برابر پارسی : تخم مرغی
بیضی
برابر پارسی : تخم مرغی
فارسی به انگلیسی
elliptical, [n.] ellipse
ellipse, ovoid, oval
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
از بیضه ٠ بشکل بیضه ٠ تخم مرغی ٠ بیضوی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
بیضی . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) منحنیی (مسدود) واقع دریک صفحه که مجموع فواصل هر نقطه ٔ آن از دو نقطه ٔ ثابت (موسوم به دو کانون بیضی ) واقع در آن صفحه مقدار ثابتی باشد. یکی از طرق رسم بیضی اینست که پس از انتخاب دو کانون ریسمانی بلندتر از فاصله ٔ دو کانون اختیار کرده دو انتهایش را در دو کانون نصب کنیم ، و مدادی را در داخل ریسمان انداخته بکشیم بطوری که دو قسمت ریسمان ممتد شود؛ حال اگر نوک مداد را با حفظ این حالت بر کاغذ بکشیم بیضیی حاصل میشود. (زیرا مجموع فواصل نوک مداد از دو کانون همواره مساوی طول ریسمان است ). این طریقه را رسم بیضی بحرکت اتصالی گویند، و مخصوصاً برای رسم بیضی بر زمین (مثلاً برای طرح حوض یا باغچه ٔ بیضی شکل ) میتوان آنرا بکار برد. برای رسم بیضی پرگارهای مخصوص نیز ساخته اند. بوسیله ٔ بریدن مخروط مستدیرالقاعده با صفحه نیز میتوان بیضی بدست آورد. و بیضی را قطع ناقص نیز میخوانند. مدار گردش هر سیاره بدور خورشید بیضیی است که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد (قوانین کپلر). نظر به اهمیت بیضی در مکانیک و علم نجوم بعضی از اصطلاحات مربوط به بیضی با اشاره ٔ اجمالی به برخی از خواص آن ذکر میشود:
1 - دو کانون بیضی را معمولاً به F وَF، فاصله ٔ آنها (فاصله ٔ کانونی یا بعد کانونی ) را به 2C،و مقدار ثابت مذکور در تعریف بیضی را به 2a نمایش میدهند. اگر M نقطه ای از بیضی باشد، قطعات MF و سEMFا شعاع های حامل M نامند؛ بموجب تعریف بیضی ، همواره : 2a = سMF + MF
2 - وسط سFF (نقطه ٔ O) را مرکز بیضی ، خط سFF و خطی را که از O بر سFF عمود شود دو محور بیضی ، و نقاطتقاطع محورها را با بیضی (نقاط A و َA و B و َB ) رئوس بیضی خوانند. قطعه ٔ AA قطر اطول و قطعه ٔ سBB قطر اقصر بیضی نام دارد. اولی مساوی 2a است ؛ طول دومی را به 2b نمایش میدهند. مرکز بیضی مرکز تقارن آن و دو محورش محورهای تقارن آنند. فواصل دو انتهای قطر اقصر از دو کانون مساوی نصف قطر اطول است . (مثلاً a = سBF = BF).
3 - نسبت فاصله ٔ کانونی را به قطر اطول (یعنی c/a را) خروج از مرکز بیضی خوانند و آن را به e نمایش میدهند. خروج از مرکز بیضی همواره کمتر از یک است و هر قدر به O نزدیکتر باشد بیضی گردتر (یعنی به دایره نزدیکتر) است ، و اگر خروج از مرکز صفر شودبیضی به دایره تبدیل میگردد. پس دایره حالت خاصی ازبیضی است (بیضیی است که دو قطرش با هم مساوی باشند).
4 - پارامتر بیضی نصف طول وتری است که از یکی از دو کانون بر محور کانونی «AَA» عمود شود. معمولاً آن را به p نمایش میدهند. و مقدارش برابر b2/a است .
5 - دو خطی را (D و َD) که بفاصله ٔ a2/c ازمرکز بر محور کانونی عمود شود خطوط هادی بیضی نامند، و هریک را نظیر کانونی که با آن در یک طرف مرکز است میشمارند (D نظیر F و َD نظیرَF). فاصله ٔ هر هادی از کانون نظیرش برابر p/e است . نسبت فواصل هر نقطه ٔ بیضی از یک کانون و هادی نظیر آن برابر خروج از مرکزبیضی است ( e = MP و MF، این خاصیت را میتوان تعریف بیضی قرار داد).
6 - مساحت بیضی مساوی AB p (یعنی حاصلضرب عدد پی در حاصلضرب دو نصف قطر) است . طول محیط بیضی را نمیتوان با عبارات معمولی بیان کرد. مقدار تقریبی آن (b2 + a2) 2 o p است . (دائرة المعارف فارسی ).
بیضی . [ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) رطوبتی است سفید و شفاف مانند سفیدی بیضه ٔ مرغ در میان چشم مابین پرده ٔ عنبیه و عنکبوتیه . (غیاث ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || سپیدی . || صافی . (ناظم الاطباء).
بیضی . [ ب َ ضی ی ] (ع ص نسبی ) از بیضه . به شکل بیضه . تخم مرغی . بیضوی .
بیضی. [ ب َ ضی ی ] ( ع ص نسبی ) از بیضه. به شکل بیضه. تخم مرغی. بیضوی.
بیضی. [ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) منحنیی ( مسدود ) واقع دریک صفحه که مجموع فواصل هر نقطه آن از دو نقطه ثابت ( موسوم به دو کانون بیضی ) واقع در آن صفحه مقدار ثابتی باشد. یکی از طرق رسم بیضی اینست که پس از انتخاب دو کانون ریسمانی بلندتر از فاصله دو کانون اختیار کرده دو انتهایش را در دو کانون نصب کنیم ، و مدادی را در داخل ریسمان انداخته بکشیم بطوری که دو قسمت ریسمان ممتد شود؛ حال اگر نوک مداد را با حفظ این حالت بر کاغذ بکشیم بیضیی حاصل میشود. ( زیرا مجموع فواصل نوک مداد از دو کانون همواره مساوی طول ریسمان است ). این طریقه را رسم بیضی بحرکت اتصالی گویند، و مخصوصاً برای رسم بیضی بر زمین ( مثلاً برای طرح حوض یا باغچه بیضی شکل ) میتوان آنرا بکار برد. برای رسم بیضی پرگارهای مخصوص نیز ساخته اند. بوسیله بریدن مخروط مستدیرالقاعده با صفحه نیز میتوان بیضی بدست آورد. و بیضی را قطع ناقص نیز میخوانند. مدار گردش هر سیاره بدور خورشید بیضیی است که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد ( قوانین کپلر ). نظر به اهمیت بیضی در مکانیک و علم نجوم بعضی از اصطلاحات مربوط به بیضی با اشاره اجمالی به برخی از خواص آن ذکر میشود:
1 - دو کانون بیضی را معمولاً به F وَF، فاصله آنها ( فاصله کانونی یا بعد کانونی ) را به 2C،و مقدار ثابت مذکور در تعریف بیضی را به 2a نمایش میدهند. اگر M نقطه ای از بیضی باشد، قطعات MF و سEMFا شعاع های حامل M نامند؛ بموجب تعریف بیضی ، همواره : 2a = سMF + MF
2 - وسط سFF ( نقطه O ) را مرکز بیضی ، خط سFF و خطی را که از O بر سFF عمود شود دو محور بیضی ، و نقاطتقاطع محورها را با بیضی ( نقاط A و َA و B و َB ) رئوس بیضی خوانند. قطعه AA قطر اطول و قطعه سBB قطر اقصر بیضی نام دارد. اولی مساوی 2a است ؛ طول دومی را به 2b نمایش میدهند. مرکز بیضی مرکز تقارن آن و دو محورش محورهای تقارن آنند. فواصل دو انتهای قطر اقصر از دو کانون مساوی نصف قطر اطول است. ( مثلاً a = سBF = BF ).
3 - نسبت فاصله کانونی را به قطر اطول ( یعنی c/a را ) خروج از مرکز بیضی خوانند و آن را به e نمایش میدهند. خروج از مرکز بیضی همواره کمتر از یک است و هر قدر به O نزدیکتر باشد بیضی گردتر ( یعنی به دایره نزدیکتر ) است ، و اگر خروج از مرکز صفر شودبیضی به دایره تبدیل میگردد. پس دایره حالت خاصی ازبیضی است ( بیضیی است که دو قطرش با هم مساوی باشند ).
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
در هندسه، بیضی یک منحنی مسطح و بسته است که دو کانون دارد و حاصل جمع فاصلهٔ هر نقطه روی محیط آن با دو کانونش مقداری است ثابت.شکل بیضی (مقدار کشیده بودنش) با مقدار برون مرکزی آن مشخص می شود. برون مرکزیِ بیضی عددی بین صفر و یک است و هر چه کوچک تر باشد کشیدگی بیضی کمتر است. اگر برون مرکزی بیضی صفر باشد، دو کانون آن روی هم می افتند و منحنی تبدیل به دایره (که حالت خاص بیضی است) می شود.بیضی را همچنین می توان با عنوان «مقطع مخروطی بسته» تعریف کرد. مقطع مخروطی منحنی ای است که در محل تقاطع یک صفحه با یک مخروط پدیدار می شود. گونه های دیگر مقاطع مخروطی (سهمی و هذلولی) بازند و کراندار نیستند.
قضایا و ویژگی های بیضی را نخستین بار ریاضی دانان یونان باستان، به ویژه ارشمیدس و آپولونیوس مطالعه کردند.در دوران طلایی اسلام، ریاضی دانانی چون اخوان ثلاثهٔ بنوموسی و ابوسهل بیژن کوهی مطالعات نظری و عملی مربوط به بیضی را ادامه دادند.نقاشان رنسانس هم روش هایی برای ترسیم بیضی ابداع کردند.در اوایل قرن هفدهم میلادی کپلر کشف کرد که سیارات در مداری بیضوی به دور خورشید می گردند و خورشید همواره روی یکی از کانون های این بیضی قرار دارد. ریاضی دانان فرانسوی، ژرار دوسارگ، بلز پاسکال، رنه دکارت، و فیلیپ دو لا هیر نیز با ترکیب مساعی یونانیان باستان با نمادهای جبری، مقاطع مخروطی را در هندسه تحلیلی مطالعه کردند. قضایای آپولونیوس در باب مماس بر مقاطع مخروطی راهنمای نیوتن و لایبنیتس در ابداع مستقل حساب دیفرانسیل و انتگرال بود. همچنین نیوتن و هالی به روش علمی ثابت کردند که دنباله دار هالی در مداری بیضوی به دور خورشید می گردد. در قرن نوزدهم میلادی هم ریاضی دانانی چون ژان ویکتور پونسله و یاکوب اشتاینر مقاطع مخروطی را با رویکردی تصویری بازتعریف کردند.
ویژگی های بیضی در فیزیک، مهندسی و اخترشناسی کاربردهای وسیعی دارد.مثلاً مدار هر یک از سیاره های منظومه شمسی و قمرهای سیارات به شکل بیضی است، یا اینکه با استفاده از ویژگی «نیمساز عمود زاویهٔ بین دو خط کانونی» می توان آینه هایی برای تمرکز نور یک منبع در یک کانون ساخت یا طراحی آکوستیک تالارها را بهینه کرد. همچنین از چرخش بیضی به دور قطرهای بزرگ و کوچکش، کره گون کشیده یا پَخ حاصل می شود.چنان که نیوتن کشف کرد، سیاره ها (از جمله زمین) کره نیستند و غالباً شکلی کره گون دارند.
دانشنامه آزاد فارسی
منحنی ای مسطح و بسته، مرکب از همۀ نقاطی که مجموع فاصله هایشان از دو نقطۀ ثابت، با نام کانون های بیضی، مقدار ثابتی است. بیضی دو محور تقارن دارد که بخشی از آن ها که محدود به بیضی اند، قطرهای آن نامیده می شوند. قطر بزرگ بیضی از دو کانون آن می گذرد و قطر کوچک بیضی عمود بر قطر بزرگ است و از وسط آن می گذرد. بیضی یکی از مقاطع مخروطی است که از تقاطع سطح مخروطی دوار با صفحه ای پدید می آید که همه مولدهای سطح را در یک دامنه قطع می کند. اگر صفحۀ قاطع بر محور مخروط عمود باشد، مقطع حاصل دایره و حالت خاصی از بیضی است.
پیشنهاد کاربران
خاگ، شبیه به تخم مرغ )