کلمه جو
صفحه اصلی

بیدخت

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: bidoxt) (در نجوم) زهره ، ناهید ، ← زهره ؛ به علاوه (در اعلام) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته‌ی او شدند .


اسم: بیدخت (دختر) (فارسی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: bidoxt) (فارسی: بيدخت) (انگلیسی: bidokht)
معنی: سیاره زهره، ناهید، ( در نجوم ) زهره، ( اَعلام ) ) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ی او شدند، ) شهری در شهرستان گناباد در استان خراسان رضوی، [نام بیدخت از صورت کهن «بغ دخت» ( دختر بغ ) است که به ستاره ی زهره گفته می شد]، به علاوه ( در اعلام ) زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ی او شدند، نام ستاره زهره

فرهنگ فارسی

قصبه ایست که امروزه مرکز متصوفه گناباد و پیروان حاج ملا سلطانعلی گنابادی میباشد و آن در سه کیلومتری جویمند مرکز شهرستان گناباد قرار گرفته. ( استان نهم ) .
( اسم ) ستار. زهره ناهید .
دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند است .

فرهنگ معین

(بِ دُ ) (اِمر. ) سیاره زهره ، ناهید.

لغت نامه دهخدا

بیدخت . [ دُ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است . (برهان ). ستاره ٔ زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. (جهانگیری ). ستاره ٔ زهره . (رشیدی ). ستاره ای است در آسمان سوم که او را ناهید نیز گویند و منجمان سعد اصغر خوانند و بتازیش زهره نامند. (از شرفنامه ٔ منیری ). مؤلف انجمن آرا پس از نقل گفته ٔ برهان نویسد ظن مؤلف آن است که آن نیز هیدخت بوده مانند بیدخ تصحیف خوانی شده چه دخت بمعنی دختر است و هی بمعنی خوب است یعنی دختر خوب و ناهید یعنی دختر نارپستان نیز مؤید این قول است پس اصل در این لغت هیددخت بوده چنانکه رسم است یک دال را حذف کرده اند هیدخت شده و تصحیف بیدخت گردیده بیدخت یعنی بیدختر و در اینجا این معنی مناسب نیست . عین همین عبارت را آنندراج از انجمن آرا نقل کرده است اما چنانکه خواهیم دید این گفته براساسی نیست . بذخت ، بقول «شفتلویتز» اصل آن بغدخت است یعنی دختر بغ (خدا) و آن به ستاره ٔ زهره اطلاق شده است . بعضی اساس بدوح اسلامی را همین نام آرامی ایرانی ستاره ٔ زهره - یعنی بیدخت - میدانند. رجوع به حاشیه ٔ برهان چ معین و دائرة المعارف اسلام در کلمه ٔ بدوح و مزدیسنا ص 330 و 329 شود. احمدبن محمدبن عبد ربه در قصیده ای خطاب به ابوعبیده مسلم بن احمدبن ابوعبیده ٔ بلنسی معروف بصاحب قبله فقیه و منجم گوید:
زعمت بهرام او بیدخت یرزقنا
لابل عطارد او برجیس او زحلا
و قلت ان جمیع الخلق فی فلک
بهم یحیط و فیهم یقسم الاجلا.
ابوالعلاء معری گوید:
هل فاز بالجنة عمالها
و هل شری فی النار نوبخت
والظلم ان تلزم ماقد جنی
علیک بهرام و بیدخت .
رجوع به زهره و ناهید و نیز به ایران در زمان ساسانیان ص 100، 101، 102 و مزدیسنا ص 329 و 330 شود. || زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته ٔ او شدند. (فرهنگ فارسی معین ). داستان این زن در تفسیر سورآبادی و دیگر تفاسیر نیز به زیبائی بیان شده است . رجوع به تفاسیر فارسی قرآن کریم شود. || بذخت . بغدخت دختر خدا. (فرهنگ فارسی معین ).


بیدخت . [ دُ ] (اِخ ) مرکز دهستان بخش جویمند شهرستان گناباد. در 8 هزارگزی خاور گناباد سر راه شوسه ٔ عمومی گناباد - بیرجند است و 2397 تن سکنه دارد. مقبره ٔ حاجی ملاسلطانعلی پدر صالح علیشاه در این محل میباشد و مریدانی دارد که از اطراف بزیارت قبر مشارالیه میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). و ده بیدخت که مرکز بیدخت جویمند است در هشت کیلومتری گناباد است و 2351 تن سکنه دارد و مقبره ٔ حاج ملا سلطانعلی گنابادی در این ده واقع است . (از دائرة المعارف فارسی ).


بیدخت . [ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند است و 369 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بیدخت . [ دُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش حومه ٔ جویمندشهرستان گناباد است و دارای 9 آبادی بزرگ و کوچک . 5019 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


بیدخت. [ دُ ] ( اِخ ) ستاره زهره را گویند که صاحب فلک سیم و اقلیم پنجم است. ( برهان ). ستاره زهره است و آنرا ناهید نیز خوانند. ( جهانگیری ). ستاره زهره. ( رشیدی ). ستاره ای است در آسمان سوم که او را ناهید نیز گویند و منجمان سعد اصغر خوانند و بتازیش زهره نامند. ( از شرفنامه منیری ). مؤلف انجمن آرا پس از نقل گفته برهان نویسد ظن مؤلف آن است که آن نیز هیدخت بوده مانند بیدخ تصحیف خوانی شده چه دخت بمعنی دختر است و هی بمعنی خوب است یعنی دختر خوب و ناهید یعنی دختر نارپستان نیز مؤید این قول است پس اصل در این لغت هیددخت بوده چنانکه رسم است یک دال را حذف کرده اند هیدخت شده و تصحیف بیدخت گردیده بیدخت یعنی بیدختر و در اینجا این معنی مناسب نیست. عین همین عبارت را آنندراج از انجمن آرا نقل کرده است اما چنانکه خواهیم دید این گفته براساسی نیست. بذخت ، بقول «شفتلویتز» اصل آن بغدخت است یعنی دختر بغ ( خدا ) و آن به ستاره زهره اطلاق شده است. بعضی اساس بدوح اسلامی را همین نام آرامی ایرانی ستاره زهره - یعنی بیدخت - میدانند. رجوع به حاشیه برهان چ معین و دائرة المعارف اسلام در کلمه بدوح و مزدیسنا ص 330 و 329 شود. احمدبن محمدبن عبد ربه در قصیده ای خطاب به ابوعبیده مسلم بن احمدبن ابوعبیده بلنسی معروف بصاحب قبله فقیه و منجم گوید:
زعمت بهرام او بیدخت یرزقنا
لابل عطارد او برجیس او زحلا
و قلت ان جمیع الخلق فی فلک
بهم یحیط و فیهم یقسم الاجلا.
ابوالعلاء معری گوید:
هل فاز بالجنة عمالها
و هل شری فی النار نوبخت
والظلم ان تلزم ماقد جنی
علیک بهرام و بیدخت.
رجوع به زهره و ناهید و نیز به ایران در زمان ساسانیان ص 100، 101، 102 و مزدیسنا ص 329 و 330 شود. || زنی زیبا که هاروت و ماروت فریفته او شدند. ( فرهنگ فارسی معین ). داستان این زن در تفسیر سورآبادی و دیگر تفاسیر نیز به زیبائی بیان شده است. رجوع به تفاسیر فارسی قرآن کریم شود. || بذخت. بغدخت دختر خدا. ( فرهنگ فارسی معین ).

بیدخت. [ دُ ] ( اِخ ) مرکز دهستان بخش جویمند شهرستان گناباد. در 8 هزارگزی خاور گناباد سر راه شوسه عمومی گناباد - بیرجند است و 2397 تن سکنه دارد. مقبره حاجی ملاسلطانعلی پدر صالح علیشاه در این محل میباشد و مریدانی دارد که از اطراف بزیارت قبر مشارالیه میروند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ). و ده بیدخت که مرکز بیدخت جویمند است در هشت کیلومتری گناباد است و 2351 تن سکنه دارد و مقبره حاج ملا سلطانعلی گنابادی در این ده واقع است. ( از دائرة المعارف فارسی ).

فرهنگ عمید

زهره، ناهید.

دانشنامه عمومی

بیدُخت شهری در بخش مرکزی شهرستان گناباد استان خراسان رضوی ایران است.این شهر در فاصله۲۹۲ کیلومتری جنوب شهر مشهد و ۵ کیلومتری شهر گناباد قرار گرفته است.شهرداری بیدخت از بهمن ۱۳۹۳ عضو سازمان بین المللی شهرداران صلح است. این شهر مدفن چهار تن از اقطاب اخیر سلسله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی گنابادی از جمله ملا سلطان محمد گنابادی و صالح علی شاه می باشد که در مقبره ای به نام مزار سلطانی بیدخت مدفون می باشند.
تاریخ و جغرافیای گناباد / تألیف سلطانحسین تابنده. تهران: حقیقت، ۱۳۷۹
بیدخت را بشناسیم اثر محمدعلی امینی بیدختی، ۱۳۷۱.
مختصات
تابنده سلطان حسنِ تاریخ و جغرافیای گناباد سال ۱۳۷۹ ص۱۶۲
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۵٬۵۰۱ نفر (در ۱٬۷۱۹ خانوار) بوده است.
دو احتمال برای وجه تسمیه بیدخت وجود دارد:

دانشنامه آزاد فارسی

بیدُخْت
مزار سلطانی شهری در استان خراسان رضوی و بخش مرکزی شهرستان گناباد. با ارتفاع ۱,۰۶۵ متر، در دشتی در ۲۲۵کیلومتری جنوب غربی مشهد و۶.۵کیلومتری شرق گناباد، در شمال راه گناباد به قائن و بیرجند، قرار دارد. اقلیم آن معتدل است. از نظر بارندگی جزو نواحی خشک و جمعیت آن ۴,۸۷۰ نفر است. حاج ملا سلطانعلی گنابادی در این شهر مدفون است.

جدول کلمات

ستاره زهره, ناهید


کلمات دیگر: