کلمه جو
صفحه اصلی

احقاف

فرهنگ فارسی

نام سوره چهل و ششم از قر آن مجید ٠
جمع حقف، ریگ، پشته های کج شده، تلهای شن وریگ، توده های شن مستطیل یامنحنی
( اسم ) جمع : حقف . توده های ریگ تل های شن و ریگ ریگ پشته ها .

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حقف ، توده های ریگ ، تل های شن و ریگ .

لغت نامه دهخدا

احقاف . [ اَ ] (اِخ ) ریگهای دراز که بکرانه ٔ شحر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند. (منتهی الارب ). اراضی وسیعی در عربستان که امتداد می یابد از حضرموت تا عمان و از خلیج فارس تا هرمزد. قوم عاد در آن سکونت داشتند و مشتمل بر ریگ توده های مستطیل متحرکی میباشد. احقاف مذکور در قرآن کریم ، وادیی است بین عمان و زمین مهرة. (از ابن عباس ) . ابن اسحاق گوید: احقاف ریگی است بین عمان تا حضرموت . و قتادة گوید: احقاف ریگهائی است مشرف بر دریا به شحر از سرزمین ِ یمن و این سه قول مختلف المعنی نیست . ضحاک گوید: احقاف کوهی است بشام و در کتاب العین آمده احقاف کوهی است محیط بدنیا اززبرجد سبز، که در روز قیامت افروخته گردد و مردم ازهر ناحیه بدانجا گرد آیند و این وصف کوه قاف است و صحیح همان است که ما از ابن عباس و ابن اسحاق و قتادة روایت کرده ایم . (معجم البلدان ). نام ناحیتی به یمن و از آنجا صبر خیزد. (نخبةالدهر): و هود بعد از ششصد سال از فوت نوح بهدایت و ارشاد قوم عاد که در ولایت یمن در موضعی که احقاف میگفتند ساکن بودند، مبعوث گشت . (حبط ج 1 ص 13). و اذکر اخا عاد اِذ اَنْذَرَ قومه بالاَحقاف . (قرآن 21/46). و صاحب قاموس الاعلام گوید: احقاف در جنوب جزیرةالعرب میان عمان و یمن بشمال شرقی حضرموت و جزو صحرای واسع [ دهنا ] است و عاری از عمران است . و رجوع به ترکیب ِ ریگ احقاف در ذیل ریگ شود.


احقاف . [ اَ ] (اِخ ) سوره ٔ چهل وششم از قرآن کریم ، و آن مکیه است و شماره ٔ آیات آن 35 است ، پس از جاثیه و پیش از محمد، و اول آن : حم . تنزیل الکتاب ...


احقاف . [ اَ ] (ع اِ)ج ِ حِقف . ریگهای توده ٔ کژ. تل های ریگ . ریگ پشته ها.


احقاف. [ اَ ] ( ع اِ )ج ِ حِقف. ریگهای توده کژ. تل های ریگ. ریگ پشته ها.

احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) ریگهای دراز که بکرانه شحر بود و قوم عاد در آن سکونت داشتند. ( منتهی الارب ). اراضی وسیعی در عربستان که امتداد می یابد از حضرموت تا عمان و از خلیج فارس تا هرمزد. قوم عاد در آن سکونت داشتند و مشتمل بر ریگ توده های مستطیل متحرکی میباشد. احقاف مذکور در قرآن کریم ، وادیی است بین عمان و زمین مهرة. ( از ابن عباس ). ابن اسحاق گوید: احقاف ریگی است بین عمان تا حضرموت. و قتادة گوید: احقاف ریگهائی است مشرف بر دریا به شحر از سرزمین ِ یمن و این سه قول مختلف المعنی نیست. ضحاک گوید: احقاف کوهی است بشام و در کتاب العین آمده احقاف کوهی است محیط بدنیا اززبرجد سبز، که در روز قیامت افروخته گردد و مردم ازهر ناحیه بدانجا گرد آیند و این وصف کوه قاف است و صحیح همان است که ما از ابن عباس و ابن اسحاق و قتادة روایت کرده ایم. ( معجم البلدان ). نام ناحیتی به یمن و از آنجا صبر خیزد. ( نخبةالدهر ): و هود بعد از ششصد سال از فوت نوح بهدایت و ارشاد قوم عاد که در ولایت یمن در موضعی که احقاف میگفتند ساکن بودند، مبعوث گشت. ( حبط ج 1 ص 13 ). و اذکر اخا عاد اِذ اَنْذَرَ قومه بالاَحقاف. ( قرآن 21/46 ). و صاحب قاموس الاعلام گوید: احقاف در جنوب جزیرةالعرب میان عمان و یمن بشمال شرقی حضرموت و جزو صحرای واسع [ دهنا ] است و عاری از عمران است. و رجوع به ترکیب ِ ریگ احقاف در ذیل ریگ شود.

احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) بغلط بکوه قاف اطلاق شده. رجوع به ماده فوق شود.

احقاف. [ اَ ] ( اِخ ) سوره چهل وششم از قرآن کریم ، و آن مکیه است و شماره آیات آن 35 است ، پس از جاثیه و پیش از محمد، و اول آن : حم. تنزیل الکتاب...

احقاف . [ اَ ] (اِخ ) بغلط بکوه قاف اطلاق شده . رجوع به ماده ٔ فوق شود.


فرهنگ عمید

چهل وششمین سورۀ قرآن، دارای ۳۵ آیه.

دانشنامه عمومی

سورهٔ احقاف سورهقرآن است، ۳۵ آیه دارد، و سوره ای مکی است. کلمهٔ احقاف در آیه ۲۱ این سوره آمده است و به معنی شن زار است و سرزمین قوم عاد در جنوب عربستان را احقاف نامیده اند چرا که این سرزمین پوشیده از شن بود. محتوای این سوره پیرامون مقام قرآن، معاد، بیان داستان قوم عاد، عمومیت دعوت اسلام، تشویق مومنان و تهدید مشرکان، و دعوت پیامبر اسلام به صبر و شکیبایی و تبعیت از شیوهٔ پیامبران پیشین است.
ترجمهٔ فارسی

دانشنامه آزاد فارسی

اَحقاف
(جمع حِقْف) به معنای تلّ شنیدر قرآن، محل سکونت قوم عاد. این کلمه یک بار در قرآن به کار رفته است (احقاف، ۲۱) و سورۀ چهل وششم قرآن به همین نام است. جغرافی دانان مسلمان احقاف را نام شنزاری در جنوب عربستان، واقع میان حضرموت و عمان، یعنی بخش شرقی ربع الخالی دانسته اند. اما جغرافی دانان اروپایی آن را تمام ربع الخالی یا بخش غربی آن می دانند. اعراب بیابان نشین جنوب عربستان منطقۀ کوهستانی سواحل غربی ظفار تا عدن را، که وادی مرکزی آن وادی حضرموت است، بَرّالاحقاف می نامیده اند. در روایتی از علی بن ابی طالب (ع) به همین معنا اشاره شده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] صحرای ناهموار با تپه های شنی، سرزمین قوم عاد.
واژه احقاف از ریشه «حقف» به معنای برآمدگی و انحنا است که تپه های منحنی شن، خمیدگی پشت شتر و دیگر حیوانات و خمیدگی هلال ماه، از کاربردهای مشهور آن به شمار می رود.
احقاف در نقش صیغه جمع به مجموعه تپه های شنی در بیابان های کویری اطلاق شده برای دیگر گونه های برآمدگی زمین بکار نمی رود؛ گرچه از برخی مفسران نخستین، اطلاق آن بر کوه ها نیز گزارش شده است.
قرآن فقط یک بار این واژه را در آیه 21 سوره احقاف/46 به صورت محل سکونت قوم عاد و پیامبری حضرت هود علیه السلام بکار برده و سوره مذکور به همین مناسبت به این نام شهرت یافته است؛ البته ماجرای قوم عاد در 17 سوره دیگر نیز بازگو شده که گاه از خلال آن به برخی نکات درباره محل سکونت این قوم دست می یابیم.
با این حال، محل دقیق این منطقه در قرآن تعیین نشده و وجود بیابان های شنی فراوان در مناطق گوناگون جزیرة العرب نیز بیشتر بر این ابهام افزوده است.
در تورات و تواریخ پیش از اسلام نیز به طور صریح از عاد و احقاف، یادی به میان نیامده است جز آن که در آثار اقلیم نگاران یونانی از قوم Oadite در شمال غربی جزیرة العرب یاد شده که احتمال تطبیق آن بر قوم عاد از سوی برخی پژوهش گران مطرح شده است. گویا جرجی زیدان بر همین اساس، عادیان را از عرب های شمال شمرده؛ این در حالی است که احقاف از نظر عموم مفسران اسلامی در منطقه ای از یمن در جنوب عربستان قرار داشته است؛ البته برخی نیز احقاف را نام کوهی در شام یا منطقه ای اطراف حسمی در شمال جزیرة العرب دانسته اند که آبادانی و سرسبزی این منطقه با برخی گزارش های قرآن از محل سکونت عاد، شباهت دارد.
وجود کوهی به نام «ارم» فرضیه وقوع سرزمین احقاف در این منطقه را نزد برخی خاورشناسان تقویت کرده است. در تورات نیز از منطقه ای به نام «حویله» یاد شده که آن واژه از ریشه عبری «حول» به معنای شن اشتقاق یافته به سرزمین شن زار اطلاق می شود.
محدوده دقیق این منطقه به روشنی در تورات تعیین نشده و گویا افزون بر یمن و عمان در عربستان جنوبی تا مرکز و شمال جزیرة العرب امتداد داشته است. کنار هم آمدن نام «حویله» و «حضرموت» به صورت فرزندان یقطان و همچنین «سبأ» و «حویله» به صورت بنوکوش (با توجه به تطبیق نام شهرها و قبایل با اسامی فرزندان نوح از نگاه عهد عتیق) فرضیه تطابق حویله با احقاف را تقویت می کند؛ به ویژه آن که قبایل قحطانی عرب که گویا نام خود را از ریشه عبری «یقطان» برگرفته اند، گاهی در برابر تفاخر عدنانیان به پیامبری جدشان اسماعیل، پیامبری جدشان هود را یادآور می شدند.


کلمات دیگر: