کلمه جو
صفحه اصلی

تقدیس


برابر پارسی : ستایش، ستودن، فرنامیشی

فارسی به انگلیسی

enshrinement, reverence, sanctification

sanctification


مترادف و متضاد

veneration (اسم)
ستایش، نیایش، تقدیس، تکریم

consecration (اسم)
تخصیص، وقف، تقدیس، تبرک

canonization (اسم)
تشریع، تقدیس

sanctification (اسم)
تقدیس، تطهیر

edification (اسم)
تقدیس، تهذیب، تعلیم، عبرت، تهذیب اخلاق

فرهنگ فارسی

پاک ومنزه کردن، بپاکی وپاکیزگی منسوب کردن
۱ -( مصدر ) پاک خواندن . پاک شمردن بپاکی ستودن . ۲ -( اسم ) پاک خوانی . جمع : تقدیسات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) پاک خواندن ، پاک شمردن .

لغت نامه دهخدا

تقدیس. [ ت َ ] ( ع مص ) پاک کردن. ( زوزنی ) ( دهار ). تطهیر. ( تعریفات جرجانی ). پاکیزه کردن. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). پاک کردن خدای تعالی کسی را. ( از اقرب الموارد ). || به پاکی صفت کردن. ( زوزنی ). خدای را به پاکی صفت کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ). به پاکی منسوب نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از غیاث اللغات ). ارض مقدسه نعت است از آن. ( منتهی الارب ). این اصطلاح عرفانی است که فلاسفه اسلامی و شیخ اشراق بکاربرده اند... اصطلاحاً بمعنای منزه کردن و دانستن حق است از آنچه شایسته او نیست و پاک دانستن اوست از نقائص وجودی و از آنچه غیر او را کمال باشد و اخص از تسبیح است از لحاظ کیفیت و کمیت یعنی اشد تنزیهاً است از تسبیح. ( فرهنگ علوم عقلی تألیف دکتر سجادی ص 173 ) ( از تعریفات جرجانی ). || به بیت المقدس درآمدن چون تکویف و تبصیر که بمعنی به کوفه درآمدن و به بصره درآمدن است. ( از اقرب الموارد ). || به قُدّاس ( آداب مذهبی و نوعی نماز عیسویان ) ایستادن کاهن. ( از اقرب الموارد ). مقدس ساختن و یا از برای خداوند جدا کردن. سفر پیدایش 2:3، سفر خروج 19:14،در عهد عتیق قصد از تقدیس تعیین رسمی شخصی یا شیئی است از برای خدا لهذا به این معنی عبرانیان بواسطه داشتن عهد و قربانیهای رسمی و رفع گناهها قوم خاص و مقدس خداوند بودند. سفر خروج 31:13، سفر اعداد 3:12 و 13، سفر تثنیه 7:6 و 9-12 مقابل سفر پیدایش 17:7-14، و خیمه و کهنه و مذبح و غیره در نهایت اهمیت از برای خدمت خداوند تعیین شد. سفر لاویان 8:10-12. و به همین گونه مردم خود را بطریق و تدارک مخصوص از برای حضور و پرستش خداوند تقدیس می نمودند. سفر خروج 19:10و 11 و 12، سفر اعداد 11:18. قصد از تقدیس روز معین کردن یک روز یا روزهای چند است از برای روزه و دعا.کتاب یوئیل 1:14. و تقدیس سبت قصد از مراعات روز سبت است از برای خداوند. سفر تثنیه 5:12. و تمام این تقدیسات نشانه شهادت بر قدوسیت خدای تعالی و لزوم تقدیس اخلاقی... است. ( از قاموس کتاب مقدس ) :
به بیت المقدس و اقصی و صخره
به تقدیسات انصار و شلیخا.
خاقانی.
|| پاکی و طهارت. ( ناظم الاطباء ). ج ، تقدیسات.

فرهنگ عمید

۱. پاک و منزه کردن.
۲. به پاکی و پاکیزگی منسوب کردن.
۳. به پاکی ستودن.

دانشنامه عمومی

تقدیس (انگلیسی: Sanctification) به معنای پاک و منزه کردن و به پاکی و پاکیزگی منسوب کردن است. به عبارتی دیگر، پاک خواندن و پاک شمردن یا به پاکی ستودن است. این عبارت بیشتر در حوزهٔ مفاهیم دینی به کار می رود.
فرهمندی
فضل الهی
واسطه فیض

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تقدیس یعنی منزه دانستن خدا از نقایص امکانی و کمالات نسبی محدود است.
تقدیس بر وزن تفعیل از ریشه «ق د س» به معنای پاکی معنوی و مبارک بودن است و تقدیس به معنای پاک شمردن و مبارک دانستن است و در اصطلاح علوم عقلی و عرفانی منزه دانستن خداست از آنچه لایق آن جناب نیست؛ خواه آن چیز نقص باشد یا کمال نسبی محدود ، از این رو به رغم آن که برخی تقدیس را به تسبیح تفسیر کرده اند.
تفاوت تقدیس با تسبیح
اهل معرفت آن را اخص از تسبیح دانسته اند، چرا که تسبیح به نظر آنان منزه دانستن خدا از نقایص امکانی است. برخی تسبیح را منزه دانستن خدا در مرتبه جمع و تقدیس را منزه دانستن وی در مرتبه جمع و تفصیل و بعضی تسبیح را تنزیه ذات و تقدیس را تنزیه صفات یا تسبیح را تنزیه حق به اعتبار مقام «واحدیت» و تقدیس را تنزیه وی به اعتبار مقام «احدیت» دانسته اند. برخی دیگر نیز تسبیح را منزه دانستن خداوند از تشبیه، و تقدیس را منزه دانستن او از تشبیه و تنزیه معرفی کرده اند. تفاوت های دیگری نیز بین آن دو ذکر شده است؛ مانند این که تسبیح نفی چیزهایی است که لایق خدا نیست و تقدیس اثبات اوصاف مناسب خداست یا این که تقدیس مختص به خداوند سبحان نیست و در حق انسان ها و غیر انسان ها مانند زمین، وادی و غیره نیز به کار می رود؛ ولی تسبیح ویژه خداست.
تقدیس در قرآن
تقدیس در قرآن فقط یک بار به صورت «نُقَدِسُ» به کار رفته است:«و اِذ قالَ رَبُّک لِلمَلئِکةِ اِنّی جاعِلٌ فِی الاَرضِ خَلیفَةً قالوا اَتَجعَلُ فیها مَن یُفسِدُ فیها ویَسفِک الدِّماءَ ونَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِک ونُقَدِّسُ لَک قالَ اِنِّی اَعلَمُ ما لا تَعلَمون» و در دو آیه نیز اسم «القدوس» به کار رفته است:«هُوَ اللّهُ الَّذی لا اِلهَ اِلاّ هُوَ المَلِک القُدّوسُ السَّلمُ المُؤمِنُ المُهَیمِنُ العَزیزُ الجَبّارُ المُتَکبِّرُ سُبحنَ اللّهِ عَمّا یُشرِکون» ولی با توجه به معنای تقدیس می توان به مجموع آیاتی که در آن ها موجودات عالم خداوند را از نقایص امکانی منزه می دانند، مانند «سَبَّحَ لِلّهِ ما فِی السَّموتِوالاَرضِ» یا خداوند خود را از کمالات محدود نسبی برتر می داند، مانند «سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَصِفون» و «رَبُّنَا الرَّحمنُ المُستَعانُ عَلی ما تَصِفون» و نیز آیاتی که مثل داشتن را از وی نفی می کنند:«لَیسَ کمِثلِهِ شَیءٌ» یا به اثبات توحید حق می پردازند:«قُل اِنَّما هُوَ اِلهٌ واحِدٌ و اِنَّنی بَرِیءٌ مِمّا تُشرِکون» تمسک جست، از این رو برخی در سوره توحید، آیات «قُل هُوَ اللّهُ اَحَد اَللّهُ الصَّمَد» را تقدیس و بقیه سوره را تسبیح خدا و هر دو را مجموعاً یگانگی و توحید وی و نفیشریک و شبیه از او دانسته اند. مفسرانی که تقدیس و تسبیح را در آیه ۳۰ بقره به یک معنا می گیرند جمله «نُقَدِسُ لَک» را تأکید «نُسَبّحُ» می دانند و در مقابل، آن ها که تقدیس را جز تسبیح می دانند با توجه به تفاوت های پیش گفته برای جمله مذکور معنایی افزون بر معنای تسبیح ذکر کرده اند. این دو قول در صورتی است که لام را در جمله «نُقَدِّسُ لَک» زاید و معنای آن را «نُقَدِّسُک» بدانیم ؛ اما برخی با زاید ندانستن حرف لام معنای «نُقَدِّسُ لَک» را در آیه یاد شده به پاکسازی روی زمین از فاسدان و مفسدان یا پاکسازی خویشتن از هرگونه صفات زشت و مذموم و تطهیر جسم و جان برای خدا معنا کرده اند ؛ ولی می توان گفت چون جمله مذکور از فرشتگان نقل شده است و فرشتگان به تصریح آیه شریفه «لا یَعصونَ اللّهَ ما اَمَرَهُم و یَفعَلونَ ما یُؤمَرون» گناه نمی کنند صحیح نیست که به خدا بگویند ما خود را از گناه پاک می کنیم.
تقدیس در مقام ثبوت
...

پیشنهاد کاربران

در کتب کلیسایی کلمه تقدیس به معنای جدا کردن بکار رفته است.

سپنتایش


ویژش. [ ژِ ] ( اِمص ) تقدیس و تقدس. ( برهان ) ( آنندراج ) .

پاک خواندن


کلمات دیگر: