کلمه جو
صفحه اصلی

گیو

فارسی به انگلیسی

masculine proper name in the shahnameh

فرهنگ اسم ها

اسم: گیو (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: giv) (فارسی: گيو) (انگلیسی: giv)
معنی: یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن است، داماد رستم و پدر بیژن، برای آوردن کیخسرو به توران رفت، در پایان کار کیخسرو از جمله ی همراهان او بود، که در برف ناپدید شدند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

(تلفظ: giv) (در اعلام) (در شاهنامه) یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز ، داماد رستم و پدر بیژن است.


اسم: گئو (پسر) (کردی) (تلفظ: geo) (فارسی: گِئو) (انگلیسی: geo)
معنی: بزرگ

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان حومه بخش دستجرد شهرستان قم واقع در یک کیلومتری خاور دستجرد کوهستانی و سردسیر دارای ۱۲۴۹ تن سکنه محصول غله پنبه و خشکبار .
دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در ۱۳۱ هزار گزی شمال باختری شوسف و سر راه مالرو عمومی شوسف محلی جلگه و هوای آن گرمسیر ٠ آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن : غلات و پنبه است شغل اهالی زراعت است ٠

گاو در اوستا آمده

لغت نامه دهخدا

گیو. [ گ َ ] (نف ) به معنی گویا باشد که سخن کننده است . (برهان قاطع). ظاهراً این معنی را از کلمه ٔ گیومرت استخراج کرده اند و درست نیست . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || زبان را نیز گویند که به عربی لسان خوانند. (برهان قاطع). ظاهراً لهجه ای است در گویا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || (ق ) به معنی ظاهراً و غالباً آید. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به گو و گویا شود.


گیو. [ وْ ] (اِخ ) یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهان پهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه ٔ کیکاوس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد. (از برهان قاطع) (ازغیاث اللغات ). سرگذشت گیو در قسمت مهم داستان شاهنامه آمده است . برای اطلاع از اعمال و افعال او به شاهنامه ٔ فردوسی باید رجوع کرد. اما چنانکه از مآخذ تاریخی برمی آید گودرز پسر گیو است اما در شاهنامه گیو پهلوان پسر گودرز دانسته شده و عین این حالت در متون پهلوی نیز وجود دارد و معلوم نیست معکوس کردن قضیه ازکجا نشأت کرده است ، به هرحال بنا بروایت فردوسی درعهد کیان پس از خاندان سام نیرم ، خاندان گودرز گشوادگان ، اهمیت بسیار دارد. مؤسس این خاندان پهلوانی ، گشواد زرین کلاه ، از پهلوانان عهد فریدون بود و پسر اوگودرز پهلوان بزرگ و مدبر عهد کاوس و کیخسرو است که هفتاد و هشت پسر و نبیره داشت . پهلوانترین فرد خاندان او گیو بوده است و این گیو که پس از رستم هماورد نداشت ، بانوگشسب سوار، دختر رستم را به زنی گرفته بود. نام گیو در متون پهلوی ویو و گیو (هر دو با یاءمجهول ) ضبط شده و او پسر گودرز و از جمله ٔ جاویدانان است . این اسم در طبری «یی » ضبط شده و این شکل محققاً از ویو پدید آمده است . اما همین نام را در کتیبه ٔاشکانی بیستون به صورت معمول در پهلوی و فارسی یعنی گیو با یاء مجهول می بینیم و در اینجا گیو پدر گودرزاست نه پسر او. استاد کریستن سن معتقد است که چون نام اغلب جاویدانان از فهرست مفصل اسامی یشت سیزدهم (فروردین یشت ) استخراج شده است ناگزیر باید نام گیو را هم در همین یشت جست و از این روی نام گئونی پسر وهونمه باید همان گیو یا ویو باشد. اما نویسنده ٔ بندهشن تحت تأثیر آثار اسلامی گیو جاویدان را با گیو پهلوان اشتباه کرده است . گیو بنا به روایات فردوسی نیز با کیخسرو و فریبرز و طوس ناپدید شد. بدین معنی که چون کیخسرو دست از جهان شست و سفر آخرت گرفت ، فریبرز وطوس و گیو نیز به کیفیتی که در پایان داستان کیخسروو مقدمه ٔ داستان لهراسب در شاهنامه ٔ فردوسی می بینیم با او رفتند و دیگر بازنگشتند و از اینجا چنین برمی آید که داستان گیو پهلوان در روایات ملی نیز با داستان گئونی مذکور در فروردین یشت آمیخته شده است . ظاهراً گودرز و گیو و بیژن از پادشاهان و بزرگان اشکانی بوده اند و بتدریج در روایات ملی ایران راه یافته و درشمار پهلوانان درآمده اند. نام گودرز و پسرش گیو، برگوترزس و پدرش گئو در مآخذ رومی که هردو از اشکانیانند قابل تطبیق است . (از حماسه سرایی در ایران تألیف دکتر صفا چ 1 و 2 ص 535، 541 به بعد) :
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.

فردوسی .


چو گیو و چو رهام کارآزمای
چو گرگین و خراد فرخنده رای .

فردوسی .


خود و گیو و گودرزو چندان سوار
برفتند شاد از در شهریار.

فردوسی .


همی به فخر نجویند جنگ بیژن و گیو
که او میان گرازی بزد به یک خنجر.

قطران .


و گفت [ کیکاوس ] سیاوش روحانی را من کشتم نه افراسیاب و گیوبن جودرز را مجهول وار بفرستاد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی صص 41-42). و هفتاد پسر گودرز کشته شد و این کارزار رزم پشن خوانند.... بعد مدتی بیژن گیو را با گرگین میلاد به کشتن گرازان فرستاد. (مجمل التواریخ والقصص ص 48).

گئو. [ گ َ ءُ ] ( اِ ) در اوستایی بمعنی گاو است. رجوع به گاو و رجوع به فرهنگ ایران باستان ص 80 شود. || محل سکنای چند عشیره یا قبیله را در قدیم گئو می نامیدند:... شکل حکومت در این ازمنه ملوک الطوایفی است : از چند خانواده تیره ای تشکیل میشد و مسکن آن ده بود که «ویس » میگفتند، از چند تیره عشیره یا قبیله ترکیب می یافت و محل سکنای آن بلوک بود که در آن زمان «گئو» می نامیدند. ( ایران باستان ص 160 ).

گیو. [ گ َ ] ( نف ) به معنی گویا باشد که سخن کننده است. ( برهان قاطع ). ظاهراً این معنی را از کلمه گیومرت استخراج کرده اند و درست نیست. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || زبان را نیز گویند که به عربی لسان خوانند. ( برهان قاطع ). ظاهراً لهجه ای است در گویا. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || ( ق ) به معنی ظاهراً و غالباً آید. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به گو و گویا شود.

گیو. [ وْ ] ( اِخ ) یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهان پهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه کیکاوس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد. ( از برهان قاطع ) ( ازغیاث اللغات ). سرگذشت گیو در قسمت مهم داستان شاهنامه آمده است. برای اطلاع از اعمال و افعال او به شاهنامه فردوسی باید رجوع کرد. اما چنانکه از مآخذ تاریخی برمی آید گودرز پسر گیو است اما در شاهنامه گیو پهلوان پسر گودرز دانسته شده و عین این حالت در متون پهلوی نیز وجود دارد و معلوم نیست معکوس کردن قضیه ازکجا نشأت کرده است ، به هرحال بنا بروایت فردوسی درعهد کیان پس از خاندان سام نیرم ، خاندان گودرز گشوادگان ، اهمیت بسیار دارد. مؤسس این خاندان پهلوانی ، گشواد زرین کلاه ، از پهلوانان عهد فریدون بود و پسر اوگودرز پهلوان بزرگ و مدبر عهد کاوس و کیخسرو است که هفتاد و هشت پسر و نبیره داشت. پهلوانترین فرد خاندان او گیو بوده است و این گیو که پس از رستم هماورد نداشت ، بانوگشسب سوار، دختر رستم را به زنی گرفته بود. نام گیو در متون پهلوی ویو و گیو ( هر دو با یاءمجهول ) ضبط شده و او پسر گودرز و از جمله جاویدانان است. این اسم در طبری «یی » ضبط شده و این شکل محققاً از ویو پدید آمده است. اما همین نام را در کتیبه ٔاشکانی بیستون به صورت معمول در پهلوی و فارسی یعنی گیو با یاء مجهول می بینیم و در اینجا گیو پدر گودرزاست نه پسر او. استاد کریستن سن معتقد است که چون نام اغلب جاویدانان از فهرست مفصل اسامی یشت سیزدهم ( فروردین یشت ) استخراج شده است ناگزیر باید نام گیو را هم در همین یشت جست و از این روی نام گئونی پسر وهونمه باید همان گیو یا ویو باشد. اما نویسنده بندهشن تحت تأثیر آثار اسلامی گیو جاویدان را با گیو پهلوان اشتباه کرده است. گیو بنا به روایات فردوسی نیز با کیخسرو و فریبرز و طوس ناپدید شد. بدین معنی که چون کیخسرو دست از جهان شست و سفر آخرت گرفت ، فریبرز وطوس و گیو نیز به کیفیتی که در پایان داستان کیخسروو مقدمه داستان لهراسب در شاهنامه فردوسی می بینیم با او رفتند و دیگر بازنگشتند و از اینجا چنین برمی آید که داستان گیو پهلوان در روایات ملی نیز با داستان گئونی مذکور در فروردین یشت آمیخته شده است. ظاهراً گودرز و گیو و بیژن از پادشاهان و بزرگان اشکانی بوده اند و بتدریج در روایات ملی ایران راه یافته و درشمار پهلوانان درآمده اند. نام گودرز و پسرش گیو، برگوترزس و پدرش گئو در مآخذ رومی که هردو از اشکانیانند قابل تطبیق است. ( از حماسه سرایی در ایران تألیف دکتر صفا چ 1 و 2 ص 535، 541 به بعد ) :

گیو. [ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش دستجرد قم شهرستان قم . واقع در یکهزارگزی خاور دستجرد. محلی کوهستانی و کنار رودخانه و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 1249 تن است . آب آن از قنات و 3 رشته چشمه و رودخانه ٔ جهرود تأمین میشود. محصول آن غلات و مختصر پنبه ، انگور، گردو، زردآلو و هلو و شغل اهالی زراعت است . از آثار قدیمی امامزاده و تپه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).


گیو. [ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 131هزارگزی شمال باختری شوسف و سر راه مالرو عمومی شوسف . محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 500 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


دانشنامه عمومی

gaou:برادر


گیو یکی از سرشناس ترین پهلوانان ایرانی در حماسه ملی ایران در دوران های پادشاهی کیکاوس و کیخسرو است. بر پایهٔ شاهنامه او پسر گودرز و پدر بیژن است. تبار گیو با میانجی پدربزرگش کشواد، به کاوه آهنگر می رسد. گیو احتمالاً چهره ای تاریخی در دوران اشکانیان بوده است که برخلاف داستان های سنتی، پدر گودرز دوم اشکانی بوده است که در نیمه های سده نخست میلادی به همراه وردان اشکانی بر تخت شاهی اشکانیان نشسته بوده است.
برای نمونه در داستان دوازده رخ هنگامی که بیژن به نبرد با هومان رفته است.
طبری نام او را به گونهٔ بی نوشته است و حسن بن محمد قُمی که او را بنیان گذار یکی از روستاهای قُم برشمرده، نام او را بیب نوشته است. بر پایهٔ گفتهٔ نلدکه، بیب و بی گونه هایی از صورت کهن تر نام او هستند که نخست «ویو» بوده است و حمزه اصفهانی و نویسندهٔ گمنام مجمل التواریخ این صورت را در نوشته هایشان ضبط کرده اند. برجسته ترین کار گیو جستجوی هفت سالهٔ او در ترکستان برای یافتن کیخسرو و بازگردادن او به ایران است. به پاس این یاری گیو، زره ویژهٔ سیاوش به او پیشکش شد. دیگر کارهای برجسته گیو خون خواهی کشته شدن برادرش بهرام است که به دست داماد افراسیاب که تژاو نام داشت، کشته شد. در نبرد یازده رخ نیز او کار برجستهٔ دیگری انجام داد و گُروی زره که کشندهٔ سیاوش بود را در نبردی تن به تن شکست داده و کشت.
گیو همچنین داماد رستم (از طریق وصلت با بانو گشسپ) بود. در شاهنامه او تنها دارای یک فرزند به نام بیژن است. بروز احساسات پدرانه از گیو در جای جای شاهنامه صحنه های دل انگیزی می آفریند که خطوط شخصیت او را پررنگ می کند.*
سرانجام کار گیو در شاهنامهٔ فردوسی این است که او همراه چهار پهلوان دیگر همراه کیخسرو می شوند تا او را در سفر خود به سوی پروردگار همراهی کنند. علی رغم گوشزدهای کیخسرو که فقط کسانی که از فرّ ایزدی برخوردار باشند می توانند این راه را طی کنند وگرنه نابود یا ناپدید خواهند شد، پنج پهلوان (از جمله گیو) تصمیم گرفتند که با کیخسرو همراه شوند. سرانجام پس از برگذشتن کیخسرو بسوی عالم بالا، هر پنج پهلوان گرفتار برف و بوران شده و همانجا ناپدید شدند.

دانشنامه آزاد فارسی

گئو
رجوع شود به:گوش ، ایزد

پیشنهاد کاربران

آفرین به خانم ویشگا آسایش که اسم به این زیبایی و به خصوص ایرانی روی فرزندش گذاشته.

گیو "giv" یعنی مرد پهلوان و آزاده

گور یا گبر " gavr" یعنی کسی که آیین گیوی و پهلوانی و آزادگی آموخته باشد و در واقع گیو ور "giv var" بوده

گیو یکی از شخصیت ها و پهلوانان شاهنامه☺️
که اسم بچه ی ویشکا آسایش هم هست😂😂



گیو ( گئو ) ::به معنی برادر در زبان لری بختیاری


گیو در زبان تات به معنای مدفوع است


گیو::پهلوان. برادر
****

تورانیان دشمنان سرزمین ایران


گیو پهلوانی که برابری با چندین گَو پیلتن برابری کند.

گیو= پهلوانی که با چند گو پیلتن برابری کند و نام داماد رستم پسرگودرز بود

درسته گیو به معنای پهلوان است ولی بنظرم ویشگاه آسایش در حق فرزندش ظلم کرد چرا که می تونست از نام های متداول استفاده کنه و یا اگر می خواست خیلی خاص باشه اسمی که انتخاب میکنه باید این اسم رو جوری انتخاب می کرد که بعدا بچه رو مورد تمسخر قرار ندن

منم با صحبتای روژان کاملا موافقم. . . .
خود کرده را تدبیر نیست.

دوستان عزیز معنی این اسم رو فقط می توان در منطقه ای از استان ایلام یعنی کوردهای فیلی که زبانشان بیشترین قرابت با زبان پهلوی و اشکانی دارد را جستجو کرد.
معنی گیو در گویش کورد فیلی یعنی "جان"
این کلمه بسیار در این مناطق متداول است و کوردهای شهر ایلام واژه جان را "گان" تلفظ می کنند اما کوردهای مناطق جنوب استان واژه جان را "گیو" یا جانم را "گیونم" تکلم می کنند. و احتمالا معنی اسم گودرز از "گو" آن تعبیر جان می شود


گیو: یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم ( از قهرمانان شاهنامه )
دکتر سرامی در مورد شخصیت گیو می نویسد : ( ( دریافت استثنایی بودن اندرون این قهرمان را بسنده است اگر به آوارگی هفت ساله ی او در توران در جستجوی کیخسرو بیندیشیم. او قساوت قلب را از پدر به ارث برده است و نمود سنگدلی او در داستان همین جستجوی دور و دراز ، کشتن همه ی کسانی است که تنها گناهشان بی خبری از نام و نشان کیخسرو است . ) )
( از رنگ گل تا رنج خار، دکتر قدمعلی سرامی، ۱۳۸۳، ص 828. )

گیو ( Cone Hub ) : [ قطعات دوچرخه ] نگهدارنده ساچمه ها در محل خود بین گیو و کاسه موجود در توپی چرخ است .

گیوبه معنی گوژ یاکمان شکل - مثل گیو نی به معنی کانال کمان شکل که به سمت بالا حفر می شود. ( نی کمانی شکل )
در مکانیک مهره ای که یک سمت آن کمان شکل است.

با سلام
گیو به معنی" بزرگ" است در حال حاضر در بعضی از مناطق کردنشین به جای آن از کلمه "قیو" که معرب شده گیو است، به کار می برند.

گیو یکی از پسر ای دوره ی اشکانی بوده

همانطور که می دانیم در بین حروف فارسی برخی صداها هم مخرج هستند یعنی محل تولیدصدای آنها در دهان درجوارهم قراردارد وبه همین خاطر گاهی جای همدیگر را می گیرند مثلاً حرف ت در کلمه اتاق ، ت تلفظ می شود ولی همین ت در رُستم بصورت ط عربی تلفظ می شود وحروف نزدیک به هم جای هم را می گیرند وازآنجایی که درقدیم کودکان رابعداز بزرگ شدن وصفات وخصوصیاتشان نامگذاری می کردند با توجه به تاریخ زندگی جناب گیو باید گفت که گیو با کلمات دیوانه که آن زمان بعنوان جست وجوگر استعمال می شده مطابقت داردبنابراین گیو = دیو ( جست وجوگر سمج وسنگدل ولجوج وبه زبان امروزی گیو= جاسوس، ساواک

من گیو به کسر گاف و ضم یاء و واو تلفظ میکنم ، بصورتی که با گیو مرث نیز همخوانی دارد.

گیو با گیو به کسر گاف و ضم یاء و واو با کیومرث همخونی دارد. اصولا گیو به باد معده میگویند، مثل اینکه طرف در جواب مخالف گستاخی میکند و میگوید: ای گیو. یعنی ای گوژ.
منابع• http://hamednazari47@gmail.com

معنی این اسم فرزند ویشکا آسایش رو فقط در مناطق تات نشین و خیارج و شال و اسفرورین و تاکستان میشه متوجه شد.

با تمامی معانی اسم گیو که اینجا طرح شد موافقم ، ویه سوال داشتم از اون دو سه نفری که کامنت گذاشتن چرا خانم فلانی اسم پسرش رو گذاشته گیو و فردا بچه رو مسخره میکنن اونم با وجود این همه زیبایی در معنی اسم ، خواستم ببینم آخه شما مگه فضولید مردمید؟سرتون رو از تو کون مردم در بیارید تو زندگی خودتون باشه خاک بر سر نفهمتون امسال شماها هستید که مملکت رو به گه کشیدید احمقها

' گیو ' و ' گیه ' به معنی جان و زندگی است ریشه کلمه "گیاه" است . بسیار سطحی این تفکرات شما والدین بچه هایی هستید کسی که نامش گیو تمسخر می کنید تفکر و مطالعه بله سخت است ماهم چنین افرادی را تمسخر کنیم؟

گیومرث تغییر یافته کیومرس و الان بین شماها کسی هست که نام فرزندش "کیا" باشه همه هم ریشه هستند .

اگر زبان دیگر بلد هستید نباید یکی بدانید !
هرچیزی رو که نمیفهمید مسخره نکنید🧐🤬😠😡😤👿

گئو *گو*::در زبان لری بختیاری به معنی

برادر

گئوم وی هونمون ::برادرم
اومد خانه ی ما

گئومات::برادر جسور

گوش یا گوشورون یا گئوش یا سیاگالش یا گئو از نام های ایزدبانوی نگهبان چارپایان است.
چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری پارسی گوش است.

در زبان لری بختیاری به برادر می گویند

گئو*گو*::برادر - پهلوان

گَئو ( gao ) در زبان اوستایی یعنی گاو

در زمان آریاییان رییس تیره و ایل را ویس پت ، رییس قبیله را ده یوپت و رییس چند قبیله یا همان پادشاه کوچک و یا محلی را گئو مینامند


کلمات دیگر: