کلمه جو
صفحه اصلی

رهام

فرهنگ اسم ها

اسم: رهام (پسر) (فارسی) (پرنده، تاریخی و کهن، طبیعت) (تلفظ: rohām, rohhām) (فارسی: رهام) (انگلیسی: rohham)
معنی: نام پسر گودرز پهلوان ایرانی، از شخصیت های شاهنامه، پرنده شکست ناپذیر، لطافت باران، ( اَعلام ) ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی، نام پسر گودرز که در جنگ یازده رخ کشته شد، ) ( در شاهنامه ) از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین، ( در عربی ) پرنده ای که شکار نکند، ( در اعلام ) نام پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ ' بارمان ' را کشت، عدد بسیار، نام پسر گودرز پهلوان ایرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی

(تلفظ: rohām, rohhām) (در اعلام) نام پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ ' بارمان ' را کشت ؛ (در عربی) پرنده‌ای که شکار نکند ؛ عدد بسیار .


فرهنگ فارسی

پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ (( بارمان ) ) را کشت ( داستان ) .
پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت .

لغت نامه دهخدا

رهام. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) گوسپند لاغر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

رهام. [ رُ ] ( ع اِ ) عدد بسیار. || مرغی که شکار نکند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

رهام. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَهمَة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به رهمة شود.

رهام. [ رُهَْ ها ] ( اِخ ) پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت. ( برهان ) ( فرهنگ جهانگیری ). نام پسر گودرز و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب ، شاهنشاه ایران معزز بوده و از جانب او به حکومت ری و اسپهان و فارس تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند، فرستاد.وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرد و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال علیه السلام دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد اقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. رهام از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ) :
به پنجم چو رهام گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود.
فردوسی.
چنین گفت رستم به رهام شیر
که ترسم که رخشم شد از کارسیر.
فردوسی.
چو بهرام و رهام گردن فراز
چو شیدوش شیراوژن رزم ساز.
فردوسی.
گه سخاوت معن است و حاتم و افشین
گه شجاعت رهام و رستم و بیژن.
سوزنی.
رجوع به شاهنامه فردوسی و مجمل التواریخ و القصص ص 50 و91 و 92 و 315 و 436 و ایران در زمان ساسانیان ص 85 شود.

رهام . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گوسپند لاغر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


رهام . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَهمَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به رهمة شود.


رهام . [ رُ ] (ع اِ) عدد بسیار. || مرغی که شکار نکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


رهام . [ رُهَْ ها ] (اِخ ) پسر گودرز که در جنگ دوازده رخ بارمان را کشت . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). نام پسر گودرز و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب ، شاهنشاه ایران معزز بوده و از جانب او به حکومت ری و اسپهان و فارس تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند، فرستاد.وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرد و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال علیه السلام دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد اقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. رهام از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) :
به پنجم چو رهام گودرز بود
که با بارمان او نبرد آزمود.

فردوسی .


چنین گفت رستم به رهام شیر
که ترسم که رخشم شد از کارسیر.

فردوسی .


چو بهرام و رهام گردن فراز
چو شیدوش شیراوژن رزم ساز.

فردوسی .


گه سخاوت معن است و حاتم و افشین
گه شجاعت رهام و رستم و بیژن .

سوزنی .


رجوع به شاهنامه ٔ فردوسی و مجمل التواریخ و القصص ص 50 و91 و 92 و 315 و 436 و ایران در زمان ساسانیان ص 85 شود.

دانشنامه عمومی

شکست ناپذیر


1.پرنده شکست ناپذیر. 2.رها و آزاد.3.قطرات لطیف باران4.شراب باشکوه و مقدس


پرنده ای که شکار نمیشود


رٌهام؛ پرنده ای که شکار نمی کند، مرغی که شکارچی نیست. نام پسر گودرز در شاهنامه. نام پدر فرهاد، معشوقۀ شیرین.


رهامالگو:Rahaam از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی، پسر گودرز * و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود. او از شجاعان گیتی بود و در زمان کیخسرو جنگ های مردانه ای نمود. وی در جنگ هایی که با تورانیان و خاقان چین و جنگ هایی که به خونخواهی سیاوش برپا می شد، به فرماندهی گودرز پدر خود یا رستم شرکت می کرد.
رهام(roham): پرنده ای که شکار نشود، پرنده شکست ناپذیر.(در پارسی).
رهام(raham): رها، آزاد (منبع:لغتنامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج و از اقرب الموارد.)
رهام(roham): قطرات لطیف باران ، باران نم نم ، باران روشن ، لطافت باران
در فارسی و شاهنامه با نام رهام و در زبان اوستایی رئوهوم یا رئو هائوم است.او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگ هایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است. در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان همانند برادرش گیو و برادر زاده اش بیژن پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید می شود.
و همچنین نام سرپرست پیروز، پسر یزدگرد یکم که از خانواده مهران بود. بعد از مرگ یزدگرد وقتی که پسر بزرگ یزدگرد هرمز سوم در سال ۴۵۷ - ۴۵۹ م به تخت سلطنت نشست برادر کوچک هرمز یعنی پیروز یا فیروز به کمک ملازم و سرپرستش رهام در جنگی که بین دوبرادر در گرفت پس از اینکه هرمز سوم به دست رهام کشته شد که یکی دیگر از عوامل پیروزی برادر کوچتر مورد حمایت بودن وی از طرف موبدان و نجبا بود،پیروز اول در سال ۴۵۹ - ۴۸۳ م به تخت سلطنت تکیه زد لازم به ذکر است در مدت جنگ دو برادر مادرشان دینگ در تیسفون سلطنت می کرد. شخصیت های تاریخی دیگری هم در تاریخ با نام رهام ثبت شده اند.
رئو+هوم=رئوهام=رُهام

دانشنامه آزاد فارسی

رُهام
در شاهنامه ، پسر گودرز و پهلوان ایرانی . در تاریخ طبری به صورت لخام (و غیره ) آمده است و حمزه و صاحب مجمل التواریخ او را بخت النصر دانسته اند. رهام چون نتوانست کیکاوس را از رفتن به مازندران بازدارد خود نیز همراه او رفت و با کیکاوس به بند دیو سپید افتاد که رستم آنان را رهانید. رهام ، در کین خواهی سیاوش، رستم را همراهی کرد. رهام از سوی فریبرز، سپهسالار ایران ، به سفارت نزد پیران رفت و او را از این که به ایران شبیخون زده بود سرزنش کرد. او، در شبیخون به سپاه توران، همراه طوس و گیو بود، و در هماون که دور تازه ای از نبردها با حضور رستم درگرفته بود با اشکبوس کشانی درآویخت و با فرار خود طوس و رستم را افسرد. رهام همچنین یکی از هفت دلاوری بود که با رستم برای رهانیدن بیژن رفتند و او فرمانده جناح چپ سپاه بود. در نبرد یازده رخ یکی از دلاوران ایرانی رهام بود که هماورد خود، بارمان، را با نیزه از پای انداخت .

پیشنهاد کاربران

رهام نام خواننده ی ماکان بند به معنای پسر گودرز و در شاهنامه نیز وجود دارد

نام خواننده ی گروه ماکان بند رهام هادیان*
رهام به معنی شراب ناب و با شکوه است و پرنده ای که شکاری نیست اما شکست ناپذیر است و بعضی وقت ها به معنی عدد بسیار زیاد معنی میشود

رهام در برخی منابع به معنی باران لطیف معنی شده است. . .


پرنده نامیرا

رهام: پرنده شکست ناپذیر
شراب مقدس
باران لطیف. . باران نم نم
به همین دلیل اسم پسرمو رهام و دخترم رو باران گذاشتم😊

اسم رهام واقعا اسم قشنگیه من از قبل خیلی اسم رهام رو دوست داشتم از وقتی هم که طرفدار ماکان بند شدم و اونموقع که فهمیدم اسم یکی از خواننده های عزیز رهام هستش خیلی خوشحال شدم .
خیلی خوشحالم که مردم کشورم اطلاعات عمومیشون عالیه و حتی بعضیا اطلاعاتی که دادند از سایت شما هم بیشتر و بهتر بود .
واقعا باعث افتخاره

بله دیگه اسم عشق من که خواننده ی ماکانم هست رهامه 😻 یعنی:باران نم نم، پرنده ی شکست ناپذیر، شراب ناب و . . .

رهام اسم بسیار زیبایی است. بنده قصددارم اسم پسرم رورهام انتخاب کنم. ما که اسممون به اختیارخودمون گذاشته نشده برای فرزندانمون بهتره اسم زیبای ایرانی انتخاب کنیم.

رهام خواننده ماکان بند به معنی پرنده شکست ناپذیر شراب باشکوه پرنده شکست ناپذیروواقعا رهام خواننده ماکان شکست ناپذیره

دختره پادشاه


عشق یعنی رهام هادیان تا ابد ماکانی باش اگر میخواهید ماکانی باشید مثل رهام شکست ناپذیر باشید معنی اسم رهام یعنی پرنده ی شکست ناپذیر و شراب باشکوه و باران لطیف و. . .
من ماکانی هستم تا ابد

رهام به معنی باران نم نم واسم خواننده گروه ماکان که عشق منه💜💋💜

اسم رهام دیگه خوشتیپ وبامرام وخلاق عضو گروه ما کان بند
اینم سوال داره


رهام که خواننده ماکان بند و عشق بنده
رهام : پرنده شکست ناپذیر

اسم دخترم ریحانه است اسم پسرم رهام است یعنی مرد باران . خیلی دوست دارم ریحان ورهام را.

خیلی اسم زیباییه دم پدر ماداریی که اسم پسرشون رو رهام میذارن گرم
واقعا زیباست

رهام =اسم خاننده گروه ماکان بند رهام هادیان زندگی بنده
یعنی پرنده شکست ناپذیر
رهام لاور نیستم با افتخار ماکانی لاورم
ماکانی ها جواب بدن

اسم دخترم رها هستش دنبال یه اسم بودم واسه پسرم. الان باردارم انشالله بدنیا بیاد میزارم رهام. اسم اصیل ایرانی

ینی رهام هادیان عشق بنده و تمام اعضای خانواده ماکان رهام ینی شکست ناپذیر❤

رهام=سرور خوش قلب و اسطوره ماکانی ها ک به قلب ماکان نیز شهرت دارد وی بسیار با اخلاق و نیکو کار است و ضمنا شاعر هم هست و رهام نام یکی از قهرمانان شاهنامه ( داستانی اساطیری به صورت شعر به نویسندگی فردوسی شاعر ایرانی ) است

رهام یعنی باران نم نم
نه پرنده شکاری
اسم پدر من رهام هست
من معنای این اسم رو همه جا جستجو کردم و درست بود ولی اینجا نه

رهام : پرنده شکست ناپذیر. لطافت باران

رهام : رُهام 1 - ( اَعلام ) 1 ) ( در شاهنامه ) پهلوان ایرانی، نام پسر گودرز که در جنگ یازده رخ کشته شد؛ 2 ) ( در شاهنامه ) از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین؛ 2 - ( در عربی ) پرنده ای که شکار نکند.

منم پسرم تادوماه دیگه یعنی۱۵/۱۰/۹۸متولدمیشه واززمان بارداری
همسرم همین اسم داشتم
واسم پسرم رهام انتخاب نمودم
وواقعابه این اسم افتخار میکنم
امیدوارم قدمش همراه اسمش خیریت باشه

نام ایرانی که در شاهنامه نیز آمده اسم بسیار زیبا و خاصی هست که هم آوای راحتی داره و هم معنی خوب ( پرنده ی پیروز )

باران نم نم

پرنده شکست ناپذیر . _.

ممنون بسیار مفید بود رهام اسم مورد علاقه منه مخصوصا که خواننده امکان بند اسمش رهام و یکی از بهترین خواننده هاست

رهام
پرنده ی شکست ناپذیر .
یکی از اساطیر شاهنامه.
رهام هادیان خواننده ی خوش صدای ماکان بند.
رهام ، پسرگودرز.

رهام: پرنده شکست ناپذیر
شراب مقدس
باران لطیف. . باران نم نم
اسم خاص و قشنگیه❤
و اقای خوش صدا رهام هادیان خواننده ماکان بند این اسم خیلی بهشون میاد

اسممـ خواننده مـآکــآن*تنهآ کسی ڪ اسمش واقعا لآیقشحـــ*

شـرآب نــــآب🙈💫

رهام پسر من و باباش . . . پرنده شکست ناپذیر ، مرد باران، شجاع، عشق نفس طلا

رهام شراب گل اسم زیبا و شکست ناپذیر

نام رهام پرنده شکست ناپذیر ونم نم باران

رهام پرنده شکست نامزیر

رُهام یعنی پرنده ای شکست ناپذیر، قدرتمند و شراب ناب. . .

رهام یعنی :شکست ناپذیر
عشق بعد از امیر مقاره فقط و فقط ر هام هادیان
من تا ابد عاشقتونم
تاابد پشتتونیم و همایتتون می کنیم
کم و کان باماکان
همچنان کنارتونیم

یه اسم ایرانی با اصالت. رهام یعنی پرنده شکست ناپذیر . مرد باران. شراب ناب.

رهام . . . زیبا ترین اسم پسرونه ای که تا به حال شنیدم من اولین بار این این اسمو بعد از ماکانی شدنم شنیدم و عاشقش شدم و رهام ماکان که تکه و مثل معنی اسمش پرنده شکست ناپذیره
اگه جومونگ پرنده سپاه بود و افسانه ای
رهام پرنده شکست ناپذیر ایران و مامانه و واقعی
پیشنهاد میکنم اگه بچتون اسمش رهامه اسم بچه بعدیتون یکی از اینا باشه
دخترونه:رزا
پسرونه:پرهام. . . رسام

رهام
یعنی
تکیه گاه
یعنی
آرامش
یعنی
دلیل زندگی بودن
و
در
آخر
یعنی
نفس😍💜❤

اسم پسر یکی یکدونه ام هستش. درود بر تمام کسانی که اسم آریایی رو فرزندانشون میذارن. پسر گلم الان ۱۰ سالشه خوشحالم که این اسمو واسش انتخاب کردیم.

رهام

اسم اصیل ایرانی ☀️
مرد باران 🌂🌧
شکست ناپذیر 🧿
پسر آریایی 👶🏻
قشنگ ترین اسمی هستش که منوعشقم خیلی دوسش داریم با معنی و مفهوم شاهنامه ای 💪🏻
انتخاب منو عشق جانم 👨‍❤️‍👨

اسم پسر من هم رهام هسته. . . یعنی عشق یعنی زندگی. . واقعا شکست ناپذیر و مثل شراب ناب هسته .

نظری ندارم همه ماکانیا گفتن یعنی چی
حالا برو این ویدیو هارو ببینhttps://www. aparat. com/hp321963852

محض اطلاع بگم سایپا رهام ( شاهین ) از سال 1401 با موتور تیوان تولید شد. و یک کراس اور از این خودرو با نام آریا هم از سال 1401 روانه بازار شد.


و اینکه لطفا اطلاعات درباره سایپا رهام ( شاهین ) رو ویرایش کنید اکثر این امکانات رو از ابتدا قرار نبود روی این خودرو نصب کنن مثل 6 کیسه هوا!

ابهت اسم رهامو فقط یه ماکانی درک میکنه: )

رهام یکی از بهترین اسم های پسرانه هست
رهام هادیان خواننده ی گروه ماکان عاشقتم عشقم 🥺🤌🏻💜💜💜💜❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥من یه ماکانی هستمممم

رُهام، از پهلوانان ایرانی شاهنامه فردوسی از نسل کشوادیان یا گودرزیان است. رُهام پسر گودرز و نوه کشواد زرین کلاه و همچنین پدر فرهاد بود، وی از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین بود ، و در جنگهای با تورنیان و خاقان چین و جنگهای خونخواهیی سیاوش و جنگهای رستم شرکت میکرد واز دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه می آید.
برای مثال در پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران می خوانیم:
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو
به رُهام و گرگین و گردان نیو
که دستان به نزدیک ایران رسید
درفش همایونش آمد پدید
او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگهایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است. *[۱]
در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید می شود.
معنی واژه
1 - به معنای پرنده ای که شکارچی نیست، پرنده شکست ناپذیر .
2 - عدد بسیار.
3 - شراب با شکوه .
نظر به توصیف شراب دوستی و باده پرستی رهام ، نام وی مرکب از رئو ( با شکوه در زبان اوستایی که از شاخهٔ شرقی زبانهای ایران باستان است ) و هئومه یا هوم ویا هائوما ( سپندترین و مقدس ترین گیاه نزد ایرانیان و هندوان باستان که از آن شراب مقدسی به همین نام می ساختند که پادشاهان هخامنشی در جشن مهرگان از آن می نوشیدند و میرقصیدند ) ، پیتمه هوم ( هوم/سپیتمه جمشید/ پدر سپیتاک زرتشت/ داماد و ولیعهد آستیاگ ) در پهلوی همان گودرز کشوادگان در در شاهنامه فردوسی است. در شاهنامه فردوسی گودرز کشوادگان به ظن یا از روی اخبار اساطیری کهن صاحب درفش شیر نشان معرفی شده است.
رئو+هوم=رئوهام=رُهام
به ترکی چوان ناله بشنید هوم/ پرستش رها کرد و بگذارد بوم
چنین گفت کاین ناله هنگام خواب/ نباشد مگر بانگ افراسیاب
فردوسی توسی
( منابع : لغت نامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج، اقرب الموارد ، اوستا - کهن ترین سرودهای ایرانیان )
روایات متفرقه
به نظر یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی ( در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص84 ) احتمالاً انتساب بنیان رخد به رهام به سبب تشابه دو اسم و براساس اشتقاق عامیانه بوده است.
و همچنین در فرهنگها و تاریخهای متأخر بر اثر نفوذ اساطیر سامی و خلط آن با اساطیر ایرانی کارهای دیگری نیز به رُهام نسبت داده شده است. خلاصهٔ آن در زیر می آید:
۱ - رُهام نام پسر گودرز است و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب شاهنشاه ایران معزز بوده از جانب او به حکومت ری و اسپهان ( اصفهان ) تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند فرستاد. وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرده و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد الاقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. *[۲] رهام از شجاعان گیتی بود و ذر زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. †
۲ - رهام نام قهرمان آذربایجانی است که از خاندان اصیل ایرانی بوده است نژادش به کیانیان باز میگردد . و اسعدی گرگانی در منظومه ویس ورامین می گوید :
ز هر شهری سپه داری و شاهی/ز هر مرزی پری رویی و ماهی
گزیده هر چه در ایران بزرگان/از آذربایگان وز ری و گرگان
چو بهرام و رهام اردبیلی/گشسب دیلمی شاهپور گیلی
۳ - دیگر فرزند نامبردار گودرز «رُهّام» است که در شاهنامه بیشتر؛ با پاژنام «شیر» از وی یاد شده است و طبق منابعی همین پهلوان است که نیای بلوچان است. در یک نامهء کهن پهلوی بنام نامکی شَتریهائی اِیران، که صادق هدایت، نخستین بار، آنرا با نام «نامه شهرستانهای ایرانی» بفارسی ترجمه کرد، و اکنون با همین نام، شناخته می شود، دربارهء رهّام چنین آمده است: «فـت اضتو : ﴽﺪوت جخدغم : ک تﴽﻠو ی ات لاا ﺔ صدغفق ی غفدغ غضل ﴽﻠ اج ت اا وحت خل فدغ ﺋﺒک خدغیو خل تسﻬ ضت اﺑ ﺑاغ ی ات. «شتریستانی رَخوت، رَهامی گوترزان کرت، پَت هان گاس کاش اسپورَچ نَر ( ی ) تور اُوژت، اوش یبْگوخاکان هَچ آنوذ سْتُوْ بکَرت» که ترجمهء آن چنین است: شهرستان رَخوت را رهام گودرزان بساخت، بدان جای که اسپورچ پهلوان تورانی را بکشت و یبغوخاقان را از آنجا ستوه کرد ( بستوهانید ) چون در شاهنامه رهام سازندهء شهرستانهای رُخج و رَخوت فرزند گودرز است، پس بلوچان گرامی فرزندان گودرز کشواد اند، و نژاد از کاوهء آهنگر برافرازندهء درفش کاویان، ( و رهانندهء ایرانیان از ستم یکهزارسالهء بیگانگان ) داراند. و درود بر فرزندان، و شاد؛ روان نیاکان ارجمندشان، که در گسترهء تاریخ ایران همواره نگهبان مرزهای این سرزمین میانهء جهان بوده اند.
منابع:
یوزف مارکوارت خاور شناس سرشناس آلمانی ( در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص84 )
زین الاخبار گردیزی، ویرایش عبدالحی حبیبی، 1363 – رویه های 6 - 305
واژه های بلوچی را از دفتر نخست فرهنگ بلوچی نوشتهء عبدالغفور جهاندیده
«نامه شهرستانهای ایرانی» از صادق هدایت

رهام
رُهام، رُهام پسر گودرز و نوه کشواد، از سرداران بهرام گور در جنگ با خاقان چین، از پهلوانان ایران در شاهنامه که در جنگهای رستم شرکت میکرد واز دوران کیکاووس تا اوائل پادشاهی لهراسب نام او در شاهنامه می آید.
برای مثال در پادشاهی کی کاووس و رفتن او به مازندران می خوانیم:
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو
به رُهام و گرگین و گردان نیو
که دستان به نزدیک ایران رسید
درفش همایونش آمد پدید
معنی واژه:
به معنای پرنده ای که شکارچی نیست، پرنده شکست ناپذیر . به معنای عدد بسیار ( منابع : لغت نامه دهخدا، منتهی الارب، ناظم الاطباء، آنندراج، اقرب الموارد. )
[ویرایش] در شاهنامه
او همراه کاووس و دیگر پهلوانان به مازندران رفت و گرفتار شد تا رستم آنان را رهانید. در جنگهایی هم که به خونخواهی سیاوش انجام شد حضور داشت. از کارهای مهم او کشتن بارمان تورانی در جنگ دوازده رخ است. *[۱]
در شاهنامه رُهام به همراه بسیاری دیگر از پهلوانان پس از عروج کیخسرو به آسمان در توفان برف ناپدید می شود.
[ویرایش] روایات متفرقه
به نظر مارکوارت ( در کتاب شهرهای ایران ترجمه احمد تفضلی ص84 ) احتمالاً انتساب بنیان رخد به رهام به سبب تشابه دو اسم و براساس اشتقاق عامیانه بوده است.
و همچنین در فرهنگها و تاریخهای متأخر بر اثر نفوذ اساطیر سامی و خلط آن با اساطیر ایرانی کارهای دیگری نیز به رُهام نسبت داده شده است. خلاصهٔ آن در زیر می آید:
1 رُهام نام پسر گودرز است و بعد از کیخسرو به ملازمت لهراسب شاهنشاه ایران معزز بوده از جانب او به حکومت ری و اسپهان ( اصفهان ) تا حدود شوشتر و اهواز ممتاز شد و حکمرانی همدان را به داریوش فارسی داده و او را بر سر پادشاهان کلدانیون که در بابل تا ارمن و عمان حکمران بودند فرستاد. وی بلشازار حاکم را کشت و آن ولایت را مسخر کرده و به حکم شاه سلطنت بابل تا بیت المقدس به وی مفوض شد. چون لهراسب به سعی دانیال دین موسوی داشت و رعایت بنی اسرائیل می نمود از نو بیت المقدس و مسجد الاقصی را آباد کرد و خرابیهای بخت النصر را تعمیر نمود. *[۲] رهام از شجاعان گیتی بود و ذر زمان کیخسرو جنگهای مردانه نمود. †
2 رهام نام قهرمان آذربایجانی است که از خاندان اصیل ایرانی بوده است نژادش به کیانیان باز میگردد . و اسعدی گرگانی در منظومه ویس و رامین می گوید :
ز هر شهری سپه داری و شاهی/ز هر مرزی پری رویی و ماهی
گزیده هر چه در ایران بزرگان/از آذربایگان وز ری و گرگان
چو بهرام و رهام اردبیلی/گشسب دیلمی شاهپور گیلی
[ویرایش] برخی ابیات در شاهنامه
پهلوان رهام در داستانهای کاموس کشانی، جنگ دوازده رخ، داستان خاقان چین و داستان فرود سیاوش در شاهنامه فردوسی ذکر شده است که برخی ابیات این داستانها به قرار ذیل می باشد.
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر/ چو شاپور و فرهاد و رهام شیر
به پنجم چو رهام گودرز بود/ که با بارمان او نبرد آزمود
چنین گفت رستم به رهام شیر/ که ترسم که رخشم شد از کارسیر
چو بهرام و رهام گردن فراز/ چو شیدوش شیراوژن رزم ساز
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو/ به رُهّام و گرگین و گردان نیو
که دستان به نزدیک ایران رسید/ درفش همایونش آمد پدید
بجنبید رهام زان رزمگاه/ برون تاخت اسپ از میان سپاه
ز روی هوا ابر تیره ببرد/ فرود آمد از کوه رهام گرد
چو رهام و شیدوش بر پیش صف/ گرازه بکین برلب آورده کف
برآویخت رهام با اشکبوس/ برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
چنین داد رهام پاسخ بدوی/ که ای نامور گرد پرخاشجوی
به رهام و گرگین و گردان نیو/ که دستان به نزدیک ایران رسید
همی بست بر باره رهام تنگ/ به برگستوان بر زده طوس چنگ
چو رهام و گرگین جنگ آوران/ گرازه همی شد بسان گراز
برفتند با او بزرگان نیو/ چو طوس و چو گودرز و رهام و گیو
فردوسی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
گه سخاوت معن است و حاتم و افشین/ گه شجاعت رهام و رستم و بیژن
سوزنی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
رجوع به شاهنامه ٔ فردوسی و مجمل التواریخ و القصص ص 50 و91 و 92 و 315 و 436 و ایران در زمان ساسانیان ص 85 شود.
[ویرایش] جستارهای وابسته
* شاهنامه
* گودرزیان
[ویرایش] پانویس
1. ^ به پنجم چو رهام گودرز بود /// که با بارمان او نبرد آزمود.
2. ^ در کتاب پهلوی مینوی خرد درست عکس آنچه در بالا آمده است به لهراسپ نسبت داده شده است:
«و از کی لهراسب این سود بود که . . . اورشلیم جهودان کَند و جهودان را آشفته و پراگنده کرد. » ( مینوی خرد ۴۷ ) حتی در تواریخ اسلامی بخت النصر اسپهبد لهراسب دانسته شده است که به دستور لهراسب بیت المقدس را خراب کرد. ( مینوی خرد ۴۷ پاورقی ۱ ) .
3. ^ ( از لغتنامه دهخدا ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج )
[ویرایش] منابع
* مینوی خرد. ترجمه احمد تفضلی. تهران: توس ۱۳۷۹. ISBN 964 - 315 - 280 - 4
* دهخدا. لغتنامه
* فردوسی. شاهنامه


کلمات دیگر: