کلمه جو
صفحه اصلی

شهراشوب

فارسی به انگلیسی

femme fatale, devilish, mischief, mischief-maker, mischievous, shrewish

فرهنگ اسم ها

اسم: شهرآشوب (دختر، پسر) (فارسی)
معنی: آن که در شهر ایجاد فتنه و آشوب می کند، بسیار زیبا و دلربا، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی

فرهنگ فارسی

( شهر آشوب ) ( صفت ) ۱ - کسی که شهری را به قتنه و فساد بر هم زند . ۲ - کسی که در حسن و جمال فتنه شهری باشد . ۳ - یکی از آهنگهای موسیقی های ایرانی ٠
یکی از انواع شعر فارسی است و تعریفی که فرهنگ نویسان از آن کرده اند چنین است : مدح و ذمی که شعرا اهل شهر را کنند .

فرهنگ معین

( شهرآشوب ) ( ~ . ) (ص فا. ) ۱ - دارندة جمال و زیبایی بسیار که در حسن و جمال فتنة شهر باشد. ۲ - یکی از آهنگ های موسیقی .

لغت نامه دهخدا

( شهرآشوب ) شهرآشوب. [ ش َ ] ( نف مرکب ) آشوبنده شهر. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ). که شهر را به آشوب و فتنه و فساد کشد. || کسی که در حسن و جمال ، فتنه شهری باشد. کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. ( فرهنگ نظام ). کسی که در حسن و جمال ، فتنه و آشوب شهری باشد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). معشوق :
حلق خلقی را بطوق شوق تو در بند کرد
زلف مشک افشان شهرآشوب مه چوگان تو.
خاقانی.
گر آن عیار شهرآشوب وقتی حال ما پرسد
بگو خوابش نمیگیرد بشب از دست عیاران.
سعدی.
جهان از فتنه و آشوب یکچندی برآسودی
اگر نه روی شهرآشوب و چشم فتنه انگیزت.
سعدی.
چه شهرآشوبی ای دلبند مقبول
چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی !
سعدی.
بازکش یک دم عنان ای ترک شهرآشوب من
تا ز اشک و چهره راهت پر زر و گوهر کنم.
حافظ.
فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب
چنان بردند صبراز دل که ترکان خوان یغما را.
حافظ.
چه عذر بخت خود گویم که آن عیار شهرآشوب
بتلخی کشت حافظ را و تیر اندر کمان دارد.
حافظ.
|| ( اِ مرکب ) یکی از انواع شعر فارسی است و تعریفی که فرهنگ نویسان از آن کرده اندچنین است : مدح و ذمی که شعرا اهل شهر را کنند. ( بهار عجم ) ( بحر عجم ) ( آنندراج ) ( کشف اللغات ). شهرانگیز نیز بضبط بهار عجم ، بمعنی شهرآشوب ، و آن نظمی است که تعریف یا ذم اکثر مردم شهر در آن باشد. اما شهرآشوب یا شهرانگیز بهر نوع شعری که در توصیف پیشه وران یک شهر و تعریف حرفت و صنعت ایشان سروده باشد اطلاق میشودولو اینکه خود عنوان دیگری داشته باشد، همچنانکه شهرانگیز سیفی بخاری موسوم به صنایعالبدایع و شهرآشوب لسانی شیرازی که عنوان مجمعالاصناف دارد شهرآشوبی که شعرا در مدح یا قَدْح یک شهر و مردم آن گفته باشند ارزش و مقدار شهرآشوب از نوع اخیر را ندارد، چه این نوع شعر از نظر جامعه شناسی و اشتمال بر لغات و اصطلاحات فنی و اسامی کارافزارها و ذکر صنایع و حِرَف رایج ادوار مختلف فواید بسیاری را در بر دارد و بیشتر تذکره نویسان از شهرآشوبهایی که یاد کرده اند نمونه به دست نداده اند و یا آنکه بذکر یکی دو بیت اکتفا نموده اند. برای سرودن شهرآشوب نوع خاصی از شعر در نظر گرفته نشده است ، و آنچه تاکنون به دست آمده است بصورت قطعه و قصیده و رباعی و غزل و مثنوی بوده اما در مجموع آنها که برای محترفه سروده شده بیشتر در قالب رباعی است و آنچه در مدح یا ذم یک شهر است غالباً بصورت قصیده و مثنوی. قدیمترین شعر فارسی که با عنوان خاص شهرآشوب در دست است ، قطعات مختلف الوزنی است از مسعودسعد، و نخستین تذکره نویسی که از این نوع یاد کرده امیر علیشیر نوایی است که در ذکر سیفی بخاری آورده است و نویسد که او مخترع این طریقه بوده است. گرچه در قرنهای نهم و دهم و یازدهم هجری «اختراع » به شعری اطلاق میشده که از حیث وزن و قافیه یا قافیه و ردیف و یا ردیف تنها بیسابقه باشد ولی در اینجا شهرانگیز ( شهرآشوب ) گفتی در قالب غزل است که پیش از سیفی سروده نشده بود و وی در این کار مخترع بوده است. بعد از شهرآشوب و شهرانگیز به اشعاری از همان نوع برمیخوریم با عناوین عالم آشوب ، دهرآشوب ، جهان آشوب ، فلک آشوب که در مجموع همه بیک معنی است. و در مقابل چه بسا شهرآشوبهایی سروده شده که با وجود اشتهار عنوان شهرآشوب ندارد، مانند کارنامه بلخ حکیم سنائی غزنوی و قصیده لامیه کمال الدین کوتاه پای. شعرایی که برای محترفه شهرآشوب سروده اند عموماً آنها را شوخ و مهروی و محبوب و بت و دلبر و دلدار خوانده اند و سراینده شهرآشوب در عین حال که قصد تفنن و هنرنمایی داشته متوجه این نکته بوده است که قبلاً تعریف خشک و بیروح از هنر یک آهنگر و ذکر آلات و افزار کار چندان لطفی ندارد لذا هر صنعتگر و پیشه وری را یک محبوب فتنه گر و شهرآشوب وانمودساخته و از در عشق و عاشقی سخن بمیان آورده است. شهرآشوب گویی اختراع و ابتکار ایرانیان است و شعرای ترک هم تقلید از ایشان کرده اند. قدیمترین شعری که بزبان عربی در وصف محترفه سروده شده قطعات مختلف الوزنی از یک شاعر ایرانی یعنی ابوعلی حسن بن ابی الطیب باخرزی پدر ابوالقاسم علی صاحب دمیةالقصر است که سه قطعه از آنرا در کتاب یتیمةالدهر ثعالبی ( ج 2 ص 37، 38 ) آورده و از نوع دیگر قصیده بائیه مطولی است موسوم به مقراض الاعراض در هجو کثیری از رؤسای دمشق سروده ابن عنین دمشقی ( محمدبن نصراﷲبن حسین بن عنین ) متولد 549و متوفای 630 هَ. ق. و ذکر آن در معجم الادباء یاقوت چ مصر ج 4 ص 123 و وفیات الاعیان ابن خلکان چ تهران ص 130 آمده است ، که بر اثر آن شاعر نفی بلد شد و به ایران آمد. حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل شهرانگیز از شش نفر شاعر ترک نام برده است که شهرآشوب سروده اند و شعرای مزبور عبارتند از کمالی قرن دهم هجری ، مسیحی ( 918 هَ. ق. )، محمد سلوکی قرن دهم ، یحیی قرن دهم ، محمودبن عثمان لامعی بروسوی ( 938 هَ. ق. )، سید پیرمحمد عاشق چلبی ( 939 هَ. ق. ). گیب مستشرق انگلیسی و مؤلف تاریخ ادبیات ترک در ج 2 از کتاب مزبور ( ص 232 ) در ذیل مسیحی نوشته است که شهرانگیز از مخترعات عثمانیان است ولی ادوارد براون انگلیسی باآنکه از شهرآشوبهای شعرای قدیم ایران مانند مسعودسعد و غیره اطلاعی نداشته این گفته را نپذیرفته و در تاریخ ادبیات ایران ( ج 2 ص 158، 159 ترجمه رشید یاسمی ) ذیل فضولی بغدادی می نویسد: سام میرزا در تحفه سامی که در 957 هَ. ق. / 1550 م. تألیف شده دو نفر شاعر را نام می برد، یکی وحید قمی ( وحیدی صوابست )، دیگر حریفی اصفهان ( حرفی صوابست ) که آن یک در تبریز و این دیگر در گیلان به گفتن آن قسم شعر مبادرت ورزیده اند. گرچه تاریخ سرودن این اشعار بعد از شهرانگیز ترکی است که مسیحی شاعر سروده است لیکن هیچ دلیلی در دست نیست که شیوع آن قسم شعر را در ایران تجددی یافته و طرز تازه یافته باشند. رجوع شود به شهرآشوب در شعر فارسی تألیف احمد گلچین معانی و مقاله محجوب در کتاب هفته شماره ٔ90 صص 86 - 104 مورخ یکشنبه دهم شهریور 1342 هَ. ش. و مجالس النفائس ص 231. از شاعران فارسی که شهرآشوب سروده اند عبارتند از:

فرهنگ عمید

( شهرآشوب ) ۱. آشوبندۀ شهر، کسی که در شهر فتنه و آشوب برپا می کند.
۲. ویژگی آن که به واسطۀ حسن و جمال خود باعث فتنه و آشوب شود.
۳. (اسم ) (موسیقی ) از آهنگ های موسیقی ایرانی.

دانشنامه عمومی

شهرآشوب. زن اغواگر، شهرآشوب یا فتانه اصطلاحی در فیلم و ادبیات داستانی است که به زنی زیبا گفته می شد که با استفاده از زیبایی و جذابیت های خود مردان را افسون می کرد. این شخصیت که معمولاً توانایی های فراانسانی نیز داشت، عاشقان خود را در میلی غیرقابل مقاومت فرو می برد و قربانیان خود را هیپنوتیزم می کرد و آنان را در موقعیت های خطرناک و مرگ آور فرو می برد. امروزه نیز گاه با توانایی های فرا انسانی، ساحره، خون آشام و هیولای مؤنث تصویر می شود.
کمال الدین کوتاه پای که شهرآشوبی در هجو کینوس بدخشان سروده بود.
آگهی خراسانی (ف‍‍.۹۳۲)
حکیم شفائی اصفهانی (ف‍‍.۱۰۳۷)
اشرف مازندرانی (ف‍‍.۱۰۸۱)
مسعود سعد نود و یک قطعه مختلف الوزن در وصف پیشه وران و صنعتگران عصر خود به نظم کشیده است.
مهستی گنجوی دیگر شاعر سده ششم است که رباعیاتی دربارهٔ اصناف بازار و پیشه وران سروده و نخستین کسی است که از قالب رباعی در سرودن شهرآشوب استفاده کرده است. تعدادی از این رباعیها از مونس الاحرار فی دقایق الاشعار محمدبن بدر جاجرمی (از فضلای سده هفتم) و فرهنگها و تذکره ها به دست آمده است.
امیرخسرو دهلوی (ف‍. ۷۲۵) شاعر فارسی سرای هند نیز شصت و هفت شهرآشوب در قالب رباعی سروده است.
سیفی بخاری (ف‍. ۹۰۹) در شهرانگیز خود با عنوان صنایع البدایع در وصف هر پیشه ور غزلی گفته است.
خواندمیر (ف‍. ۹۴۱) نویسنده تاریخ حبیب السیر صد و شصت رباعی از این گونه شعر در کتاب نامه نامی دارد که هر رباعی در آغاز نامه ای مسطور است.
مولانا لسانی شیرازی (ف‍‍.۹۴۱) در منظومه مجمع الاصناف در وصف هر پیشه ور پنج رباعی، با عنوانی در قالب مثنوی سروده است و بنا بر نظر احمد گلچین معانی مجمع الاصناف در میان شهرآشوب ها درجه عالی دارد.
گویا وحیدی تبریزی (م‍.۹۴۲) اولین شاعری است که در قالب مثنوی شهرآشوب سروده است.
حالتی ترکمانی (ف‍‍.۱۰۰۰) و
فیضی آگره ای (ف‍‍.۱۰۰۴) هر دو در قالب رباعی شهرآشوب گفته اند و
حکیم فغفور لاهیجی (ف‍.۱۰۲۹) و
کلیم کاشانی (ف‍. ۱۰۶۱) از قالب مثنوی در سرودن شهرآشوب های خود بهره گرفته اند.
میرزاطاهر وحید قزوینی (ف‍.۱۱۱۰) در مثنوی عاشق و معشوق، علاوه بر صاحبان حرف دربارهٔ مکانهایی همچون میخانه، حمام و مسجد و حیواناتی مانند کرگدن و گاومیش و سازهایی چون تنبور و کمانچه نیز شعر گفته است. در این مثنوی شهرآشوبی دیگر دربارهٔ دو راجه هندی است. شاعر هنگامی که این دو دلداده به اصفهان رسیده اند، به توصیف شهر و پیشه وران و بازاریان آن پرداخته است.
میرعابد سیدای نسفی (ف‍. ۱۷۱۰ میلادی) شهرآشوب هایی در قالب مثنوی دارد که اغلب به صورت تک بیت است. همچنین وی سه شهرآشوب در قالب غزل سروده است.
از شاعری به نام سرحدی قهفرخی (ف‍.۱۲۴۷) فقط ابیاتی باقی است و چون دیوان شعرش در دست نیست، نمی توان شمار شهرآشوب های او را مشخص کرد.
این مقوله پیوند نزدیکی با هراس از ساحره ها و زن هراسی دارد. شخصیت پردازی زن فتانه در مقابل شخصیت زن آرمانی قرار می گیرد. ادبیات داستانی هنگامی که تلاش کرده است به پرسش خود دربارهٔ هویت انسان از طریق جایگاه زن پاسخ دهد دو وجههٔ متضاد زن آرمانی (موافق با امیال مرد) و زن فتانه (مخالف با امیال مرد) به زن داد، چرا که ادبیات اغلب توسط مردان نگارش می شد. این دو شخصیت پردازی جلوه های اسطورهای آرزوها و ناکامی های نویسندگان محسوب می شوند. هر چند که به عقیده برخی، «زن افسونگر» مثالی از استقلال زنان و تهدیدی برای نقش های جنسیتی سنتی زنانه بوده است.
نمونه هایی از زن فتانه در ادبیات عبارتند از: نانا (امیل زولا)، لولو (پابست )، آناستازیا (در ابله داستایوسکی)، کارمن، اسمرالدا، زن لکاته (در بوف کور)، هما (در شوهر آهو خانم)، لیلا (در طوبا و معنای شب )، گوهر (صادق چوبک) و برخی روایات از حوا.
اما شهرآشوب اصطلاحاً از انواع شعر (به لحاظ موضوع) است و به اشعاری اطلاق می شود که دربارهٔ پیشه وران و تعریف شغل و صنعت آنان سروده باشند. چنین اشعاری از نظر جامعه شناسی و نیز دربرداشتن لغات و اصطلاحات فنی و نام ابزارهای کار در حرفه ها و صنایع رایج در دوره های مختلف زندگی بشر اهمیت بسیار دارد.
شهر آشوب. شهر آشوب فیلمی به کارگردانی مهدی ژورک و نویسندگی حبیب اله کسمایی محصول سال ۱۳۴۸ است.

شهر آشوب (فیلم ۱۳۸۴). شهر آشوب(فیلم ۱۳۸۴) فیلمی به کارگردانی یداله صمدی و نویسندگی فریدون دانشمند ساختهٔ سال ۱۳۸۴ است.

شهر آشوب (فیلم). شهرآشوب دهمین فیلم سینمایی یدالله صمدی در مقام کارگردان است و ساختهٔ سال ۱۳۸۴ خورشیدی است.

دانشنامه آزاد فارسی

شهرآشوب. نوعی شعر در شعر فارسی که به دو معناست: ۱. شعری که در آن به مشاغل اجتماعی پرداخته می شود و مثلاً در ستایش صاحبان مشاغل یا در وصف آنان گفته می شود. مانند شهرآشوب های مسعود سعد سلمان: مَهِ سنگین دلی ای مهر دل جوی/بت شیرین لبی ای یار زرگر/بدیدم زرگری شیرین نهادی/از آن کردم رُخان خویش چون زر/مگر روزی رخان چون زر من/نهی جانا به سیمین عارضت بر. سنایی، مهستی گنجوی، امیرخسرو دهلوی، و برخی از شاعران سبک هندی چون بیدل و فیضی فیاضی شهرآشوب هایی دارند؛ ۲. شعری که در آن زبان به نکوهش اهالی شهری یا سرزمینی گشایند. این گونه شعرها گاه سبب طغیان مردم علیه شاعر می شود. از مشهورترین شهرآشوب های شعر فارسی، در معنای اخیر، شهرآشوب انوری در نکوهش اهالی بلخ است: بلخ شهری است در آگنده به اوباش و رنود/در همه شهر و نواحیش یکی بخرد نیست.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شهر آشوب (شعر). یکی از فنون سرودن شعر در ادبیات فارسی شهر آشوب می باشد که در لغت به معنی آشوبنده شهر است و کسی که در حسن و جمال فتنه شهری باشد؛ کسی که از حسن یا فساد خود نظم شهری را بر هم زند. در ادبیات فارسی، شهر آشوب در این معنا کاربرد فراوانی دارد و نمونه های آن بسیار است.
شهر آشوب، گونه ای از شعر فارسی است که در دو معنا کاربرد دارد:
← توصیف صاحبان مشاغل و اصناف
از ماجرای مردم بلخ و تنبیه شاعری که توهین کرده بود، وجه تسمیه (علت نامگذاری) این نوع شعر ادبی روشن می گردد؛ چرا که این اشعار با برانگیختن احساسات مردم یک شهر، سبب به هم خوردن نظم و آرامش آن شهر می شد. مردم خشمگین گاهی این عمل شاعر را با آزار و دستگیری او پاسخ می گفتند و گاهی با بریدن زبان و حتی کشتن او.گاهی شاعران از روی مبالغه به این گونه اشعار، عالم آشوب، دهر آشوب و جهان آشوب نیز گفته اند.
تاریخ پیدایش
قدیمی ترین شعری که با عنوان شهر آشوب در تاریخ ادبیات فارسی ثبت شده است، مجموعه ای ۹۲ قطعه ا ی است که در دیوان مسعود سعد سلمان (۴۳۸ – ۵۱۵ هـ.ق) وجود دارد که در هر یک از این قطعات یکی از مشاغل و حرفه ها توصیف شده است. اگرچه بیش از آن نیز از اشعاری با همین مضمون سروده شده بود، مثل ابیاتی از کارنامه بلخ اثر سنایی غزنوی، اما هیچ یک از آنها عنوان شهر آشوب به خود نگرفتند.پس از مسعود سعد، تا حدود قرن ۹ و ۱۰ شهر آشوب در انزوا و سکوت به سر برد و شاعران کمتر به آن رغبت نشان دادند، اما در دوره صفوی، بار دیگر شهر آشوب در بین شاعران رواج یافت.
ویژگی ادبی
...

پیشنهاد کاربران

به نظر من شهر آشوب می تواند کنایه از دل انسان و درون پر رمز و راز آدمی است که همیشه متلاطم بوده و رنگ آرامش بخود نمی بیند.
شهر آشوب ضمیر ناخودآگاه آدمی ایت با انواع و اقسام دلواپسی ها و نگرانی هایی که هیچگاه تمامی ندارند بلکه جنس و نوع آنها در طی زمان به فراخور موقعیت و نگاه خود انسان متفاوت است. هر انسانی از بدو تولد در ضمیرش با بایدها و نبایدهایی روبروست و در تمام طول رندگی اش در تقابل و کشمکش با محیط بیرون و پیرامون خودش می باشد و همانطوری که گفته شد این جدلها و کشمکش های عقلی و درونی به فراخور زمان و حال آدمی دائما در حال تغییر است


کلمات دیگر: