کلمه جو
صفحه اصلی

حجب


مترادف حجب : آزرم، حیا، شرم، کم رویی

متضاد حجب : گستاخی

برابر پارسی : شرم، کمرویی

فارسی به انگلیسی

humiliation, modesty, bashfulness, diffidence, inhibition, shyness

modesty, shyness


bashfulness, diffidence, inhibition, modesty


فارسی به عربی

خجل

مترادف و متضاد

modesty (اسم)
محجوبیت، عفت، تواضع، فروتنی، امساک، شکسته نفسی، حیا، حجب، ازرم

pudency (اسم)
عفت، فروتنی، حیا، حجب، ازرم، شرم

timidity (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب

timidness (اسم)
بزدلی، جبن، ترسویی، کمرویی، حجب

آزرم، حیا، شرم، کم‌رویی ≠ گستاخی


فرهنگ فارسی

درتداول فارسی زبانان، شرم، حیا، جمع حجاب
(اسم ) جمع حجاب پرده ها شاد روانها .
پشته

فرهنگ معین

(حُ جُ) [ ع . ] (اِ.) جِ حجاب ؛ پرده ها.


(حُ) [ ع . ] (اِ.) شرم ، حیا.


(حَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - پوشانیدن . ۲ - منع کردن .
(حُ ) [ ع . ] (اِ. ) شرم ، حیا.
(حُ جُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ حجاب ، پرده ها.

(حَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - پوشانیدن . 2 - منع کردن .


لغت نامه دهخدا

حجب . [ ح َ ج َ ] (ع اِ) مجرای نفس . (منتهی الارب ).


حجب . [ ح َ ج ِ ] (ع اِ) پشته . (منتهی الارب ). المة. اجمة.


حجب . [ ح ُ ] (ع مص ) در تداول فارسی زبانان شرم و شرمگنی که عامیانه ٔ آن کم روئی است . و از آن نعت مفعولی محجوب نیز آرند. حجب و حیاء از اتباع است .


حجب. [ ح َ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادربیهقی ) ( دهار ). منع. حجاب. حجابت. در پرده کردن. پوشیدن :
حجب این خورشید هم نور رب است
بی نصیب از وی خفاش است و شب است.
مولوی.
|| بازداشتن از درآمدن. ( منتهی الارب ). کم کردن حصه وارث یا محروم گردانیدن وارث از حصه. ( منتهی الارب ). جرجانی گوید: فی اللغة المنع و فی الاصطلاح منع شخص معین میراثه اما کله او بعضه بوجود شخص آخر، و یسمی الاول حجب حرمان و الثانی حجب نقصان. ( تعریفات ص 56 ).
تهانوی گوید: بالفتح و سکون الجیم کما فی منتخب اللغة، المنع و شرعاً منع شخص معین عن میراثه. اما کله او بعضه بوجود شخص آخر. و هو نوعان حجب نقصان و هو حجب عن سهم اکثر الی سهم اقل و هو لخمسة نفر: للزوجین و الام و بنت الابن والاخت لاب و حجب حرمان و هو ان یحجب عن المیراث بالمرة فیصیر محروماً بالکلیة. والورثة فیها فریقان فریق لایحجبون بحال البتة بهذا الحجب و هم ستة. الابن ، والاب ، و الزوج و البنت و الزوجة والام. و فریق یرثون بحال و یحجبون بهذا الحجب بحال ، و هم غیر هؤلاء الستة من الورثة. سواء کانوا عصبات او ذوی الفروض. کذا فی الشریفی. او ذوی الارحام علی مایدل علیه ماوقع فی «فتاوی عالمگیری » حیث قال و انمایرث ذووالارحام اذا لم یکن احد من اصحاب الفرائض ممن یرد علیه و لم یکن عصبة. و اجمعوا علی ان ذوی الاحارم لایحجبون بالزوج و الزوجة، ای یرثون معهما فیعطی للزوج و الزوجة نصیبه. ثم یقسم الباقی بینهم - انتهی. فان قلت فریق لایحجبون بحال لایکون من باب الحجب فلم ذکرفی الحجب ، قلنا لما توقف علم المحجوب من غیر المحجوب ، احتیج الی ذکره و هذا کما یقال : الناس فی خطابات الشرع علی نوعین ؛ احدهما داخل فیها کالعاقل البالغ. والاَّخر غیر داخل فیها کالصبی و المجنون ، فهما و ان کانا غیر مخاطبین فقد ادخلا فی التقسیم فهذا مثله. کذاقیل و بالجملة فالمحجوب حجب الحرمان قدیرث و قدلایرث. فاتضح الفرق بینه و بین المحروم فان المحروم لایرث بحال. لانعدام اهلیة الارث فیه. یؤیده ما فی الاختیار شرح المختار من ان المحروم لایحجب عندنا لانقصاناً ولا حرماناً مثل الکافر و القاتل و الرقیق. لانهم لایرثون لعدم الاهلیة. و العلیة تنعدم لفقد الاهلیة. و تفوت بفوات شرط من شرائطها کبیع المجنون و اذا انعدمت العلیة فی حقهم التحقوا بالعدم فی باب الارث.
- حجب عن الاصل و حجب بعض الفرض ؛ برای معنی هردو کلمه رجوع به شرایع و دیگر کتب فقهیة شود.

حجب . [ ح ُ ج ُ ] (ع اِ) ج ِ حجاب . (ترجمان عادل بن علی ) پرده ها :
دیده ها باید سبب سوراخ کن
تا حجب را برکند از بیخ و بن .

مولوی .


- حجب فوق دماغ .

حجب . [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ) (دهار). منع. حجاب . حجابت . در پرده کردن . پوشیدن :
حجب این خورشید هم نور رب است
بی نصیب از وی خفاش است و شب است .

مولوی .


|| بازداشتن از درآمدن . (منتهی الارب ). کم کردن حصه ٔ وارث یا محروم گردانیدن وارث از حصه . (منتهی الارب ). جرجانی گوید: فی اللغة المنع و فی الاصطلاح منع شخص معین میراثه اما کله او بعضه بوجود شخص آخر، و یسمی الاول حجب حرمان و الثانی حجب نقصان . (تعریفات ص 56).
تهانوی گوید: بالفتح و سکون الجیم کما فی منتخب اللغة، المنع و شرعاً منع شخص معین عن میراثه . اما کله او بعضه بوجود شخص آخر. و هو نوعان حجب نقصان و هو حجب عن سهم اکثر الی سهم اقل و هو لخمسة نفر: للزوجین و الام و بنت الابن والاخت لاب و حجب حرمان و هو ان یحجب عن المیراث بالمرة فیصیر محروماً بالکلیة. والورثة فیها فریقان فریق لایحجبون بحال البتة بهذا الحجب و هم ستة. الابن ، والاب ، و الزوج و البنت و الزوجة والام . و فریق یرثون بحال و یحجبون بهذا الحجب بحال ، و هم غیر هؤلاء الستة من الورثة. سواء کانوا عصبات او ذوی الفروض . کذا فی الشریفی . او ذوی الارحام علی مایدل علیه ماوقع فی «فتاوی عالمگیری » حیث قال و انمایرث ذووالارحام اذا لم یکن احد من اصحاب الفرائض ممن یرد علیه و لم یکن عصبة. و اجمعوا علی ان ذوی الاحارم لایحجبون بالزوج و الزوجة، ای یرثون معهما فیعطی للزوج و الزوجة نصیبه . ثم یقسم الباقی بینهم - انتهی . فان قلت فریق لایحجبون بحال لایکون من باب الحجب فلم ذکرفی الحجب ، قلنا لما توقف علم المحجوب من غیر المحجوب ، احتیج الی ذکره و هذا کما یقال : الناس فی خطابات الشرع علی نوعین ؛ احدهما داخل فیها کالعاقل البالغ. والاَّخر غیر داخل فیها کالصبی و المجنون ، فهما و ان کانا غیر مخاطبین فقد ادخلا فی التقسیم فهذا مثله . کذاقیل و بالجملة فالمحجوب حجب الحرمان قدیرث و قدلایرث . فاتضح الفرق بینه و بین المحروم فان المحروم لایرث بحال . لانعدام اهلیة الارث فیه . یؤیده ما فی الاختیار شرح المختار من ان المحروم لایحجب عندنا لانقصاناً ولا حرماناً مثل الکافر و القاتل و الرقیق . لانهم لایرثون لعدم الاهلیة. و العلیة تنعدم لفقد الاهلیة. و تفوت بفوات شرط من شرائطها کبیع المجنون و اذا انعدمت العلیة فی حقهم التحقوا بالعدم فی باب الارث .
- حجب عن الاصل و حجب بعض الفرض ؛ برای معنی هردو کلمه رجوع به شرایع و دیگر کتب فقهیة شود.
|| حجب در اصطلاح صوفیه عبارت است از انطباع صور کونیه در قلب ، که مانع است قبول تجلی حقائق الهی راوظهور او را بصورت عالم . کذا فی «لطائف اللغات ». (کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

حجاب#NAME?


منع کردن وارث از ارث به واسطۀ وجود وارث دیگر، چنان که نوه با بودن فرزند ارث نمی بَرَد.
* حجب حرمان: (فقه ) حَجبی که در آن، وارث از تمام ارث منع شود.
* حجب نقصان: (فقه ) حَجبی که در آن، وارث از قسمتی از ارث منع شود.
شرم، حیا.
= حجاب

منع کردن وارث از ارث به‌واسطۀ وجود وارث دیگر، چنان‌که نوه با بودن فرزند ارث نمی‌بَرَد.
⟨ حجب حرمان: (فقه) حَجبی که در آن، وارث از تمام ارث منع شود.
⟨ حجب نقصان: (فقه) حَجبی که در آن، وارث از قسمتی از ارث منع شود.


شرم؛ حیا.


دانشنامه آزاد فارسی

حَجْب
اصطلاحی در فقه در باب ارث؛ آن است که وجود یک وارث، مانع (حاجب) از ارث بردن وارث دیگر شود و آن بر دو نوع است: حَجْب حرمان (کامل) و حجب نقصان. در نوع اول به طورکامل مانع از ارث بردن دیگری می شود؛ مانند وجود طبقۀ اول ارث، که به کلی طبقۀ دوم را از ارث محروم می کند. در نوع دوم، وجود یک وارث، از میزان سهم الارث وارث دیگر می کاهد؛ مانند وجود فرزند برای متوفی، که سهم مادر او را از۳/۱ به۶/۱ کاهش می دهد یا وجود خواهر و برادر پدری یا تنی (پدر و مادری) برای متوفی، با آن که خود از متوفی ارث نمی برند؛ اما سهم مادر را، حتی اگر متوفی اولاد نداشته باشد، به۶/۱ کاهش می دهند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حجب به فتح حاء وسکون جیم از موانع ارث است. از آن در باب ارث، سخن گفته‏اند.
حجب عبارت است از منع و محرومیت مستحق ارث از تمام یا بعض آن.

انواع حجب
حجب از موانع ارث شمرده شده و بر دوگونه است.

← حجب حِرمان
۱. ↑ الروضة البهیه ج۸، ص۵۱.
...

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۸(بار)

جدول کلمات

پوشاندن , مستور کردن , پنهان ساختن, بازداشتن

پیشنهاد کاربران

شرم و حیا


کلمات دیگر: