قاطول
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قاطول . (اِخ ) دهی جزءدهستان ریکان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 4هزارگزی خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ تهران به سمنان واقع است . موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است . 800 تن سکنه دارد. آب آن از حبله رود و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است . از آثار قدیمه امام زاده ای دارد. راه از طریق اله وردی آباد ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
قاطول . (اِخ ) نام موضعی است بر دجله . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و آن نهری است مجاور قادسیه که گویا از دجله بریده شده است و این نهر پیش از بنای سامرا در آن سرزمین به امر هارون الرشید عباسی جاری گردید و به امر وی بر دهانه ٔ آن کاخی بنا کردند و آن را ابوالجند (پدر قشون )نامیدند زیرا آن قصر کنار نهری ساخته شده بود که ازآن نهر زمین های بسیار کشت و زرع میشد و آزوقه ٔ لشکریان از آن تأمین میگردید. (معجم البلدان ج 7 ص 14).
قاطول. ( اِخ ) دهی جزءدهستان ریکان بخش گرمسار شهرستان دماوند. در 4هزارگزی خاور گرمسار و 6هزارگزی جنوب راه شوسه تهران به سمنان واقع است. موقع جغرافیائی آن جلگه و معتدل است. 800 تن سکنه دارد. آب آن از حبله رود و محصول آن غلات ، بنشن ، پنبه ، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمه امام زاده ای دارد. راه از طریق اله وردی آباد ماشین رو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).