کلمه جو
صفحه اصلی

تشریح


مترادف تشریح : تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح، شرح، وصف، کالبدشکافی، کالبدشناسی

برابر پارسی : کالبد شکافی، بازشکافی، کالبد شناسی، کالبدشناسی

فارسی به انگلیسی

anatomy, dissection


description, anatomy


description, explanation, anatomy, dissection

فارسی به عربی

تشریح , جراحة , علم التشریح , وصف

عربی به فارسی

تشريح , کالبدشکافي , قطع , برش , تجزيه


مترادف و متضاد

شرح، وصف


کالبدشکافی، کالبدشناسی


description (اسم)
شرح، تشریح، وصف، تعریف، تصویر، توصیف، اتصاف

innuendo (اسم)
معنی، شرح، ادا کردن، اشاره، کنایه، تشریح

anatomy (اسم)
تجزیه، تشریح، ساختمان، ساختمان بدن، کالبد شناسی، استخوان بندی، مبحی تشریح

dissection (اسم)
قطع، برش، تجزیه، تشریح، کالبد شکافی

surgery (اسم)
تشریح، عمل جراحی، جراحی، اتاق جراحی

commentation (اسم)
تشریح

تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح


۱. تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح،
۲. شرح، وصف
۳. کالبدشکافی، کالبدشناسی


فرهنگ فارسی

شاهکار رامبراند ( ۱۶۳۲ م . ) و یکی از عجایب نقاشی ( لاهه ) .
گشودن، آشکارساختن چیزی، بیان کردن، شرح دادن، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، ازهم جداکردن
۱-( مصدر ) شرح دادن توضیح دادن . ۲- شرحه شرحه کردن قطعه قطعه کردن . ۳- جداکردن اجزای بدن مرده برای تحقیق و مطالعه کالبد شکافی . جمع : تشریحات . یا تشریح علم . دانش کالبد شکافی .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - شرح دادن . ۲ - کار کردن بر روی کالبد مردة انسان برای شناسایی و شرح عمل اعضا، کالبدشکافی .

لغت نامه دهخدا

تشریح. [ ت َ ] ( ع مص ) نیک شرح کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). نیک بیان کردن. ( دهار ). نیک هویدا کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). به کمال وضاحت بیان کردن و آشکار کردن. ( غیاث اللغات ). نیک بیان کردن سخن را. ( آنندراج ). اظهار و آشکار کردن چیزی است. می گویند شرحت الغامض ؛ یعنی مشکل را تفسیر وروشن ساختم. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
تشریح نهاد خود درآموز
کاین معرفتی است خاطرافروز.
نظامی.
با فکر او چو سر به گریبان فرو کنم
تشریح زلف خم بخمش موبمو کنم.
کلیم ( از آنندراج ).
|| شرحه کردن گوشت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). کفانیدن و پیدا کردن فربهی گوشت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قطع کردن و جدا کردن فربهی بعض چیزی از بعض دیگر و از آن است تشریح در نزد اطباء. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح پزشکی ) بیان کردن حقایق و اشکال اعضای درونی و برونی و شمار استخوانها و بیان محل و پیوند هر عضو و بیان رگها و عصبها. ( غیاث اللغات ). به اصطلاح اطباء بیان کردن حقیقت اعضای بدن انسان را علم تشریح گویند. ( آنندراج ). علمی که در آن بحث می کنند از آلات و ادوات بدن حیوانی. ( ناظم الاطباء ). بر خلاف علم فیزیولوژی که وظایف الاعضا می باشد. تشریح ، علم به چگونگی اعضای جسم است. ( الموسوعة العربیة ). بازشناختن اعضا و جوارح کالبد انسان یا حیوان را از راه شکافتن بدن ، تشریح یا کالبدشکافی گویند و این دانش پایه دانش پزشکی جدید را تشکیل میدهد. تشریح از دوران باستانی در میان اقوام ایرانی و هندی و مصری متداول بود و جای جای بر اثر نفوذ مذهبی شدت و ضعف داشته است. امروز در مراکز پزشکی ، موضوع تشریح به چند قسمت تقسیم می شود. اگر در بیمارستان و برای تشخیص بیماری مریض ، پس از مرگ کالبد را بشکافند تشریح مرضی نامند و اگر متعلق به دانستن کلیات اعضاء و نسجها و عناصر اولیه بدن باشد، آن را تشریح عمومی گویند و اگر برای شناختن جزء جزء اعضا واسامی و اشکال آنها و روابطی که با هم دارند و بالاخره ترتیب نسج و ظاهر و باطن و خصوصیات آنها باشد، آن را تشریح تفصیلی خوانند. رجوع به کتاب تشریح میرزاعلی صص 6 - 17 و مقدمه دکتر امیر اعلم بر کتاب کالبدشناسی توصیفی ( کتاب اول ) و کالبدشکافی شود.

فرهنگ عمید

۱. گشودن و آشکار ساختن چیزی.
۲. بیان کردن و شرح دادن مطلب.
۳. شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن.
۴. (اسم ) (پزشکی ) علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی.
۵. (اسم ) (پزشکی ) کالبدشکافی، کالبدگشایی.

دانشنامه عمومی

تشریح مصوب دوم فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای دو واژه است:
کالبدشناسی
کالبدشکافی

دانشنامه آزاد فارسی

قطع عضو میّت و مُثله کردن او. تشریح میت مسلمان جایز نیست، مگر آن که حیات مسلمان دیگر بر آن متوقف باشد، در این صورت باید دیۀ آن از سوی قطع کننده پرداخت شود. تعلیم دانشجویان نیز چنانچه به تشریح نیاز باشد، همین حکم را دارد. قطع عضو میت مسلمان به قصد تدارک عضو ازدست رفتۀ مسلمان زنده جایز نیست، جز آن که خود در زمان حیات به آن اجازه داده باشد؛ در این صورت قطع آن دیه ندارد. اولیای میت نمی توانند به بریدن اعضای او به قصد پیوند اجازه دهند؛ اما تشریح میت غیرمسلمان مطلقاً جایز است. به نظر برخی باید دیۀ عضو قطع شدۀ میت اهل کتاب را نیز پرداخت. در اروپای قرون وسطا، تشریح پس از مرگ گناه شمرده می شد و برای تأمین جسدهای لازم آن ها را از قبرها می دزدیدند. قانون کالبدشناسی (۱۸۳۲) اجازه داد تا از جسد فقرایی که بستگان آن ها برای تحویل گرفتن مراجعه نمی کردند، استفاده شود. در دهۀ ۱۹۴۰ وصیت در مورد اهدای جسد رواج یافت.

فرهنگ فارسی ساره

بازشکافی، کالبدشناس


فرهنگستان زبان و ادب

{anatomy} [پزشکی] بررسی عملی و تجربی شکل و ساختار ماکروسکوپی بخش های گوناگون بدن
[پزشکی] ← کالبدشکافی
[پزشکی] ← کالبدشناسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تشریح، از مسائل مستحدثه فقهی است.
تشریح در لغت به معنای جداکردن گوشت از عضو به شیوه خاصی است، و به قطعه جدا شده شَرْحه و شَریحه می گویند.

پیشنهاد کاربران

شکافتن، واکاوی ( در کنار برابرِ باریکِ �کالبدشکافی� )

نمونه:
وی هنگام شکافتن ( �تشریح� ) سیاست های امنیتی این داو را به میان آورد که . . .

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آزیَن ( اوستایی: آزیَئینتی )
اوپیس ( سنسکریت: اوپَن یَس )
نیواچ ( سنسکریت: نیروَچَنَ )

واشکافی

بازگفت


کلمات دیگر: