کلمه جو
صفحه اصلی

وصایه

عربی به فارسی

نگهداري , قيموميت


لغت نامه دهخدا

وصایة. [ وَ / وِ ی َ ] (ع اِ) اندرز. (منتهی الارب ). وصیت . (اقرب الموارد). || شاخ خرما که بدان پشتواره بندند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، وَصا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص )وصی گردانیدگی و عمل وصی گردانیدن . (ناظم الاطباء).


وصایة. [ وُ ی َ ] (ع اِمص ) اسم است وصیت را. (منتهی الارب ). وصی گردانیدگی و عمل وصی گردانیدن . (ناظم الاطباء). رجوع به وصیت شود.


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نایب گرفتن کسی برای تصرف در اموال و ... خود بعد از مرگ را وصایه گویند.
وصایت به کسر واو و به فتح آن اسم مصدر است.
در کتاب مصباح آورد: «وصیت الی فلان توصیة و أوصیت الیه ایصاء... و الاسم الوصایة بالکسر و الفتح لغة».
وصایت در اصطلاح عبارت از نایب گرفتن غیر است برای تصرف بعد از مرگ در آن چه خود شخص در حال حیات تواند تصرف نماید از اخراج حق و استیفاء آن یا ولایت بر طفل یا مجنونی که شخص موصی بر آن ها ولایت دارد.
و به عبارت دیگر: «هی استنباة الموصی غیره بعد موته فی التصرف فیما کان له التصرف فیه من اخراج حق أو استیفائه أو ولایة علی طفل أو مجنون یملک الولایة علیه اصالة کالاب والجد له أو بالعرض کالوصی عن أحدهما المأذون له فی الایصاء».



کلمات دیگر: