اذخر. [ اِ خ ِ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که آنرا کوم خوانند. (منتهی الارب ). دوائی است . (نزهةالقلوب ). دو گونه است : عرابی است و مرغزاری . عرابی سرخ بود و بوی ناک . و شکوفه ٔ او را فقاح اذخر گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بهندی آنرا مرچیا گویند. (غیاث اللغات ). تبن مکّی . بفارسی کاه مکه و گربه ٔ دشتی نامند. نباتیست شبیه به کولان که نوعی از اسل است ، بیخش غلیظ و بسیارشاخ و باریک و برگش ریزه تر از کولان و از آن در حجم و قد کوچکتر و مایل بسرخی و زردی و ثقیل الرایحة. و شکوفه ٔ او بسیار و انبوه و سفید و با عطریه وتندطعم و گزنده . دیسقوریدوس فرموده که قسم از او راثمری میباشد سیاه رنگ و در دوم گرم و خشک و محلل و مفتح و مدر بول و حیض و فضلات و مقطع اخلاط و منضج و مفتت حصاة و مسکّن اوجاع بارده ٔ باطنی و مقاوم سموم هوا و جهت ورم جگر و سده ٔ آن و ورم فم معده و رفع نفث الدم و بادها و جهت استسقا و علل گرده و ریه و شدخ عضل و با مصطکی جهت تنقیه ٔ فضلات دماغی و با ترنجبین جهت سپرز و یک مثقال او را با فلفل بالسویة جهت رفع غثیان مجرب دانسته اند و جهت ازاله ٔ خوف نافع و ضماد اوجهت ورم بارد جگر و مثانه و معده و سپرز و ریاح جمیع اعضاء و جلوس در طبیخ او جهت ورم رحم و درد مفاصل و مضمضه و سنون او جهت درد دندان و تقویت لثه و رفع رطوبات و مداومت آشامیدن طبیخ او جهت مفاصل بارده بغایت مفید و با سکنجبین جهت اواخر تبهای بلغمی مجرب وشکوفه ٔ او لطیفتر و در افعال ضعیف تر است و مضر گرددبسبب شدت ادرار و مضر محرور و مصدع و مصلحش گلاب و صندل و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک مثقال و بدلش راسن و قسط و بدل فقاع او قصب الذّریره است و عرق اذخر بغایت لطیف و با قوه ٔ تریاقیة و در افعال شبیه به اواست و روغن او که شکوفه ٔ اذخر را در روغن زیتون بقدری که او را بپوشاند گذاشته باشند و دوماه تابستان در آفتاب پرورده و سه چهار مرتبه صاف نموده شکوفه را تازه کرده باشند در سیم گرم و خشک و با قوه ٔ قابضه وآشامیدن او جهت تحلیل ورم بارد باطنی و طلاء او جهت دردهای بارد و برص و رویانیدن مو و انواع خارش اعضا و رفع اعیاء و ماندگی و دلوک او جهت درد دندان و ورم لثه و جوشیدن دهان نافع است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
خلال مأمون گویند و بسریانی سجلیس [ن ل : سحینوس ، سجوس ] خوانند و بیونانی سحومیش و بلفظ دیگر طوفسس و سحوفس نیز گویند و تبن مکه و گربه ٔ دشتی و کاه مکی نیز گویند و بپارسی گورگیا خوانند و بهترین آن عربی بود سرخ رنگ باریک خوشبوی و طبیعت آن گرم و خشک است در درجه ٔ اول و در همه کوهها باشد و مرغزاری باشد. طبیعت نوع اعرابی گرم است در اول و گویند در دویم . خشک است در اول . اسحق گوید گرم و خشکست در دویم . منفعت وی آنست که سنگ گرده و مثانه بریزاند و مفتّح و ملین بود و ادرار بول کند و خون حیض براندو محلل نفخ بود فقاح وی سودمند بود جهت نفث دم و درد معده و ورم آن و شش و جگر و گرده و اختناق رحم رانافع بود و در بعضی معاجین مستعمل بود اما اذخر جهت ورم صلب که در جگر و معده بود ضماد کردن نافع بود وجهت دردهای اندرونی خاصه رحم نافع بود و اگر با شراب بجوشانند بول براند و مسخن مثانه ٔ سرد بود و محلل جمیع نفخها بود که در بدن پیدا شود اما مسحوق کردن فعل او زیاده از مشروب بود اما بیخ وی سودمند بود و اگر در جلاب جهت مفاصل سرد بدهند و جهت تبهاء بلغمی باسکنجبین در آخر آن بدهند و اگر بجوشانند و در آن نشینند موافق بود ورمهای گرم [ را ] که در رحم زنان بود و در بیخ قبض زیاده تر از فقاح بود اما در فقاح تسخین زیاده بود اما قبض موجود است در همه ٔ اجزاء وی و بدل وی قصب الذریره است و گویند مُضر بود بگرده و مصلح آن گلابست و گویند مصدع بود و مصلح آن صندل و گلاب بود یا عرق نیلوفر. (اختیارات بدیعی ). و شیخ الرئیس درقانون گوید: منه اعرابی طیب الرائحة و منه آجامی و هو دقیق و هو اصلب و هو ارخی و هو لارائحة له قال دیسقوریدوس ان ّ الأذخر نوعان احدهما لاثمر له و الآخر له ثمر اسود. (قانون ج 2 ص 156 س 15 به آخر مانده ).
اذخر بالمعجمة، الخلال المأمونی و بمصر حلفاء مکة و هونبات غلیظالاصل کثیرالفروع دقیق الورق الی حمرة و صفرة و حدّة ثقیل الرائحة عطری یدرک بتموز أعنی ابیب و أجوده الحدیث الاصفر المأخوذ من الحجاز ثم مصر والعراقی ردی ٔ و یغش بالکولان و الفرق صغر ورقه و یقال ان منه آجامی و انکره ُ بعضهم و هو الظاهر. حار فی الثالثة و قیل فی الاولی جلاء مفتح مقطع بحرارته و حدته یحلل الاورام مطلقا و یسکن الاوجاع من الاسنان و غیرها مضمضة و طلاء و یقاوم السموم و یطرد الهوام ولو فرشا و یدرّالفضلات و یفتت الحصی و یمنع نفث الدم و ینقی الصدر والمعدة و معالمصطکی الدماغ من فضول البلغم و بالسکنجبین الطحال و بماءالنجیل عسرالبول و لو استنجاء و معالفلفل الغثیان . مجرب و هو یضرالکلی و المحرورین و یصلحه الغسل بماءالورد و شربته الی مثقال و بدله راسن او قسط مر و بدل فقاحه قصب ذریره . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). گیاه بوریا. فریز بوریا. کرته ٔ مریم . (محمودبن عمر ربنجنی ). تبن مکه . تبن مکی . بزبان جبل ، استوم . طیب العرب . (ریاض الأدویه ). خلال مأمونی . و آن نباتیست خوشبوی که بسرخی زند و چون بشکافی درونش فرفوری باشد. ج ، اَذاخِر.
- اذخر جامی ؛ برمکیه . بیخ والا. رجوع به برمکیه شود.
اذخر
لغت نامه دهخدا
اذخر. [ اِ خ ِ ] ( ع اِ ) گیاهی است خوشبوی که آنرا کوم خوانند. ( منتهی الارب ). دوائی است. ( نزهةالقلوب ). دو گونه است : عرابی است و مرغزاری. عرابی سرخ بود و بوی ناک. و شکوفه او را فقاح اذخر گویند. ( ذخیره خوارزمشاهی ). بهندی آنرا مرچیا گویند. ( غیاث اللغات ). تبن مکّی. بفارسی کاه مکه و گربه دشتی نامند. نباتیست شبیه به کولان که نوعی از اسل است ، بیخش غلیظ و بسیارشاخ و باریک و برگش ریزه تر از کولان و از آن در حجم و قد کوچکتر و مایل بسرخی و زردی و ثقیل الرایحة. و شکوفه او بسیار و انبوه و سفید و با عطریه وتندطعم و گزنده. دیسقوریدوس فرموده که قسم از او راثمری میباشد سیاه رنگ و در دوم گرم و خشک و محلل و مفتح و مدر بول و حیض و فضلات و مقطع اخلاط و منضج و مفتت حصاة و مسکّن اوجاع بارده باطنی و مقاوم سموم هوا و جهت ورم جگر و سده آن و ورم فم معده و رفع نفث الدم و بادها و جهت استسقا و علل گرده و ریه و شدخ عضل و با مصطکی جهت تنقیه فضلات دماغی و با ترنجبین جهت سپرز و یک مثقال او را با فلفل بالسویة جهت رفع غثیان مجرب دانسته اند و جهت ازاله خوف نافع و ضماد اوجهت ورم بارد جگر و مثانه و معده و سپرز و ریاح جمیع اعضاء و جلوس در طبیخ او جهت ورم رحم و درد مفاصل و مضمضه و سنون او جهت درد دندان و تقویت لثه و رفع رطوبات و مداومت آشامیدن طبیخ او جهت مفاصل بارده بغایت مفید و با سکنجبین جهت اواخر تبهای بلغمی مجرب وشکوفه او لطیفتر و در افعال ضعیف تر است و مضر گرددبسبب شدت ادرار و مضر محرور و مصدع و مصلحش گلاب و صندل و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک مثقال و بدلش راسن و قسط و بدل فقاع او قصب الذّریره است و عرق اذخر بغایت لطیف و با قوه تریاقیة و در افعال شبیه به اواست و روغن او که شکوفه اذخر را در روغن زیتون بقدری که او را بپوشاند گذاشته باشند و دوماه تابستان در آفتاب پرورده و سه چهار مرتبه صاف نموده شکوفه را تازه کرده باشند در سیم گرم و خشک و با قوه قابضه وآشامیدن او جهت تحلیل ورم بارد باطنی و طلاء او جهت دردهای بارد و برص و رویانیدن مو و انواع خارش اعضا و رفع اعیاء و ماندگی و دلوک او جهت درد دندان و ورم لثه و جوشیدن دهان نافع است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
خلال مأمون گویند و بسریانی سجلیس [ن ل : سحینوس ، سجوس ] خوانند و بیونانی سحومیش و بلفظ دیگر طوفسس و سحوفس نیز گویند و تبن مکه و گربه دشتی و کاه مکی نیز گویند و بپارسی گورگیا خوانند و بهترین آن عربی بود سرخ رنگ باریک خوشبوی و طبیعت آن گرم و خشک است در درجه اول و در همه کوهها باشد و مرغزاری باشد. طبیعت نوع اعرابی گرم است در اول و گویند در دویم. خشک است در اول. اسحق گوید گرم و خشکست در دویم. منفعت وی آنست که سنگ گرده و مثانه بریزاند و مفتّح و ملین بود و ادرار بول کند و خون حیض براندو محلل نفخ بود فقاح وی سودمند بود جهت نفث دم و درد معده و ورم آن و شش و جگر و گرده و اختناق رحم رانافع بود و در بعضی معاجین مستعمل بود اما اذخر جهت ورم صلب که در جگر و معده بود ضماد کردن نافع بود وجهت دردهای اندرونی خاصه رحم نافع بود و اگر با شراب بجوشانند بول براند و مسخن مثانه سرد بود و محلل جمیع نفخها بود که در بدن پیدا شود اما مسحوق کردن فعل او زیاده از مشروب بود اما بیخ وی سودمند بود و اگر در جلاب جهت مفاصل سرد بدهند و جهت تبهاء بلغمی باسکنجبین در آخر آن بدهند و اگر بجوشانند و در آن نشینند موافق بود ورمهای گرم [ را ] که در رحم زنان بود و در بیخ قبض زیاده تر از فقاح بود اما در فقاح تسخین زیاده بود اما قبض موجود است در همه اجزاء وی و بدل وی قصب الذریره است و گویند مُضر بود بگرده و مصلح آن گلابست و گویند مصدع بود و مصلح آن صندل و گلاب بود یا عرق نیلوفر. ( اختیارات بدیعی ). و شیخ الرئیس درقانون گوید: منه اعرابی طیب الرائحة و منه آجامی و هو دقیق و هو اصلب و هو ارخی و هو لارائحة له قال دیسقوریدوس ان الأذخر نوعان احدهما لاثمر له و الآخر له ثمر اسود. ( قانون ج 2 ص 156 س 15 به آخر مانده ).
خلال مأمون گویند و بسریانی سجلیس [ن ل : سحینوس ، سجوس ] خوانند و بیونانی سحومیش و بلفظ دیگر طوفسس و سحوفس نیز گویند و تبن مکه و گربه دشتی و کاه مکی نیز گویند و بپارسی گورگیا خوانند و بهترین آن عربی بود سرخ رنگ باریک خوشبوی و طبیعت آن گرم و خشک است در درجه اول و در همه کوهها باشد و مرغزاری باشد. طبیعت نوع اعرابی گرم است در اول و گویند در دویم. خشک است در اول. اسحق گوید گرم و خشکست در دویم. منفعت وی آنست که سنگ گرده و مثانه بریزاند و مفتّح و ملین بود و ادرار بول کند و خون حیض براندو محلل نفخ بود فقاح وی سودمند بود جهت نفث دم و درد معده و ورم آن و شش و جگر و گرده و اختناق رحم رانافع بود و در بعضی معاجین مستعمل بود اما اذخر جهت ورم صلب که در جگر و معده بود ضماد کردن نافع بود وجهت دردهای اندرونی خاصه رحم نافع بود و اگر با شراب بجوشانند بول براند و مسخن مثانه سرد بود و محلل جمیع نفخها بود که در بدن پیدا شود اما مسحوق کردن فعل او زیاده از مشروب بود اما بیخ وی سودمند بود و اگر در جلاب جهت مفاصل سرد بدهند و جهت تبهاء بلغمی باسکنجبین در آخر آن بدهند و اگر بجوشانند و در آن نشینند موافق بود ورمهای گرم [ را ] که در رحم زنان بود و در بیخ قبض زیاده تر از فقاح بود اما در فقاح تسخین زیاده بود اما قبض موجود است در همه اجزاء وی و بدل وی قصب الذریره است و گویند مُضر بود بگرده و مصلح آن گلابست و گویند مصدع بود و مصلح آن صندل و گلاب بود یا عرق نیلوفر. ( اختیارات بدیعی ). و شیخ الرئیس درقانون گوید: منه اعرابی طیب الرائحة و منه آجامی و هو دقیق و هو اصلب و هو ارخی و هو لارائحة له قال دیسقوریدوس ان الأذخر نوعان احدهما لاثمر له و الآخر له ثمر اسود. ( قانون ج 2 ص 156 س 15 به آخر مانده ).
فرهنگ عمید
گیاهی باتلاقی و علفی با شاخه های باریک، شکوفه های سفید، ریشۀ ستبر، و برگ های ریز سرخ یا زرد، گورگیاه.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اذخر (به کسر الف و کسر و فتح خا) گیاهی خوش بوست که در فارسی کوم نامیده می شود. احکام اذخر در باب حج آمده است.
از مستحبات ورود به حرم، مکّه و مسجدالحرام و نیز پیش از طواف، جویدن اذخر است.
کندن اذخر در حرم
کندن اذخر در حرم جایز است.
بوییدن اذخر برای محرم
همچنین بوییدن آن برای محرم جایز است.
از مستحبات ورود به حرم، مکّه و مسجدالحرام و نیز پیش از طواف، جویدن اذخر است.
کندن اذخر در حرم
کندن اذخر در حرم جایز است.
بوییدن اذخر برای محرم
همچنین بوییدن آن برای محرم جایز است.
wikifeqh: گیاه_کوم
[ویکی حج] اِذْخِر، گیاهی خوشبو است که در مکه و مدینه می روید و از حکم حرمت چیدن و کندن گیاهان حرم، استثناء شده است. این گیاه کاربردهای بسیاری داشته است؛ ازجمله پوشاندن سقف خانه، پر کردن بالش، جویدن برای خوشبو کردن دهان، معطر کردن لباس و تأمین سوخت. سقف مسجدالنبی به هنگام ساخت، با اِذخر پوشانده شد.
پیامبر(ص) به درخواست عمویش عباس چیدن گیاه اذخر را برخلاف چیدن سایر گیاهان برای مُحرم جایز شمرد. در فقه شیعه و اهل سنت احکامِ کاربردهای مختلف اذخر برای مُحرِم بررسی شده است. فقهاء شیعه و اهل سنت به اتفاق، با استناد به حدیث پیامبر(ص)، چیدن آن را جایز می دانند؛ اما درباره مسائلی چون از ریشه درآوردن، بوییدن و جویدن آن فتواهای متفاوت دارند.
اِذْخِر گیاهی است خوشبو با ریشه محکم و برگ ها و ساقه های فراوان و باریک مانند گیاه «نِی». برگ های آن پهن، دراز و مایل به رنگ نارنجی است و پس از خشکیدن به رنگ سفید درمی آید. شکوفه این گیاه بسیار فراوان، به رنگ سفید مایل به سرخی تقریباً قهوه ای و دارای عطری تند و طعمی گزنده است. اذخر کاربردهای دارویی فراوان مانند بازگشایی رگها، رفع وَرم معده و کبد، دفع سنگ کلیه و مثانه و تسکین درد دندان دارد. این گیاه در مکه و مدینه فراوان است. در فارسی با نام های «کاه مکه»، «کوم» و «گزنه دشتی» شناخته می شود. گفتنی است کوهی نیز به نام «اَذاخِر» میان مکه و مدینه وجود دارد. دره و گذرگاه کنار آن نیز به ثنیه اَذاخر شناخته شده است. پیامبر(ص) هنگام فتح مکه از این گذرگاه به مکه پای نهاد.
پیامبر(ص) به درخواست عمویش عباس چیدن گیاه اذخر را برخلاف چیدن سایر گیاهان برای مُحرم جایز شمرد. در فقه شیعه و اهل سنت احکامِ کاربردهای مختلف اذخر برای مُحرِم بررسی شده است. فقهاء شیعه و اهل سنت به اتفاق، با استناد به حدیث پیامبر(ص)، چیدن آن را جایز می دانند؛ اما درباره مسائلی چون از ریشه درآوردن، بوییدن و جویدن آن فتواهای متفاوت دارند.
اِذْخِر گیاهی است خوشبو با ریشه محکم و برگ ها و ساقه های فراوان و باریک مانند گیاه «نِی». برگ های آن پهن، دراز و مایل به رنگ نارنجی است و پس از خشکیدن به رنگ سفید درمی آید. شکوفه این گیاه بسیار فراوان، به رنگ سفید مایل به سرخی تقریباً قهوه ای و دارای عطری تند و طعمی گزنده است. اذخر کاربردهای دارویی فراوان مانند بازگشایی رگها، رفع وَرم معده و کبد، دفع سنگ کلیه و مثانه و تسکین درد دندان دارد. این گیاه در مکه و مدینه فراوان است. در فارسی با نام های «کاه مکه»، «کوم» و «گزنه دشتی» شناخته می شود. گفتنی است کوهی نیز به نام «اَذاخِر» میان مکه و مدینه وجود دارد. دره و گذرگاه کنار آن نیز به ثنیه اَذاخر شناخته شده است. پیامبر(ص) هنگام فتح مکه از این گذرگاه به مکه پای نهاد.
wikihaj: اذخر
پیشنهاد کاربران
lemon grass
کلمات دیگر: