تومان. (
مغولی ، عدد، اِ ) ده هزار. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). کلمه مغولی به معنی ده هزار است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( حاشیه برهان چ معین ) : از هر ده یک نفر را امیر نُه دیگر کرده و از میان ده امیر یک کس را امیر صد نام نهاده و تمامت صد را در زیر فرمان اوکرده و بدین نسبت تا هزار شود و به ده هزار کشد، امیری نصب کرده و او را امیرتومان خوانند و بدین قیاس و نسق هر مصلحتی که پیش آید.... ( جهانگشای جوینی یادداشت ایضاً ). چون جغتای بازگشت و سلطان جلال الدین رانیافت چنگیزخان ، توربای تقشی را با دو تومان لشکر مغول نامزد کرد. ( جهانگشای جوینی ). پسر بزرگتر را با چند تومان از سپاهیان جلد و مردان مرد به حد.... ( جهانگشای جوینی ). بوقاتیمور با تومانی لشکر بر سر راه مداین و بصره نشسته بود. ( رشیدی ). با یک تومان بهادر نامدار. ( رشیدی ). امیر چوپان... با دو تومان لشکر... به کنار آب کر رسید. ( ذیل حافظ ابرو بر رشیدی ).
- امیرتومان ؛ فرمانده ده هزارسپاهی. رئیس ده هزار نفر.
|| مبلغی از
پول ، معادل ده هزار.
درهم سیمین تازی که تقریباً یک ثلث کمتر از درهم یونان است. ( ناظم الاطباء ). و به معنی زر نقد که به قدر بیست روپیه باشد. از لغات ترکی است. ( آنندراج ). ده هزار مسکوک زر. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : پس گفته اند که چه مبلغ ضرورت باشد وزیر گفته پانصد تومان. ( مزارات کرمان ص 51 از یادداشت ایضاً ). || ده
قران مسکوک معادل ده مثقال نقره. ده قران. ده هزار دینار. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). ده
ریال رایج امروز. چون ریال امروزی معادل قران سابق و قران سابق هزار
دینار نامیده می شد لذا ده ریال امروزی را به همان اعتبارقران سابق یک تومان نامند. رجوع به حاشیه برهان چ معین شود. || هر یک از ایالاتی که از آنها ده هزار مرد جنگی خیزد، مانند ایالت سمرقند که دارای هفت تومان بوده و هفتاد هزار مرد جنگی از آنجا برمی خاسته. || قسمت بزرگ از هر طایفه. ( ناظم الاطباء ). || به معنی گروه و پرگند و میغ. ( آنندراج ).