کلمه جو
صفحه اصلی

لنبک

فرهنگ اسم ها

اسم: لنبک (پسر) (فارسی)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام سقائی جوانمرد در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی

فرهنگ فارسی

( لنبک آبکش ) سقا و آبکش بسیار کریم بعهد بهرام گور پادشاه ساسانی داستان لنبک و میهمان شدن بهرام بر خوان وی و بخشیدن بهرام مال براهام جهود را به لنبک در شاهنامه فردوسی آمده .
( صفت ) فربه و پر گوشت چاق و چله .

فرهنگ معین

(لُ بَ ) (ص . ) نک لَنبر.

لغت نامه دهخدا

لنبک. [ لُم ْ ب َ ] ( ص ) مردم فربه و پرگوشت و ناهموار. ( برهان ). سمین. چاق.

لنبک. [ لُم ْ ب َ ] ( اِخ ) نام سقا و آبکشی بسیار کریم به عهد بهرام گور پادشاه ساسانی. داستان لنبک و میهمان شدن بهرام بر خوان وی و بخشیدن مال براهام یهود به لنبک را فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است. رجوع به لنبک آبکش شود. خاقانی در اشارت بدین داستان گوید :
بهرام ننگرد به براهام چون نظر
بر نان و خوان لنبک سقا برافکند.
خاقانی.
هرچند که لنبک دهد آسایش بهرام
بهرام به شاهی به و لنبک به سقائی.
خاقانی.
رجوع به مدخل بعد شود.

لنبک . [ لُم ْ ب َ ] (ص ) مردم فربه و پرگوشت و ناهموار. (برهان ). سمین . چاق .


لنبک . [ لُم ْ ب َ ] (اِخ ) نام سقا و آبکشی بسیار کریم به عهد بهرام گور پادشاه ساسانی . داستان لنبک و میهمان شدن بهرام بر خوان وی و بخشیدن مال براهام یهود به لنبک را فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است . رجوع به لنبک آبکش شود. خاقانی در اشارت بدین داستان گوید :
بهرام ننگرد به براهام چون نظر
بر نان و خوان لنبک سقا برافکند.

خاقانی .


هرچند که لنبک دهد آسایش بهرام
بهرام به شاهی به و لنبک به سقائی .

خاقانی .


رجوع به مدخل بعد شود.

فرهنگ عمید

= لنبه

لنبه#NAME?


دانشنامه عمومی

لُنْبَک در شاهنامه نام مردی است فقیر و تنگدست امّا جوانمرد و بخشنده، که از راه آبکشی (حمل مشک آب و فروش آب به رهگذران) روزگار می گذرانید.
شاهنامه
بهرام گور چون شرح سخاوت و گشاده دستی لنبک را علیرغم فقر و تنگدستی اش شنید، برای آزمودن او در شهر فرمان داد تا کسی از وی آب خریداری نکند. سپس خود در هیئت سرداری که از سپاه ایران دور مانده است، به سرای لنبک شتافت و از وی خواست تا او را بپذیرد.
لُنبَک بی آنکه بداند که بهرام، شاه ایران است، وی را پذیرا گشت. روز نخست تمام درآمد آبکشی خویش را خرج وی کرد. روز دوّم چون کسی از او آب نمی خرید، پیراهن خویش را بفروخت و بساط پذیرایی از بهرام را فراهم ساخت؛ و سرانجام روز سوّم مشک آب خود را (که تنها وسیلهٔ کار و کسبش بود) گرو نهاد و به خواهش و تمنّا از بهرام خواست تا دو هفته ای دیگر نیز در سرای او بماند، که بهرام نپذیرفت.
بهرام سپس از سرای لنبک آبکش به خانهٔ براهام ِجهود رفت که با وجود توانگری مردی سخت خسیس و لئیم بود، امّا این مرد فرومایه بهرام را به سختی در دالان خانه اش جای داد، او را هیچ خوراک و نوشیدنی نداد و به رُفتن (جارو کردن) سرگین اسب نیز وادارش ساخت.

پیشنهاد کاربران

لُنبَک آب کش ( یا آب فروش ) مردی سخاوتمند و شریف و مهمان نواز و در عین حال فقیر و تنگدست بود، شرح داستان لنبک آب کش، و براهام ( مردی یهودی ) خسیس و تنگ نظر اما ثروتمند، و رویارویی آنها با پادشاه بهرام گور و شطرنج بازی کردن بهرام و لنبک، به زیبایی در شاهنامه فردوسی به نظم روایت شده است.


کلمات دیگر: