کلمه جو
صفحه اصلی

شیدوش

فرهنگ اسم ها

اسم: شیدوش (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: šidvaš) (فارسی: شيدوش) (انگلیسی: shidvash)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری جنگاور در دربار فریدون پادشاه پیشدادی، ( شید = خورشید، وش ( پسوند شباهت ) )، مثل آفتاب، چون خورشید، درخشان، نورانی، پهلوان ایرانی پسر گودرز که از سران سپاه ایران در پادشاهی فریدون و نوذر و کیکاوس و کیخسرو و جنگهای آنان با تورانیان است، ( شید = خورشید + وش ( پسوند شباهت ) )، پهلوان ایرانی پسر گودرز و از سران سپاه ایران در پادشاهی فریدون و نوذر و کیکاوس و کیخسرو و جنگهای آنان با تورانیان است، نیز نام پسر گودرز پهلوان ایرانی

(تلفظ: šidvaš) (شید = خورشید + وش (پسوند شباهت)) ، مثل آفتاب ، چون خورشید ، درخشان ، نورانی؛ (در شاهنامه) ، پهلوان ایرانی پسر گودرز و از سران سپاه ایران در پادشاهی فریدون و نوذر و کیکاوس و کیخسرو و جنگهای آنان با تورانیان است.


نام پسرگودرزپهلوان ایرانی.به معنی خورشیدگونه


فرهنگ فارسی

پسر گودرز پهلوان ایرانی ( داستان ) : [م چو شیوش و رهام و گستهم و گیو چو حراد و فرهاد و برزین نیو ...] ( شا. بخ ۸۹٠ : ۴ )

لغت نامه دهخدا

شیدوش . (اِخ ) نام یکی از حکمای متأخرین پارسیان بوده . (انجمن آرا).


شیدوش . (اِخ )پسر گودرز و برادر گیو. (از برهان ) (از جهانگیری ) (از انجمن آرا). نام پسر گودرز، یکی از پهلوانان ایرانی . (از فهرست ولف ). پسر گودرز کشواد. (مجمل التواریخ و القصص ص 315) (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 70). یکی از پهلوانان دربار کی کاوس . (یادداشت مؤلف ). از پهلوانان عهد کیخسرو. (شاهنامه چ خاور ج 3 ص 115). پسر گودرز،پهلوان ایرانی . (از فرهنگ فارسی معین ) :
بیک دست شیدوش جنگی بپای
چو شیروی شیراوژن رهنمای .

فردوسی .


وز آن سو که گودرز کشواد بود
چو گیو و چو شیدوش و فرهاد بود.

فردوسی .


چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.

فردوسی .



شیدوش. ( اِخ )پسر گودرز و برادر گیو. ( از برهان ) ( از جهانگیری ) ( از انجمن آرا ). نام پسر گودرز، یکی از پهلوانان ایرانی. ( از فهرست ولف ). پسر گودرز کشواد. ( مجمل التواریخ و القصص ص 315 ) ( ترجمه محاسن اصفهان ص 70 ). یکی از پهلوانان دربار کی کاوس. ( یادداشت مؤلف ). از پهلوانان عهد کیخسرو. ( شاهنامه چ خاور ج 3 ص 115 ). پسر گودرز،پهلوان ایرانی. ( از فرهنگ فارسی معین ) :
بیک دست شیدوش جنگی بپای
چو شیروی شیراوژن رهنمای.
فردوسی.
وز آن سو که گودرز کشواد بود
چو گیو و چو شیدوش و فرهاد بود.
فردوسی.
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
فردوسی.

شیدوش. ( اِخ ) نام یکی از حکمای متأخرین پارسیان بوده. ( انجمن آرا ).

دانشنامه عمومی

شیدوش در شاهنامه پسر گودرز برادر بهرام و گیو و رهام و هجیر و نستوه و شهربانو ارم بود. پهلوان ایرانی و از سران سپاه ایران در جنگ با تورانیان در دوران پادشاهی فریدون و نوذر و کیکاووس و کیخسرو بود.
حسین، الهی قمشه ای (۱۳۸۶). شاهنامه فردوسی. ترجمهٔ ناهید فرشادمهر. تهران: نشر محمد. شابک ۹۶۴-۵۵۶۶-۳۵-۵.
شیدوش اولین بار در کنار منوچهر در جنگ با سلم و تور شرکت داشت، زمانی که ایرج بدست تور کشته شد و تخت کیان بی وارث گشت، فریدون مشاهده کرد کنیزک ایرج از وی آبستن است امیدش برای وراثت دو چندان شد اما کنیزک دختری بدنیا آورد و آن دختر با پشنگ برادرزاده فریدون وصلت نمود که ثمره آن تولد منوچهر بود. اکنون منوچهر جانشین تاج و تخت ایران است. مسئله جانشینی منوچهر برای سلم و تور گران آمد چون آنها پسران فریدون و در جانشینی از منوچهر مستحق تر بودند به همین سبب نقشه ای داشتند تا از منوچهر دعوت کنند ولی نیت شان را آشکار نکردند. چون سفیر دعوت نامه را نزد فریدون آورد فریدون یاد گذشته و قتل ایرج افتاد برآشفت و به قاصد گفت جز شمشیر میان آن دو پلید و منوچهر نخواهد بود. از میان یاوران منوچهر از شیدوش نیز نام برده می شود:
نامی فارسی ، ( به کسر شین و ضم دال ) یکی از پهلوانان داستانی ایران ، پسر گودرز و برادر گیو

دانشنامه آزاد فارسی

شیدْوَش
در شاهنامۀ فردوسی دو تن بدین نام خوانده شده اند؛ ۱. پسر گودَرز و از سرداران سپاه ایران که در زمان کِیخُسرو به فرماندهی پدر به جنگ با توران رفت و در پشت سر او، با درفش شیرپیکر، فرماندهی هزار سپاهی را برعهده داشت . در نبرد هَماوَن، نامزد درآویختن با لَهاک تورانی بود. سپس ، همراه پدر به زَبید رفت . در جنگ بزرگ کِیخسرو با افراسیاب نیز حضور داشت . طَبَری از شیدوش به نام نخستین کسی یاد می کند که پس از کشته شدن سیاوش در سوگ او جامۀ سیاه بر تن کرد و به دیدار کیخسرو رفت . مَجمَل ُالتَواریخ نیز نسب ابومسلم خراسانی را به شیدوَش می رساند. حَمزِۀ اصفهانی سیاه پوشی ابومسلم را تقلیدی از سیاه پوشیدن شیدوش پس از کشته شدن سیاوش می داند؛ ۲. دلاوری از دربار فریدون که در زمان منوچهر به جنگ سلم و تور رفت؛ در سفر کیکاوس به هاماوران نیز او را همراهی کرد.

پیشنهاد کاربران

شیدوش:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " شیدوش" می نویسد : ( ( شیدوش نام یکی از پهلوانان سپاه منوچهر است . می تواند بود که این نام از دو پاره ی شید به معنی درخشان و اوش که ریخت پهلوی "هوش" است ساخته شده باشد و ویژگی باشد از گونه ی روشن رای و روشن اندیش. بر این پایه ریخته اوستایی آن را در خشَئِته اَئُوشه باز می توان ساخت. ) )
( ( به یک دست ، شیدوش جنگی بپای
چو شیروی شیراوژنش رهنمای ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص363. )



کلمات دیگر: