کلمه جو
صفحه اصلی

بادله

فرهنگ فارسی

رفتاریست شتاب

لغت نامه دهخدا

( بادلة ) بادلة. [ دِ ل َ ] ( ع اِ ) گوشت میان بغل وآن ِ پستان. ج ، بادل. ( مهذب الاسماء ). گوشت پاره ای است مابین بغل و بن پستان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به بادل شود. ( ناظم الاطباء ). || گوشت درون ران. ( از تاج العروس ). و رجوع به بَأدِلة شود.

بأدلة. [ب َءْ دَ ل َ ] ( ع اِ ) رفتاری است شتاب. ( منتهی الارب ). || گوشت میان بغل و بن پستان. گوشت پستان. ج ، بآدِل. ( منتهی الارب ). و رجوع به بأزلة شود.
بادله. [ دِ ل َ / ل ِ ] ( از هندی ، اِ ) لفظ هندی است بمعنی تار نقره که با طلا اندوده پهن سازند و جامه ها بدان بافند و پوشنده این قسم جامه را بادله پوش خوانند. سیدحسین خالص گوید :
برخورد چنان گرم که آتش بدلم زد
چون شعله سراپا ز طلا بادله پوشی.
( آنندراج ).
قسمی از پارچه زری. اثر شیرازی گوید :
سبز من شمع برافروخته آید بنظر
چیره بادله هرگاه گذارد بر سر.
لفظ مذکور هندی است چه پارچه مذکور را در زمان صفویه از هند به ایران میبردند و بهمان اسم در ایران مشهور بوده و در اشعار آمده است. ( فرهنگ نظام ). || قسمی یراق کم عرض به پهنای دو قیطان که بحاشیه جامه زنان دوختندی زینت را.

بادله. [ دِ ل َ ] ( اِخ ) نهریست به مازندران نزدیک شاطرگنبد و محله لالم و فولادمحله. ( سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو چ 1342 هَ. ق. ص 58 و 123 و 162 ). رجوع به باوَل شود.

بادلة. [ دِ ل َ ] (ع اِ) گوشت میان بغل وآن ِ پستان . ج ، بادل . (مهذب الاسماء). گوشت پاره ای است مابین بغل و بن پستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بادل شود. (ناظم الاطباء). || گوشت درون ران . (از تاج العروس ). و رجوع به بَأدِلة شود.


بادله . [ دِ ل َ ] (اِخ ) نهریست به مازندران نزدیک شاطرگنبد و محله ٔ لالم و فولادمحله . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو چ 1342 هَ . ق . ص 58 و 123 و 162). رجوع به باوَل شود.


بادله . [ دِ ل َ / ل ِ ] (از هندی ، اِ) لفظ هندی است بمعنی تار نقره که با طلا اندوده پهن سازند و جامه ها بدان بافند و پوشنده ٔ این قسم جامه را بادله پوش خوانند. سیدحسین خالص گوید :
برخورد چنان گرم که آتش بدلم زد
چون شعله سراپا ز طلا بادله پوشی .

(آنندراج ).


قسمی از پارچه ٔ زری . اثر شیرازی گوید :
سبز من شمع برافروخته آید بنظر
چیره ٔ بادله هرگاه گذارد بر سر.
لفظ مذکور هندی است چه پارچه ٔ مذکور را در زمان صفویه از هند به ایران میبردند و بهمان اسم در ایران مشهور بوده و در اشعار آمده است . (فرهنگ نظام ). || قسمی یراق کم عرض به پهنای دو قیطان که بحاشیه ٔ جامه ٔ زنان دوختندی زینت را.

فرهنگ عمید

۱. نوعی پارچۀ زربفت.
۲. رشته های طلا و نقره که با آن جامه را زردوزی کنند.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۲۳′۲۶″ شمالی ۵۳°۵۶′۵۳″ شرقی / ۳۶٫۳۹۰۵۶°شمالی ۵۳٫۹۴۸۰۶°شرقی / 36.39056; 53.94806
بادله کوه
بادله دره
بادله، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان میاندورود در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان کوهدشت قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۸۱۰نفر (۴۹۲خانوار) بوده است.

گویش مازنی

/baadele/ روستایی از دهستان میان دو رود ساری

روستایی از دهستان میان دو رود ساری


پیشنهاد کاربران

یک هنر شلوار بندری


کلمات دیگر: