کلمه جو
صفحه اصلی

خرگوش


مترادف خرگوش : ارنب، دوشان

فارسی به انگلیسی

rabbit


rabbit, bunny, coney, hare

hare


فارسی به عربی

ارنب , ارنب بری

مترادف و متضاد

hare (اسم)
خرگوش، خرگوش صحرایی، گوشت خرگوش، مسافر بی بلیط

rabbit (اسم)
خرگوش، شکار خرگوش کردن، عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه

lapin (اسم)
خرگوش

فرهنگ فارسی

یکی از صورتهای فلکی جنوبی ارنب
( اسم ) پستانداری است علفخوار جزو راست. جوندگان باندام گربه دارای گوشهای دراز و لبهای شکافدار . دستهای وی از پاها کوتاهتر است و بسیار تند میرود و آن دارای اقسامی است ارنب .
نام کوچه ای بوده به نیشابور و معرب آن خرجوش است از آنجاست ابو سعید عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی که از فقیهان معروف بوده است .

فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) پستانداری علفخوار جزو راستة جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود.

لغت نامه دهخدا

خرگوش . [ خ َ ] (اِخ ) نام کوچه ای بوده به نیشابور و معرب آن خرجوش است . از آنجاست ابوسعید عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی که از فقیهان معروف بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به عبدالملک «ابوسعید» و «خرجوش » و «خرجوشی » شود.


خرگوش . [ خ َ ] (اِ مرکب ) جانوریست معروف . گویند ماده ٔ او را مانند زنان حیض آید. (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). حیوانی وحشی که گوشهای دراز دارد. (ناظم الاطباء). ابوخداش . ابوخرانق . ابوعروة. ابوبنهان . ارنب . اصمع. حَوْشَب . درماء. درمة. درامة. عجوز. قُفّة. قَعیل . قُواع . لاغوش . لاغون . مقطعالاسحار.
خرگوش از نظر جانورشناسی : خرگوش نوعی از پستاندارانست که بتعداد زیاد و اقسام بسیار در قاره های اروپا و آسیا و افریقا و امریکای شمالی یافت میشود. خرگوش امریکای شمالی انواع متفاوت دارد که از آنجمله اند خرگوشهای پنجه سفید و خرگوشهای منطقه ٔ منجمد شمالی و خرگوشهای دم سفید و خرگوشهای دم سیاه . نوعی از خرگوشها که به انگلیسی هر می گویند از نوع دیگر آن که بزبان انگلیسی ربیت نامیده میشود بواسطه ٔ بزرگی جثه و بزرگتر بودن دو پا و درازی گوش و وسعت کف پا متمایز است و از این دو نوع خرگوشهای نوع دوم بچه های خود را برهنه و فاقد مو در سوراخهای زیرزمینی به دنیا می آورند در حالی که خرگوشهای نوع اول بچه های خود را با مو و در سطح زمین از دو تا چهار تا می زایند. خرگوش به اصناف متعدد و تعداد کثیر در سراسر کانادا و سرحد شمالی ایالات متحده ٔ امریکا و در کوهستانهای جنوبی آن یافت میشود. رنگ قهوه ای خرگوشهادر زمستانها بسفید تبدیل میشود زیرا این حیوان در زمستان پشمهای تابستانی خود را می ریزد. پاهای بلند خرگوش موجب میشود تا آن در روی برف به تندی بدود و این حیوان دراین نوع دویدن بین سایر پستانداران بی نظیر است . خرگوشهای مناطق منجمد شمالی در نواحی درخت زار شمالی کانادا و آلاسکا زیست می کنند و خرگوشهای دم سیاه در ایالات متحده ٔ امریکا بسیار یافت میشوند. این قسم خرگوش بواسطه ٔ چستی و چالاکی و سرعت گامها همه نوع سگهای شکاری را عقب می گذارد و فقط تازیها هستند که می توانند آنها را شکار کنند زیرا وجود آنها برای مزارع غلات بسیار زیانمند است . وجه تمایز خرگوشهای دم سیاه با خرگوشهای دم سفید علاوه بر سیاهی و سفیدی رنگ دم آنها در نوارهای سیاهرنگی است که در روی پشت آنها قرار دارد: در خرگوشهای دم سیاه اندازه ٔ هر یک از این نوارها وسیعتر و بزرگتر از اندازه ٔ نوار خرگوشهای دم سفیداست :
شیر غژم آورد و جست از جای خویش
آمد آن خرگوش را آلغده پیش .

رودکی .


گفت با خرگوش خانه خان من
خیز و خاشاکت از او بیرون فکن .

رودکی .


نهی پایت از پایه بیرون همی
که خرگوش گیری بگردون همی .

(گرشاسب نامه ).


چو آهو و خرگوش یابد عقاب
نیارد بدراج و تیهو شتاب .

(گرشاسب نامه ).


سپس ِ این درون شو ای خرگوش
که بپرواز برشده ست عقاب .

ناصرخسرو.


تو چو خرگوش چه مشغول شدستی بگیاه
که بسر برْت عقاب است و بگردتو کلاب .

ناصرخسرو.


خرگوشوار دیدم مردم را
خفته دو چشم باز خرد خفته .

ناصرخسرو.


شیر اگردر میان شکار خرگوش خرگوری بیند دست از خرگوش بداردو روی سوی خرگور آرد. (کلیله و دمنه ). خرگوش شیر رابحیلت هلاک کرد. (کلیله و دمنه ).
شاعران حیض حسد یافته چون خرگوشند
تا ز من شیردل این نکته ٔ عذراشنوند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 104).


پی غلط کرده چو خرگوش همه شیردلان
راه تنها شده تا کعبه به تنها بینند.

خاقانی .


گر چو خرگوش کنم پیروی شیر چه سود
که چو آتش به نیستان شدنم نگذارند.

خاقانی .


که خرگوش حیض النسا داردو من
پلنگم ز حیض النسا می گریزم .

خاقانی .


ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو
خون خرگوش کند آبخور مارانم .

خاقانی .


که خرگوش هرموز را ای شگفت
سگ آن ولایت تواند گرفت .

نظامی .


بوالفضولی چند در حکم قدر
لایق خرگوش آمد گوش خر.

مولوی (مثنوی ).


نحس خرگوشی که باشد شیرجو
زیرکی و عقل و چالاکیت کو؟

مولوی (مثنوی ).


شیر را خرگوش در زندان نشاند
ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند.

مولوی (مثنوی ).


دموج ؛ گام کوتاه زدن خرگوش و بشتاب دویدن . جعمره ؛ گرد آوردن ِ خرگوش ْ خودرا در وقت گزیدن . درص ؛ بچه ٔ خرگوش . ازماع ؛ دویدن خرگوش . خرنق ؛ بچه خرگوش . خُزَر؛ خرگوش نر. اِنفاج ؛ خرگوش را برخیزانیدن . (منتهی الارب ). خرگوش حیوان معروف است و در شریعت موسوی نجس محسوب بوده زیرا اگرچه نوشخوار می کند لکن سم چاک نیست . (قاموس کتاب مقدس ).
- خواب خرگوشی ؛ خوابی است که یک چشم خفته باز باشد چون حالت خرگوش بوقت خواب :
خواب خرگوشی بدان صوفی فتاد.

مولوی (مثنوی ).


- خواب خرگوشی دادن ؛ اغفال کردن . فریب دادن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
آهوچشمی که چشم آهوش
میداد بشیر خواب خرگوش .

نظامی .


- خواب خرگوشی فکندن ؛ اغفال کردن :
بیداری دولتت فکنده
در دیده ٔ خواب خواب خرگوش .

ظهیر فاریابی .


- امثال :
خرگوش هرمز را سگ هرمز گیرد ، نظیر :
شغال بیشه ٔ مازندران را
ندرّد جز سگ مازندرانی .

؟


|| کنایه از شرم مرد. (یادداشت بخط مؤلف ) :
لیکن چه کنم آه که خرگوش فروخت .

سوزنی .


|| بارتنگ . لسان الحمل . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به بارتنگ شود. || (اِخ ) خرگوش یا خرگوش فلک ؛ همان صورت ارنب است . (یادداشت بخط مؤلف ).

خرگوش. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) جانوریست معروف. گویند ماده او را مانند زنان حیض آید. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). حیوانی وحشی که گوشهای دراز دارد. ( ناظم الاطباء ). ابوخداش. ابوخرانق. ابوعروة. ابوبنهان. ارنب. اصمع. حَوْشَب. درماء. درمة. درامة. عجوز. قُفّة. قَعیل. قُواع. لاغوش. لاغون. مقطعالاسحار.
خرگوش از نظر جانورشناسی : خرگوش نوعی از پستاندارانست که بتعداد زیاد و اقسام بسیار در قاره های اروپا و آسیا و افریقا و امریکای شمالی یافت میشود. خرگوش امریکای شمالی انواع متفاوت دارد که از آنجمله اند خرگوشهای پنجه سفید و خرگوشهای منطقه منجمد شمالی و خرگوشهای دم سفید و خرگوشهای دم سیاه . نوعی از خرگوشها که به انگلیسی هر می گویند از نوع دیگر آن که بزبان انگلیسی ربیت نامیده میشود بواسطه بزرگی جثه و بزرگتر بودن دو پا و درازی گوش و وسعت کف پا متمایز است و از این دو نوع خرگوشهای نوع دوم بچه های خود را برهنه و فاقد مو در سوراخهای زیرزمینی به دنیا می آورند در حالی که خرگوشهای نوع اول بچه های خود را با مو و در سطح زمین از دو تا چهار تا می زایند. خرگوش به اصناف متعدد و تعداد کثیر در سراسر کانادا و سرحد شمالی ایالات متحده امریکا و در کوهستانهای جنوبی آن یافت میشود. رنگ قهوه ای خرگوشهادر زمستانها بسفید تبدیل میشود زیرا این حیوان در زمستان پشمهای تابستانی خود را می ریزد. پاهای بلند خرگوش موجب میشود تا آن در روی برف به تندی بدود و این حیوان دراین نوع دویدن بین سایر پستانداران بی نظیر است. خرگوشهای مناطق منجمد شمالی در نواحی درخت زار شمالی کانادا و آلاسکا زیست می کنند و خرگوشهای دم سیاه در ایالات متحده امریکا بسیار یافت میشوند. این قسم خرگوش بواسطه چستی و چالاکی و سرعت گامها همه نوع سگهای شکاری را عقب می گذارد و فقط تازیها هستند که می توانند آنها را شکار کنند زیرا وجود آنها برای مزارع غلات بسیار زیانمند است. وجه تمایز خرگوشهای دم سیاه با خرگوشهای دم سفید علاوه بر سیاهی و سفیدی رنگ دم آنها در نوارهای سیاهرنگی است که در روی پشت آنها قرار دارد: در خرگوشهای دم سیاه اندازه هر یک از این نوارها وسیعتر و بزرگتر از اندازه نوار خرگوشهای دم سفیداست :
شیر غژم آورد و جست از جای خویش
آمد آن خرگوش را آلغده پیش.
رودکی.
گفت با خرگوش خانه خان من
خیز و خاشاکت از او بیرون فکن.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها، و دم کوتاه.
۲. (نجوم ) = ارنب

دانشنامه عمومی

Pentalagus Bunolagus NesolagusRomerolagusخرگوش کوتولهخرگوش های دم پنبه ایخرگوش اروپاییخرگوش آفریقایی
خرگوش در یوتیوبدر یوتیوب
خَرگوش پستانداری است گیاه خوار، از تیره خرگوشان و دارای اندامی شبیه به گربه و گوش های دراز و لب های شکافدار. دست های خرگوش از پاهایش کوتاهتر است؛ و بسیار تند حرکت می کند، و دارای انواع مختلف است. در حدود ۶ تا ۸ بچه به دنیا می آورد.
در هنگام زمستان به دلیل داشتن پوست سفید پیدا کردن او در برف دشوار است. تغییر رنگ پوست این حیوان مربوط به (ویژگی های حیات) است؛ و یعنی در زمستان سفید شدن پوست این جانور را می توان سازش با محیط ویژگی های حیات دانست. خرگوش قطبی سوراخ هایی به عمق ۲ متر در برف حفر می کند که این مکان جای مناسبی برای مخفی کردن کودکان به هنگام خطر است.
خاستگاه اصلی این جانور اسپانیا و آفریقای شمالی است اما به بعضی از کشورهای دیگر هم مهاجرت کرده است. این خرگوش گیاهان بومی را می خورد و باعث می شود که سایر جانوران گرسنه بمانند. این جانور همچنین محصولات کشاورزی را منهدم می کند و برای خود سوراخ های زیرزمینی حفر می کند.

دانشنامه آزاد فارسی

خرگوش (rabbit)
نام هر یک از چند جنس پستانداران جهندۀ راستۀ خرگوش. با خرگوش های صحرایی، خانوادۀ خرگوش را تشکیل می دهند. خرگوش ها به واسطۀ بدن لخت، بچه های نیازمند به مراقبت، و نیز به واسطۀ زندگی در نقب از خرگوش های صحرایی متمایز می شوند. خرگوش برّ قدیم Oryctolagus cuniculus از نواحی جنوبی اروپا و افریقای شمالی منشأ گرفته، و اکنون در سراسر جهان پراکنده شده است. این جانور برای استفاده از گوشت و خزش تکثیر می شود. معمولاً برای به دست آوردن خز گران تر عمل آوری صورت می گیرد. خرگوش در نقب هایی که از داخل به هم متصل اند، و «کانال های تودرتو» خوانده می شوند زندگی می کند. از این نظر با دم پنبه ای جنس Sylvilagus، که سیزده گونۀ آن بومی امریکای شمالی و جنوبی اند، متفاوت است. خرگوش معمولی به رنگ قهوه ای مایل به خاکستری است. گوش هایی طویل و پاهایی سازش یافته برای دویدن و جست زدن دارد. دندان های جلویی این جانور بزرگ است. طول خرگوش ممکن است به ۴۰سانتی متر برسد. هر ماده می تواند در سال چندین بچه به دنیا بیاورد. خرگوش در قرن ۱۱م به انگلستان وارد شد. سبب آن بود که گوشت این جانور لذیذ بود. بعدها جمعیت شان بسیار زیاد شد و در ۱۹۵۳، به منظور کنترل بیولوژیکی جمعیت آن ها، ویروس بیماری راسته چکش ماهیان را نشر کردند. در اکتبر ۱۹۹۵، مشخص شد ویروس مرگباری در استرالیا انتشار یافته است که تحت شرایط دقیق حفاظتی در جزیرۀ واردانگ آزمایش شد. ماه بعد، کالسی ویروس خرگوش، موسوم به بیماری خون ریزی خرگوش، تعداد زیادی خرگوش را در نواحی جنوبی استرالیا از بین برد. در ۱۹۹۶، این ویروس را به عمد در تمام استرالیا منتشر کردند و سپس برای تخریب مناطقی که خرگوش نگهداری می شد از بولدوزر استفاده کردند. بنابه گزارش های رسمی (مارس ۱۹۹۷)، موفقیت انتشار کالسی ویروس خرگوش از آنچه که انتظار می رفت کمتر بود. این ویروس در ۳۵۰ منطقه پخش شد، درحالی که فعالیت ویروسی فقط در ۹۰ منطقه مشاهده شد. در ایران، خرگوش دیده نشده است. اما خرگوش صحرایی Lepus Capensis یافت می شود. این جانور کلاً شبگرد است و از بیشتر قسمت های گیاه، یعنی ریشه، شاخه، برگ، و جوانه تغذیه می کند.

خرگوش (اخترشناسی). رجوع شود به:ارنب

نقل قول ها

خرگوش، نوعی از پستانداران است که به تعداد زیاد و اقسام بسیار در قاره های اروپا و آسیا و افریقا وآمریکای شمالی یافت می شود.
• «از جمع صدها خرگوش هرگز یک اسب به وجود نخواهد آمد و از گردآوری صدها نکته سؤظن هیچ گاه دلیل قاطعی به دست نمی آید.» -> فیودور داستایوسکی
• «بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دورسازید، ریشهٔ‬ ‫گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک می شود. ‫بشر یگانه مخلوقی است که مصرف می کند و تولید ندارد. نه شیر می دهد، نه تخم‬ می کند، ضعیف تر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که‬ ‫خرگوش بگیرد.» -> مزرعه حیوانات
• «شیر اگر در میان شکار خرگوش خرگوری بیند دست از خرگوش بدارد و روی سوی خرگور آرد.» -> کلیله و دمنه
• «برادرت را از گرده خرگوش اطعام کن!» -> ضرب المثل عربی
• «به خرگوش می گه بدو، به سگ تازی می گه بگیر.» -> ضرب المثل آذربایجانی
• «خرگوش هرمزد را سگ هرمزد گیرد.»• «به یک دویدن دو خرگوش نمی توان گرفت.»• «دولت خرگوش را با ارابه می گیرد.» -> ضرب المثل آذربایجانی
• «سگ قلاده به گردن، خرگوش نمی گیرد.» -> ضرب المثل های بلغاری
• «آهوچشمی که چشم آهوش// می داد به شیر خواب خرگوش» -> نظامی
• «از حسرت آن دیدهٔ چون دیدهٔ آهو// این دیده نه درخواب نه بیدار چو خرگوش» -> سنایی
• «بوالفضولی چند در حکم قدر// لایق خرگوش آمد گوش خر» -> مولوی
• «به دل باش بیدار و خفته به چشم// بشو خویشتن، ضـد خرگوش کن» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «بیداری دولتت فکنده// در دیدهٔ خواب خواب خرگوش» -> ظهیرالدین فاریابی
• «پی غلط کرده چو خرگوش همه شیردلان// راه تنها شده تا کعبه به تنها بینند» -> خاقانی
• «تو چو خرگوش چه مشغول شدستی به گیاه// که به سر برت عقاب است و بگرد تو کلاب» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «چو آهو و خرگوش یابد عقاب// نیارد به دراج و تیهو شتاب» -> اسدی طوسی
• «خرگوش وار دیدم مردم را// خفته دو چشم باز و خرد خفته» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «ساقی است آهوی سیمین و از آن زرین گاو// خون خرگوش کند آبخور مارانم» -> خاقانی
• «سپس دین درون شو ای خرگوش// که به پرواز برشده ست عقاب» -> ناصرخسرو قبادیانی
• «شاعران حیض حسد یافته چون خرگوشند// تا ز من شیردل این نکته عذرا شنوند» -> خاقانی
• «شیر را خرگوش در زندان نشاند// ننگ شیری کو ز خرگوشی بماند» -> مولوی
• «شیر غژم آورد و جست از جای خویش// آمد آن خرگوش را آلغده پیش» -> رودکی
• «کشتن این، کار عقل و هوش نیست// شیر باطن سخره خرگوش نیست» -> مولوی
• «که خرگوش حیض النسا دارد و من// پلنگم ز حیض النساء می گریزم» -> خاقانی
• «که خرگوش هرموز را ای شگفت// سگ آن ولایت تواند گرفت» -> نظامی
• «گر چو خرگوش کنم پیروی شیر چه سود// که چو آتش به نیستان شدنم نگذارند» -> خاقانی
• «گفت با خرگوش خانه خان من// خیز و خاشاکت از او بیرون فکن» -> رودکی
• «نحس خرگوشی که باشد شیرجو// زیرکی و عقل و چالاکیت کو؟» -> مولوی
• «نهی پایت از پایه بیرون همی// که خرگوش گیری به گردون همی» -> اسدی طوسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خرگوش، جانوری معروف است .
از آن در بابهای طهارت، صلات، حج، تجارت، صید و ذباحه و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.

حرمت گوش خرگوش
خرگوش از مسخ شدگان و حرام گوشتان است.

طهارت یانجاست خرگوش
در نجاست و طهارت خرگوش اختلاف است. متأخران قائل به طهارت آنند؛ لیکن ادرار و مدفوع آن نجس است.
اگر خرگوش در چاه آب بیفتد و بمیرد، برای تطهیر آن بنابر مشهور چهل دلو آب کشیده می شود. در اینکه کشیدن آب واجب است یا مستحب، اختلاف است .

پوست خرگوش
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: xarguš
طاری: hargöš
طامه ای: xarguš
طرقی: hargöš
کشه ای: hargiš
نطنزی: xerguš


گویش مازنی

خرگوش بومی مازندران


/Khargoosh/ خرگوش بومی مازندران

گویش بختیاری

خرگوش.


جدول کلمات

ارنپ

پیشنهاد کاربران

ارنب، درما

سمبل زیبایی و سلامتی و موفقیت در کار و زندگی.
پاسخ ها و سریال های خارجی و داخلی در این زمینه های مختلف برای شما هم اتفاق بیافتد و با ما همراه باشید تا بتوانید از این مطلب به شما پیشنهاد میکنیم و امیدواریم که از این ساعت از مهمترین و جذابترین و جالبترین شگفت انگیزترین ویدئوها و کلیپ های جالب و خواندنی از سراسر جهان در ایران و جهان در یک نگاه به آینده و اعتماد به نفس و خودباوری انسان ها را در این مطلب امتیاز دهید. سمبل عید پاک ، در کشورهای مختلف جهان و ایران.

خرگوش:Rabbit

ارنب، دوشان


ارنپ. ارنب. درما. دوشان.

خرگوش =兔子
Chinese


کلمات دیگر: