گیو
فارسی به انگلیسی
فرهنگ اسم ها
معنی: یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز، داماد رستم و پدر بیژن است، داماد رستم و پدر بیژن، برای آوردن کیخسرو به توران رفت، در پایان کار کیخسرو از جمله ی همراهان او بود، که در برف ناپدید شدند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گودرز و از پهلوانان بزرگ ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
(تلفظ: giv) (در اعلام) (در شاهنامه) یکی از پهلوانان داستانی ایرانی پسر گودرز ، داماد رستم و پدر بیژن است.
معنی: بزرگ
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در ۱۳۱ هزار گزی شمال باختری شوسف و سر راه مالرو عمومی شوسف محلی جلگه و هوای آن گرمسیر ٠ آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن : غلات و پنبه است شغل اهالی زراعت است ٠
لغت نامه دهخدا
گیو. [ گ َ ] (نف ) به معنی گویا باشد که سخن کننده است . (برهان قاطع). ظاهراً این معنی را از کلمه ٔ گیومرت استخراج کرده اند و درست نیست . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || زبان را نیز گویند که به عربی لسان خوانند. (برهان قاطع). ظاهراً لهجه ای است در گویا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || (ق ) به معنی ظاهراً و غالباً آید. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). رجوع به گو و گویا شود.
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
فردوسی .
چو گیو و چو رهام کارآزمای
چو گرگین و خراد فرخنده رای .
فردوسی .
خود و گیو و گودرزو چندان سوار
برفتند شاد از در شهریار.
فردوسی .
همی به فخر نجویند جنگ بیژن و گیو
که او میان گرازی بزد به یک خنجر.
قطران .
و گفت [ کیکاوس ] سیاوش روحانی را من کشتم نه افراسیاب و گیوبن جودرز را مجهول وار بفرستاد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی صص 41-42). و هفتاد پسر گودرز کشته شد و این کارزار رزم پشن خوانند.... بعد مدتی بیژن گیو را با گرگین میلاد به کشتن گرازان فرستاد. (مجمل التواریخ والقصص ص 48).
گیو. [ وْ ] ( اِخ ) یکی ازپهلوانان داستانی ایران و پسر گودرز و داماد رستم جهان پهلوان است و هموست که کیخسرو پسر سیاوش نوه کیکاوس و افراسیاب را بعد از هفت سال جستجو با مادرش فرنگیس از ترکستان به ایران آورد. ( از برهان قاطع ) ( ازغیاث اللغات ). سرگذشت گیو در قسمت مهم داستان شاهنامه آمده است. برای اطلاع از اعمال و افعال او به شاهنامه فردوسی باید رجوع کرد. اما چنانکه از مآخذ تاریخی برمی آید گودرز پسر گیو است اما در شاهنامه گیو پهلوان پسر گودرز دانسته شده و عین این حالت در متون پهلوی نیز وجود دارد و معلوم نیست معکوس کردن قضیه ازکجا نشأت کرده است ، به هرحال بنا بروایت فردوسی درعهد کیان پس از خاندان سام نیرم ، خاندان گودرز گشوادگان ، اهمیت بسیار دارد. مؤسس این خاندان پهلوانی ، گشواد زرین کلاه ، از پهلوانان عهد فریدون بود و پسر اوگودرز پهلوان بزرگ و مدبر عهد کاوس و کیخسرو است که هفتاد و هشت پسر و نبیره داشت. پهلوانترین فرد خاندان او گیو بوده است و این گیو که پس از رستم هماورد نداشت ، بانوگشسب سوار، دختر رستم را به زنی گرفته بود. نام گیو در متون پهلوی ویو و گیو ( هر دو با یاءمجهول ) ضبط شده و او پسر گودرز و از جمله جاویدانان است. این اسم در طبری «یی » ضبط شده و این شکل محققاً از ویو پدید آمده است. اما همین نام را در کتیبه ٔاشکانی بیستون به صورت معمول در پهلوی و فارسی یعنی گیو با یاء مجهول می بینیم و در اینجا گیو پدر گودرزاست نه پسر او. استاد کریستن سن معتقد است که چون نام اغلب جاویدانان از فهرست مفصل اسامی یشت سیزدهم ( فروردین یشت ) استخراج شده است ناگزیر باید نام گیو را هم در همین یشت جست و از این روی نام گئونی پسر وهونمه باید همان گیو یا ویو باشد. اما نویسنده بندهشن تحت تأثیر آثار اسلامی گیو جاویدان را با گیو پهلوان اشتباه کرده است. گیو بنا به روایات فردوسی نیز با کیخسرو و فریبرز و طوس ناپدید شد. بدین معنی که چون کیخسرو دست از جهان شست و سفر آخرت گرفت ، فریبرز وطوس و گیو نیز به کیفیتی که در پایان داستان کیخسروو مقدمه داستان لهراسب در شاهنامه فردوسی می بینیم با او رفتند و دیگر بازنگشتند و از اینجا چنین برمی آید که داستان گیو پهلوان در روایات ملی نیز با داستان گئونی مذکور در فروردین یشت آمیخته شده است. ظاهراً گودرز و گیو و بیژن از پادشاهان و بزرگان اشکانی بوده اند و بتدریج در روایات ملی ایران راه یافته و درشمار پهلوانان درآمده اند. نام گودرز و پسرش گیو، برگوترزس و پدرش گئو در مآخذ رومی که هردو از اشکانیانند قابل تطبیق است. ( از حماسه سرایی در ایران تألیف دکتر صفا چ 1 و 2 ص 535، 541 به بعد ) :
گیو. [ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش دستجرد قم شهرستان قم . واقع در یکهزارگزی خاور دستجرد. محلی کوهستانی و کنار رودخانه و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن 1249 تن است . آب آن از قنات و 3 رشته چشمه و رودخانه ٔ جهرود تأمین میشود. محصول آن غلات و مختصر پنبه ، انگور، گردو، زردآلو و هلو و شغل اهالی زراعت است . از آثار قدیمی امامزاده و تپه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
گیو. [ وْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 131هزارگزی شمال باختری شوسف و سر راه مالرو عمومی شوسف . محلی جلگه و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 500 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
دانشنامه عمومی
gaou:برادر
برای نمونه در داستان دوازده رخ هنگامی که بیژن به نبرد با هومان رفته است.
طبری نام او را به گونهٔ بی نوشته است و حسن بن محمد قُمی که او را بنیان گذار یکی از روستاهای قُم برشمرده، نام او را بیب نوشته است. بر پایهٔ گفتهٔ نلدکه، بیب و بی گونه هایی از صورت کهن تر نام او هستند که نخست «ویو» بوده است و حمزه اصفهانی و نویسندهٔ گمنام مجمل التواریخ این صورت را در نوشته هایشان ضبط کرده اند. برجسته ترین کار گیو جستجوی هفت سالهٔ او در ترکستان برای یافتن کیخسرو و بازگردادن او به ایران است. به پاس این یاری گیو، زره ویژهٔ سیاوش به او پیشکش شد. دیگر کارهای برجسته گیو خون خواهی کشته شدن برادرش بهرام است که به دست داماد افراسیاب که تژاو نام داشت، کشته شد. در نبرد یازده رخ نیز او کار برجستهٔ دیگری انجام داد و گُروی زره که کشندهٔ سیاوش بود را در نبردی تن به تن شکست داده و کشت.
گیو همچنین داماد رستم (از طریق وصلت با بانو گشسپ) بود. در شاهنامه او تنها دارای یک فرزند به نام بیژن است. بروز احساسات پدرانه از گیو در جای جای شاهنامه صحنه های دل انگیزی می آفریند که خطوط شخصیت او را پررنگ می کند.*
سرانجام کار گیو در شاهنامهٔ فردوسی این است که او همراه چهار پهلوان دیگر همراه کیخسرو می شوند تا او را در سفر خود به سوی پروردگار همراهی کنند. علی رغم گوشزدهای کیخسرو که فقط کسانی که از فرّ ایزدی برخوردار باشند می توانند این راه را طی کنند وگرنه نابود یا ناپدید خواهند شد، پنج پهلوان (از جمله گیو) تصمیم گرفتند که با کیخسرو همراه شوند. سرانجام پس از برگذشتن کیخسرو بسوی عالم بالا، هر پنج پهلوان گرفتار برف و بوران شده و همانجا ناپدید شدند.
این روستا در دهستان دستجرد (قم) قرار دارد و دارای آب و هوای معتدل میباشد.و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن 13 خوانوار (43نفر) بوده است.
پیشنهاد کاربران
گور یا گبر " gavr" یعنی کسی که آیین گیوی و پهلوانی و آزادگی آموخته باشد و در واقع گیو ور "giv var" بوده
که اسم بچه ی ویشکا آسایش هم هست😂😂
گیو ( گئو ) ::به معنی برادر در زبان لری بختیاری
****
تورانیان دشمنان سرزمین ایران
خود کرده را تدبیر نیست.
معنی گیو در گویش کورد فیلی یعنی "جان"
این کلمه بسیار در این مناطق متداول است و کوردهای شهر ایلام واژه جان را "گان" تلفظ می کنند اما کوردهای مناطق جنوب استان واژه جان را "گیو" یا جانم را "گیونم" تکلم می کنند. و احتمالا معنی اسم گودرز از "گو" آن تعبیر جان می شود
دکتر سرامی در مورد شخصیت گیو می نویسد : ( ( دریافت استثنایی بودن اندرون این قهرمان را بسنده است اگر به آوارگی هفت ساله ی او در توران در جستجوی کیخسرو بیندیشیم. او قساوت قلب را از پدر به ارث برده است و نمود سنگدلی او در داستان همین جستجوی دور و دراز ، کشتن همه ی کسانی است که تنها گناهشان بی خبری از نام و نشان کیخسرو است . ) )
( از رنگ گل تا رنج خار، دکتر قدمعلی سرامی، ۱۳۸۳، ص 828. )
در مکانیک مهره ای که یک سمت آن کمان شکل است.
گیو به معنی" بزرگ" است در حال حاضر در بعضی از مناطق کردنشین به جای آن از کلمه "قیو" که معرب شده گیو است، به کار می برند.
گیومرث تغییر یافته کیومرس و الان بین شماها کسی هست که نام فرزندش "کیا" باشه همه هم ریشه هستند .
اگر زبان دیگر بلد هستید نباید یکی بدانید !
هرچیزی رو که نمیفهمید مسخره نکنید🧐🤬😠😡😤👿
برادر
گئوم وی هونمون ::برادرم
اومد خانه ی ما
گئومات::برادر جسور
چهاردهمین روز هر ماه در گاهشماری پارسی گوش است.
گئو*گو*::برادر - پهلوان