدام از آنها با زنی ناپاک نشست و برخاست داشتند، مستکفی عباسی با زنی به نام حسناء شیرازی و مستکفی اموی با دختر سکری مروزی همنشین بود. محمد بن عبدالرحمن، پدر ولاده، ادیبۀ مشهور اسپانیا است. ولاده شاعری چیره دست بود و سروده های او سرشار از لطافت و شیرینی است. خانه اش در قرطبه مجمع ادباء و شعرا بود. ماجرای عشق ابن زیدون و ابن عبدوس ، به او معروف است و در کتب ادبی ضبط شده است، وی در سال ۴۸۴ در قرطبه درگذشت. منصور بن ابی عامر در اوایل خلافت هشام دوم، عبدالرحمن، پدر محمد را به دلیل تلاشش برای رسیدن به خلافت کشته بود. محمد بن عبدالرحمن مردی چهارشانه با موهای بور بود و چشمانی کبود و چهره ای گرد و جسمی تنومند داشت.
سیره و منش المستکفی بالله
محمد بن عبدالرحمن از لحاظ اخلاقی بسیار منحرف بود. ابن حیان در مورد او می گوید: «المستکفی مرد کار نبود، بلکه خداوند او را فرستاد تا محنت و بلیۀ مردم قرطبه باشد؛ زیرا از وقتی مردم او را شناختند، پیوسته عاطل و باطل و رها بود و روزگار را به بطالت می گذراند و نادانی و جهالت سرشت او بود... من او را در روزگاری دیدم که ستارۀ اقبال امویان در دولت بنی حمود رو به افول بود. وی از کسانی بود که به سبب حقارت کارش، او را دستگیر نکردند». ابن اثیر نیز در مورد او می گوید: «اخباری در مورد او وجود دارد که بیانش قبیح است».
اوضاع داخلی در زمان المستکفی بالله
...


کلمات دیگر: