کلمه جو
صفحه اصلی

هود

فارسی به انگلیسی

penance, penitence


فرهنگ اسم ها

اسم: هود (پسر) (عربی)
معنی: نام پیامبر قوم عاد، نام سوره ای در قرآن کریم

فرهنگ فارسی

نام پیغمبر قوم عاد . سوره یازدهم از قر آن کریم بنام اوست .
( اسم ) کهنه ای که بربالای سنگ آتش زنه نهند وچخماق بر آن زنند تا آتش گیرد.
توبه کردن پشیمان شدن

فرهنگ معین

[ عب . ] (اِ.) سورة یازدهم از قرآن کریم دارای صد و بیست و سه آیه .


[ انگ . ] (اِ.) وسیله ای که برای تهویة هوای آشپزخانه در بالای اجاق خوراک پزی تعبیه شود، هوابر. (فره ).


(اِ.) = هوده : آتشگیره .


[ عب . ] (اِ. ) سورة یازدهم از قرآن کریم دارای صد و بیست و سه آیه .
[ انگ . ] (اِ. ) وسیله ای که برای تهویة هوای آشپزخانه در بالای اجاق خوراک پزی تعبیه شود، هوابر. (فره ).
(اِ. ) = هوده : آتشگیره .

لغت نامه دهخدا

هود. [ هََ وَ ] (ع اِ) ج ِ هَوَدَة. (منتهی الارب ). رجوع به هودة شود.


هود. [ هََ ] (ع مص ) توبه کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پشیمان شدن . (منتهی الارب ). || به حق بازگشتن . || جهود شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


هود. (اِخ ) نام سوره ٔ یازدهم از کلام اﷲ مجید که شامل 123 آیه است .


هود. (اِ) رکو و لته ٔ سوخته را گویند که بر بالای سنگ آتش زنه نهند و چخماق بر آن زنند تا آتش در آن افتد. || جامه ای را نیز گفته اند که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد. (برهان ).


هود. (اِخ ) هودبن شالخ بن ارفحشدبن سام بن نوح . این نسبی است که مؤلف حبیب السیر برای او ذکر کرده و نام پدرش را مؤلف منتهی الارب عابر نوشته است . اصطخری نوشته است که قبر این پیامبر در حضرموت است . (یادداشت مؤلف از مسالک اصطخری ). پیامبری است که مطابق آیه ٔ 65 سوره ٔ اعراف بر قوم عاد فرستاده شده است . ابواسحاق نیشابوری نویسد: «این عادیان مردمانی بودند بلندبالا و ضخیم و اصل ایشان از زعورا بود از مرحاش داماد نوح علیه السلام و مسکن ایشان به ناحیت یمن بود تا به شام . و کافر گشته بودند تا آنگاه که حق تعالی هود را به ایشان فرستاد به رسالت ، و ایشان بت پرست بودند و بتان کرده بودند از سنگ کنده شصت ارش به کوه اندر. و هود علیه السلام هم از میان ایشان بود و از دختر نوح بود که نامش زینا بود. ایشان را چهل وهفت سال دعوت کرد،نگرویدند و معجزات می نمود نپذیرفتند... و گویند پیش از رسالت با ملک ایشان دوستی داشت و گویند با ایشان انبازی داشت به تجارت ، و انباز را به لغت یمن برادرگویند. در قرآن هود برادر قوم عاد خوانده شده است . هود گفت : یا قوم اعبدوا اﷲ. گفت : مکنید که عذاب آید شما را. گفتند: چه عذاب آید ما را؟ و ما بدین قویی ، و خانه های ما بدین قویی ، و خانه های ما در کوه است . هرچند پند داد نپذیرفتند و گفتند: تو ما را برهانی بنمای بی حجتی و معجزه ای درست نیاید. ما به گفتار مجردروی از خدایان خویش نگردانیم و به تو نگرویم . آنگاه گفتند نکشیم تو را و در بلا اندازیم تو را که تو خویشی و پیوسته ای ما را ولیکن بر تو می ترسیم از خدایان ما که تو را بلا رسانند... هود گفت که من توکل بر خدای کرده ام (قرآن 54/11 و 56)... آنگاه گفت : هرچه بتوانید کردن بکنید... شما قول ناصحان را درست ندارید. چون فرمان نکردند و هلاک ایشان نزدیک شد، آنگاه قصد هود کردند به جفا کردن و آزردن . هود دعا کرد، اجابت آمد. چون اثر عذاب بدیدند بگریختند و به دشت بیرون شدند. باد بر ایشان غلبه کرد. پایها بر زمین زدند و دو ارش بر زمین فروبردند گفتند: اکنون باد با ما چه تواند کردن ؟... هفت هشت شب باد بر سر ایشان می جست و همه از سرما خشک شدند و ساقهاشان به زمین بماند. پس چون هلاک شدند، آن تنی چند که گرویده بودند به سلامت بیرون ماندند و آن مالها مانده بود، همه بسوخت و چهارپایان خشک شدند. پس از آن هود بیست وهفت سال بزیست آنگاه بمرد و آن گروه که مسلمان بودند از بقیت عادیان سوی عجم رفتند. و عجم سام بن نوح را بود به یک روایت . و در تفسیر گویند به یمن افتادند و گویند که یمن و زمین کنعان از نسل ایشان بود. و از پس هود و عاد به دویست سال ملک تعالی صالح را به ثمود فرستاد». (قصص الانبیاء چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 40-42) :
چنان دان که هود اندر آن روزگار
پیمبر بد از داور کردگار.

اسدی .


کجاست ناقه و کو صالح و کجا شد هود؟
که ز آتش اجل اندر امل زدند شرر.

ناصرخسرو.


هود هدایت است شاه اصل سریر عادیان
صرصر رستخیز دان قوت رای شاه را.

خاقانی .


او هود ملت آمد بر عادیان فتنه
الا سپاه خشمش من صرصری ندارم .

خاقانی .


هود گرد مؤمنان خطی کشید
نرم می شد باد کآنجا می رسید.

مولوی .



هود. ( اِ ) رکو و لته سوخته را گویند که بر بالای سنگ آتش زنه نهند و چخماق بر آن زنند تا آتش در آن افتد. || جامه ای را نیز گفته اند که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد. ( برهان ).

هود. ( ع اِ ) جهودان. ( منتهی الارب ). یهود، و گفته اند ج ِ هائد است و سپس یهود رابدان خوانده اند و بر این پایه لفظ عربی است. اما نیز گفته اند که مانند الفاظی چون نوح و لوط از زبانهای دیگر به عربی وارد شده است و بعید نیست که در این معنی مخفف «یهود» باشد به حذف یاء. ( اقرب الموارد ).

هود. [ هََ وَ ] ( ع اِ ) ج ِ هَوَدَة. ( منتهی الارب ). رجوع به هودة شود.

هود. [ هََ ] ( ع مص ) توبه کردن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پشیمان شدن. ( منتهی الارب ). || به حق بازگشتن. || جهود شدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هود. ( اِخ ) نام سوره یازدهم از کلام اﷲ مجید که شامل 123 آیه است.

هود. ( اِخ ) دهی است از دهستان بیدشهر شهرستان لار. دارای 489 تن سکنه ، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار دستی مردم آنجا گلیم بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

هود. ( اِخ ) هودبن شالخ بن ارفحشدبن سام بن نوح. این نسبی است که مؤلف حبیب السیر برای او ذکر کرده و نام پدرش را مؤلف منتهی الارب عابر نوشته است. اصطخری نوشته است که قبر این پیامبر در حضرموت است. ( یادداشت مؤلف از مسالک اصطخری ). پیامبری است که مطابق آیه 65 سوره اعراف بر قوم عاد فرستاده شده است. ابواسحاق نیشابوری نویسد: «این عادیان مردمانی بودند بلندبالا و ضخیم و اصل ایشان از زعورا بود از مرحاش داماد نوح علیه السلام و مسکن ایشان به ناحیت یمن بود تا به شام. و کافر گشته بودند تا آنگاه که حق تعالی هود را به ایشان فرستاد به رسالت ، و ایشان بت پرست بودند و بتان کرده بودند از سنگ کنده شصت ارش به کوه اندر. و هود علیه السلام هم از میان ایشان بود و از دختر نوح بود که نامش زینا بود. ایشان را چهل وهفت سال دعوت کرد،نگرویدند و معجزات می نمود نپذیرفتند... و گویند پیش از رسالت با ملک ایشان دوستی داشت و گویند با ایشان انبازی داشت به تجارت ، و انباز را به لغت یمن برادرگویند. در قرآن هود برادر قوم عاد خوانده شده است. هود گفت : یا قوم اعبدوا اﷲ. گفت : مکنید که عذاب آید شما را. گفتند: چه عذاب آید ما را؟ و ما بدین قویی ، و خانه های ما بدین قویی ، و خانه های ما در کوه است. هرچند پند داد نپذیرفتند و گفتند: تو ما را برهانی بنمای بی حجتی و معجزه ای درست نیاید. ما به گفتار مجردروی از خدایان خویش نگردانیم و به تو نگرویم. آنگاه گفتند نکشیم تو را و در بلا اندازیم تو را که تو خویشی و پیوسته ای ما را ولیکن بر تو می ترسیم از خدایان ما که تو را بلا رسانند... هود گفت که من توکل بر خدای کرده ام ( قرآن 54/11 و 56 )... آنگاه گفت : هرچه بتوانید کردن بکنید... شما قول ناصحان را درست ندارید. چون فرمان نکردند و هلاک ایشان نزدیک شد، آنگاه قصد هود کردند به جفا کردن و آزردن. هود دعا کرد، اجابت آمد. چون اثر عذاب بدیدند بگریختند و به دشت بیرون شدند. باد بر ایشان غلبه کرد. پایها بر زمین زدند و دو ارش بر زمین فروبردند گفتند: اکنون باد با ما چه تواند کردن ؟... هفت هشت شب باد بر سر ایشان می جست و همه از سرما خشک شدند و ساقهاشان به زمین بماند. پس چون هلاک شدند، آن تنی چند که گرویده بودند به سلامت بیرون ماندند و آن مالها مانده بود، همه بسوخت و چهارپایان خشک شدند. پس از آن هود بیست وهفت سال بزیست آنگاه بمرد و آن گروه که مسلمان بودند از بقیت عادیان سوی عجم رفتند. و عجم سام بن نوح را بود به یک روایت. و در تفسیر گویند به یمن افتادند و گویند که یمن و زمین کنعان از نسل ایشان بود. و از پس هود و عاد به دویست سال ملک تعالی صالح را به ثمود فرستاد». ( قصص الانبیاء چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 40-42 ) :

هود. (اِخ ) دهی است از دهستان بیدشهر شهرستان لار. دارای 489 تن سکنه ، آب آن از چاه و محصول عمده اش غله و صیفی و کار دستی مردم آنجا گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).


فرهنگ عمید

یازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۳ آیه.
۱. لتۀ سوخته که روی سنگ آتش زنه بگذارند و چخماق بزنند تا آتش بگیرد، آتش گیره.
۲. جامه ای که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد.

۱. لتۀ سوخته که روی سنگ آتش‌زنه بگذارند و چخماق بزنند تا آتش بگیرد؛ آتش‌گیره.
۲. جامه‌ای که نزدیک به سوختن رسیده و زرد شده باشد.


یازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۳ آیه.


دانشنامه عمومی

هود (بویراحمد). هود (بویراحمد)، روستایی از توابع بخش لوداب شهرستان بویراحمد در استان کهگیلویه و بویراحمد ایران است.
این روستا در دهستان لوداب قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۲ نفر (۱۵خانوار) بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

هُود
(جمع هائد از مصدر هَ وَ دَ، به معنای پشیمان شدن، یهودی شدن؛ نیز، به عقیدۀ برخی فرهنگ نویسان، مخفف واژۀ یهود) در قرآن، نخستین پیامبر از پنج پیامبر قوم عرب، پیامبر قوم عاد. در قرآن از رسالت هود و سرگذشت قومش سخن رفته (اعراف، ۶۵ـ ۷۲؛ هود، ۵۰ـ ۶۰؛ شعراء، ۱۲۳ـ ۱۳۹؛ الحاقه، ۴ و ۶). همچنین یازدهمین سورۀ قرآن «هود» نام دارد (← هود،_سوره). برخی مفسران قرآن او را با عابر، مؤسس قوم عبری (یهود) یکی دانسته اند. حضرت هود با عده ای بسیار از منکران مواجه شد و عدۀ کمی از او پیروی کردند. خداوند قوم هود را عذاب کرد تا آن جا که سه سال دچار قحطی و خشکسالی شدند. عده ای از مردم برای درخواست باران، به مکه رفتند و به درخواست آنان طوفانی عجیب برپا شد و تمام قبیله، جز هود و پیروانش، هلاک شدند. قبر هود را نزدیک چاه برهوت، در حضرموت و نیز در مسجد اموی دمشق و معروف تر از همه در خانۀ کعبه دانسته اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هُودٌ: ازپیامبران الهی علی نبینا وعلیه السلام و پیامبر قوم عاد
معنی عَادٌ: نام قوم حضرت هود (علی نبینا وعلیه السلام)(مردمی عرب از انسانهای ما قبل تاریخ بوده و در جزیره زندگی میکردهانددرقرآن کریم از آنان به "عاد اولی" تعبیر شده ، و از آن به دست میآید که عاد دومی نیز بوده ،مردمی بودهاند که در احقاف زندگی میکردند و احقاف که جم...
ریشه کلمه:
هود (۲۱ بار)

[ویکی فقه] هود (ابهام زدایی). هود ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • سوره هود، یازدهین سوره قرآن و از سور مکی• حضرت هود، از انبیاء بزرگ الهی و برانگیخته شده در میان قوم عاد
...

[ویکی شیعه] هود (پیامبر). هود پیامبر قوم عاد و از پیامبرانی که نامشان در قرآن آمده است. نام هود هفت بار در قرآن بیان شده است. او را از نوادگان حضرت نوح می دانند. هود از قوم عاد بود که داستان عذابشان در قرآن آمده است. قوم عاد با وجود نعمت های فراوان مشرک بودند. بنابر آیات قرآن، خداوند بعد از ایمان نیاوردن قوم عاد، باد سرد شدیدی برای آنان فرستاد که آنان را همچون تنه های نخل از زمین بلند می کرد. از قوم عاد تنها حضرت هود و چند نفر از مؤمنان زنده ماندند.
برخی مدعی شده اند که داستان حضرت هود و قومش در هیچ یک از کتاب های آسمانی نیامده و فقط قرآن کریم به این داستان اشاره کرده است.
حضرت هود یکی از ۲۶ پیامبری است که نام او در قرآن کریم آمده است. خداوند هفت مرتبه از هود(ع) در قرآن کریم یاد کرده است.

جدول کلمات

یهود

پیشنهاد کاربران

هود ( ع ) پیامبرقوم عاد

هود. ( ع اِ ) جهودان . ( منتهی الارب ) . یهود، و گفته اند ج ِ هائد است و سپس یهود رابدان خوانده اند و بر این پایه لفظ عربی است . اما نیز گفته اند که مانند الفاظی چون نوح و لوط از زبانهای دیگر به عربی وارد شده است و بعید نیست که در این معنی مخفف �یهود� باشد به حذف یاء. ( اقرب الموارد ) .

هود: هود نام پیامبرقوم عادکه ازنسل حضرت نوح ( ع ) بود.

هود = هدایت یافته

هوابر

ثنا گچپزیان
9ساله

هود آشپز خونه

کاپوت ماشین

شنل


کلمات دیگر: